کتاب عقاید یک دلقک | هاینریش بل؛ نشر چشمه
- انتشارات : چشمه
- مترجم : محمد اسماعیل زاده
- تگ : کتاب عقاید یک دلقک
محصولات مرتبط
بخشی از کتاب عقاید یک دلقک؛ نشر چشمه
کتاب عقاید یک دلقک رمانی خواندنی است که روایتهایی پرکشش را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
شخصیت اصلی قصه و نیز راوی آن، "هانس شنیر" نام دارد. وی در خانوادهای پنج نفره شامل پدر و مادر، برادرش، "لئو" و همچنین خواهرش، "هنریته"، پرورش یافته است. "بُن"، یکی از شهرهای کشور "آلمان" و محل تولد هانس میباشد؛ شهری که راوی روزهای تلخ و شیرین بسیار زیادی را در آن پشت سر گذاشته است. والدین هانس، یکی از ثروتمندترین ساکنان بن هستند؛ آنها با وجود اینکه پروتستانهایی متعصب میباشند، اما هانس را جهت تحصیل به یک مدرسهی کاتولیکی میفرستند؛ اقدامی که بعد از پایان یافتن جنگ، و به پیروی از سیاست آشتی میان گرایشهای مذهبی صورت میپذیرد. ولی اعتقادات متعصبانهی خانم و آقای شنیر و همچنین تحصیل در این مدرسه، موجب تمایل هانس به هیچ یک از این مذاهب نمیگردد.
بخشی از دوران کودکی هانس، با شروع جنگ و درگیریهای خونین مصادف میشود. در طی این دورهی سخت و فراموشناشدنی، دولتمردان، از دختران جوان میخواهند که به طور داوطلبانه خود را به پدافند هوایی معرفی نمایند. در نتیجهی همین تقاضا نیز، هنریته به تشویق والدین خود، به نیروهای جنگی ملحق میشود. او در طول جنگ با دشمنان، کشته شده و هیچگاه به منزل بازنمیگردد. هانس از شنیدن این واقعهی تلخ، به شدت عصبانی و ناراحت میشود. زیرا والدینش را مسبب از دست رفتن خواهر زیبا و جوانش میداند و نمیتواند آنها را ببخشد. در نتیجه، روزبه روز از این زن و مرد فاصله میگیرد.
تحت چنین شرایطی، لئو نیز در مدرسهی کاتولیکها تحصیل میکند. اما او بر خلاف برادرش، به این مذهب تمایل مییابد. سپس با تحریک پدر و مادر خود، و با وجود سن بسیار اندکش، تحت آموزش نظامی قرار میگیرد. این موضوع نیز بر خشم و کینهی هانس میافزاید. در نتیجه با رسیدن به سن جوانی، برای همیشه خانه را ترک میکند. سپس، در آپارتمانی سکونت مییابد که از پدربزرگش هدیه گرفته است؛ هدیهای که فقط میتواند از آن استفادهی شخصی کند؛ یعنی اجازهی فروش و یا حتی اجاره دادنش را ندارد. هانس در طول همین دوره، با دختری کاتولیک به نام "ماری" آشنا میشود. خیلی زود این آشنایی به رابطهای عاشقانه مبدل میگردد. هانس با پرداختن به شغل مورد علاقهاش، زندگی مرفهی را برای ماری و خودش تدارک میبیند. غافل از اینکه، خوشبختی و آرامش برای همیشه ماندگار نیست و با ماجراهایی دردناک روبهرو خواهد شد.
برشی از متن کتاب عقاید یک دلقک
من در بن به دنیا آمدهام و مردم زیادی را در اینجا میشناسم؛ خویشان، آشنایان، همشاگردیها قدیمیام را. والدینم در این شهر زندگی میکنند و برادرم، لئو، که تحت نظر پدر تعمیدیاش، تسوپفنر، تغییر مذهب داده، اینجا رشتهی الاهیات کاتولیک میخواند. مجبورم به خاطر حل و فصل مسائل مالی، یکبار پدر و مادرم را ملاقات کنم. شاید این کار را هم به وکیلم واگذار کنم. در این مورد هنوز تصمیم قطعی نگرفتهام. از موقعی که خواهرم، هنریته، فوت کرده، والدینم دیگر به عنوان پدر و مادر برایم وجود ندارند. هفده سال از مرگ هنریته میگذرد. وقتی جنگ تمام شد، شانزده ساله بود، دختری زیبا و بور بود، بهترین تنیسباز بین بن و رماگن بود.
آن روزها دختران جوان ناچار بودند خودشان را داوطلبانه به پدافند هوایی معرفی کنند و هنریته هم خودش را در فوریهی 1945 معرفی کرد. همهچیز چنان به سرعت و بدون دردسر اتفاق افتاد که من اصلا ملتفت نشدم. یک روز که از مدرسه داشتم میآمدم، از خیابان کلن میگذشتم که هنریته را در تراموایی دیدم که داشت به سمت بن میرفت. برایم دست تکان داد و خندید، و من هم خندیدم. یک کولهپشتی کوچک بر پشت، کلاهی قشنگ به رنگ آبی تیره بر سر و پالتو ضخیم زمستانی آبیرنگ با یقهای از پوست خز بر تن داشت. او را تا آن روز هرگز با کلاه ندیده بودم، چون همیشه از گذاشتن کلاه سر باز میزد. کلاه قیافهی او را خیلی تغییر داده بود. مثل یک زن جوان به نظر میرسید. حدس زدم به پیکنیک میرود؛ اگر چه زمان مناسبی برای این کار به نظر نمیرسید. آن روزها از مدارس هر کاری برمیآمد. آنها وقتی هم که در پناهگاهها به سر میبردیم، غرش توپخانهها را میشنیدیم، سعی میکردند به ما تناسب ریاضی را یاد بدهند. معلم ما، آقای برول، در خواندن آوازهایی که خودش آنها را «مذهبی و ملی» مینامید، با ما هم صدا میشد؛ سرودهای وطنی غرق در شکوه و جلال یا سرخی سحر را در مشرق میبینی. شبها وقتی نیمساعتی سکوت و آرامش برقرار میشد، فقط صدای پالی اسیران جنگی ایتالیایی را میشنیدم (برای ما در مدرسه توضیح داده بودند که چرا ایتالیاییها دیگر متحد ما نیستند، بلکه فقط به عنوان اسرای جنگی در اینجا کار میکنند، با این حال من تا امروز هنوز نتوانستهام دلیل آن را بفهمم.) و صدای پای اسرای روسی، زنان زندانی و سربازان آلمانی که تمام شب پا میکوبیدند هم به گوش میرسید و هیچکس هم دقیقا نمیدانست که چه اتفاقی افتاده است.
سر و شکل هنریته در واقع طوری بود که به نظر میرسید با شاگردان مدرسه به گردش میرود. هر کاری که بگویید از مدرسه ساخته است. بعضی وقتها که بین آژیرهای خطر در کلاس درس نشسته بودیم ...
خرید کتاب عقاید یک دلقک نشر چشمه
کتاب عقاید یک دلقک اثر هاینریش بل با ترجمهی محمد اسماعیل زاده توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است. این کتاب در فروشگاه کتابانه قابل خریداری است.
نویسنده
دربارهی هاینریش بل
"هاینریش تئودور بُل" نویسنده آلمانی متولد شهر کلن به تاریخ 21 دسامبر 1917 میباشد. بیشتر آثار او توجه ویژه ای به جامعه آلمان پس از جنگ جهانی دوم دارد. او پس از آنکه توانست در سن بیست سالگی مدرک دیپلم را اخذ کند، در یک کتابفروشی مشغول به کار شد اما یک سال بعد با شروع جنگ جهانی دوم به ناچار به خدمت سربازی رفت. وی در طول جنگ جهانی چندین بار زخمی شد، بعد از مدتی از پادگان فرار کرد و با جعل برگه های عبور و مرور توانست خود را به آمریکا برساند اما بدلیل حضور در جبهههای جنگ برای نازی ها مدتی را در این کشور زندانی بود. پس از آنکه از زندان آزاد شد با همسرش در شهر کُلن زادگاهش بازگشت، شهری که بعد از جنگ در حدود 80 درصدِ آن ویران شده بود. وی در سال 1976 اعلام کرد که خود و همسرش از کلیسای کاتولیک خارج میشوند. هاینریش بُل در 16 ژوئیه 1985 چشم از جهان فرو بست.- برندهی جایزهی نوبل ادبیات 1972 و گئورگ بوخنر 1967
- نویسنده: هاینریش بل
- مترجم: محمد اسماعیل زاده
- انتشارات: چشمه
مشخصات
- نویسنده هاینریش بل
- مترجم محمد اسماعیل زاده
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 59
- سال انتشار 1399
- تعداد صفحه 300
- انتشارات چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب عقاید یک دلقک | هاینریش بل؛ نشر چشمه
دیدگاه کاربران