loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب فرانکلین می بخشد | انتشارات فنی ایران

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب فرانکلین می بخشد نوشته ی پولت بورژوا و ترجمه ی سارا وطن آبادی توسط انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.

" فرانکلین " نام لاک پشت کوچولویی می باشد که در یک خانواده ی چهار نفری زندگی می کند؛ گاهی اوقات به عنوان یک پسر بچه ی بازیگوش اشتباهاتی از او سر می زند ولی به خوبی می داند که گفتن کلمه ی ببخشید می تواند تا حدودی جبران رفتار اشتباهی که سرزده باشد. آن روز بعد از ظهر زمانی که خانواده ی فرانکلین برای گردش و پیاده روی به کنار برکه می روند؛ او متوجه می شود که گاهی بخشیدن کسی که کار غلطی انجام داده است از عذرخواهی کردن هم سخت تر می باشد. ماجرا از جایی شروع می شود که او تصمیم می گیرد تنگ ماهی طلایی اش را هم با خود به کنار برکه بیاورد تا ماهی کوچولو آن جا را از نزدیک ببنید. وقتی به آنجا می رسند بعد از محکم کردن جای آن بر روی شن ها، فرانکلین و خواهرش هریت در کنار برکه مشغول بازی می شوند که ناگهان پای هریت به تنگ می خورد و متاسفانه ماهی به داخل برکه می افتد. این اتفاق فرانکلین را بسیار ناراحت وعصبی می کند و تا هنگام بازگشت به خانه به دنبال او می گردد اما در نهایت هیچ فایده ای ندارد. خواهر کوچولو از کار ناخواسته ای که انجام داده بسیار پشیمان است و از برادر خود عذرخواهی می کند ولی فرانکلین معذرت خواهی او را نمی پذیرد؛ آیا این کارش درست است؟

" فرانکلین می بخشد "جلد دیگری از مجموعه ی" فرانکلین " می باشد که در چندین جلد از جمله فرانکلین به مدرسه می رود، فرانکلین در تاریکی، پتوی فرانکلین، محلّه ی فرانکلین، فرانکلین فراموش می کند، فرانکلین و پرستار بچه و... با هدف آموزش مهارت های زندگی برای کودکان تهیه و چاپ شده است. زبان ساده، صفحات تمام مصور و رنگ آمیزی شاد تصاویر به کار برده شده از جمله دلایل محبوبیت این مجموعه در میان خوانندگان آن می باشد.

 


برشی از متن کتاب


مادر گفت: تا قبل از خوردن عصرانه می توانند حسابی بازی کنند. هریت فریاد زد: نمی توانی من را بگیری! و در امتداد برکه دوید. فرانکلین هم او را دنبال می کرد. هریت می دوید و می دوید. در آب سُر می خورد و شلپ شلوپ می کرد. ناگهان تنگ ماهی را جلوی پایش دید و سعی کرد با یک قدم بلند از روی آن بپرد. اما هریت خیلی کوچک بود و پاهایش هم خیلی کوتاه. تنگ وارونه شد و ماهی افتاد توی برکه. فرانکلین داد زد: نه! فرانکلین پرید توی آب و هی آب را چنگ زد. دادزد: ماهی کوچولو! ماهی کوچولو! پدر و مادر فرانکلین دوان دوان رسیدند. فرانکلین به آنها گفت که چه اتفاقی افتاده است. هریت گریه کنان گفت: نمی خواستم این طوری بشود. ببخشید! مادرش او را محکم بغل کرد و گفت: می دانیم، هریت. فرانکلین به حرف های او توجهی نکرد و به جست و جویش ادامه داد. همه داشتند دنبال ماهی فرانکلین می گشتند تا این که هوا تقریبا تاریک شد. پدر فرانکلین گفت: دیگر باید برویم خانه. فرانکلین بلند گفت: نه، من ماهی ام را این جا رها نمی کنم. مادرش گفت: می توانی صبح بیایی و این جارا دوباره بگردی. هریت گفت: من هم با تو می آیم، فرانکلین. تا هر وقت که شده کمکت می کنم. ولی فرانکلین پشتش را به هریت کرد. هریت آن شب آن قدر گریه کرد تا خوابش برد. کمی بعد، پدر و مادر پاورچین پاورچین به اتاق فرانکلین رفتند. پدر گفت: می دانیم چقدر ناراحت و عصبانی هستی. اما این فقط یک اتفاق بود. می توانی هریت را ببخشی؟ فرانکلین سرش را به علامت نه تکان داد. گفت: اگر هریت را ببخشم یعنی ماهی ام را فراموش کرده ام...

  • از سری کتاب های نردبان
  • نویسنده: پولت بورژوا - برندا کلارک
  • مترجم: سارا وطن آبادی
  • انتشارات: فنی ایران


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب فرانکلین می بخشد | انتشارات فنی ایران" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل