loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب علاءالدین و چراغ جادو (بهترین قصه های دنیا 4)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
85,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب علاءالدین و چراغ جادو  چهارمین جلد از مجموعه ی بهترین قصه های دنیا ترجمه ی غلامرضا فهرستی، از سوی انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

در زمان های قدیم در شهر بغداد، پسرک فقیری به نام علاالدین زندگی می کرد. یک روز جادوگر بدجنسی به او گفت: اگر می خواهی ثروتمند شوی همراه من به جنگل بیا تا چاه های مخفی را نشانت دهم، در عوض تو باید چراغ کهنه ای را که در یکی از آن چاه هاست برای من بیاوری. علاالدین وسوسه می شود و همراه جادوگر به جنگل می رود و به کمک اوگنج گرانبهایی را می یابد، او که در تمام عمر خود چنین چیزی ندیده، به قدری شگفت زده می شود که فراموش می کند باید چراغ را به جادوگر بدهد، بی توجه به فریاد های جادوگر آن را برمی دارد. هنگامی که دستش را به چراغ می کشد تا گرد و خاکش را پاک کند، غولی از درون آن بیرون می آید و تمام آرزوهای علاءالدین را برآورده می کند... متن کامل این داستان زیبا و پر هیجان در کتاب سه بعدی علاالدین و چراغ جادو برای کودکان آمده است. کتاب های برجسته ابزار مناسبی برای تشویق کودکان به کتاب خوانی می باشد، جذابیت این نوع مجموعه ها در سه بعدی بودن آن ها است. وقتی کودک صفحه ای را باز می کند، گویی  فضایی واقعی پیش روی خود می بیند، همچنین بچه های بیش از دبستان که سواد خواندن ندارند می توانند با تماشای تصاویر در جریان روند داستان قرار بگیرند.

 


برشی از متن کتاب


پیشنهاد پیرمرد را پذیرفت. در دل جنگل پیرمرد وردی را زیر لب زمزمه کرد ناگهان هزاران هزار ستاره در آسمان درخشیدند، زمین تکانی خورد و شکافی مخفی از میان زمین آشکار شد. علاالدین وارد چاه شد. علاءالدین در تمام عمر خود چنین گنج گرانبهایی ندیده بود. او مات و مبهوت به تپه ی بزرگ سکه های طلا، گردنبندها و جواهرات خیره شده بود. از آن طرف پیرمرد، که در واقع پیرمرد بدجنسی بود، فریاد می زد و از علاءالدین می خواست که چراغ را برای او بیاورد. ولی علاءالدین چنان مبهوت گنج شده بود که فریاد جادوگر پیر را نمی شنید. جادوگر هم، از این که علاءالدین به فریادهایش پاسخی نمی داد، عصبانی شد و با ورد دیگری در چاه را بر روی علاءالدین بست. وقتی در چاه بسته شد، علاءالدین به یاد چراغ جادو افتاد. او چراغ را که خیلی کثیف و گرد گرفته بود از کنار صندوق جواهرات برداشت و با دستمالی که در جیب داشت بر روی آن کشید ناگهان غول بزرگی از درون چراغ پدیدار شد. خوب، می توانید تصور کنید که علاالدین چه قدر از این حادثه حیرت زده شد. غول که حیرت علاءالدین را دید، تعظیمی کرد و گفت: در خدمتگذاری حاضرم، قربان. من غلام شما هستم و هر آرزویی داشته باشید، برآورده می کنم. علاءالدین که ترسش ریخته بود، فوری گفت:ای خدمتگذار خوب من، نخست، من را به همراه این گنج از این جا خارج کن. سپس از تو می خواهم که قصری زیبا با گنبدهای طلایی برای مادر پیر و فقیرم آماده می کنی. غول در یک چشم بر هم زدن همه ی دستورات علاءالدین را انجام داد. از آن روز به بعد، همه ی آرزوهای علاءالدین به کمک غول برآورده می شد. با کمک غول چراغ، علاءالدین به صورت مرد ثروتمندی به خواستگاری دختر سلطان رفت...    

  • کتاب های بنفشه
  • مترجم: غلامرضا فهرستی
  • انتشارات: قدیانی

غلامرضا فهرستی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب علاءالدین و چراغ جادو (بهترین قصه های دنیا 4)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل