کتاب شورش خرگوش ها - افق

کتاب شورش خرگوش ها نوشته ی آریل دورفمان با ترجمه ی امیلی امرایی توسط  نشر افق به چاپ رسیده است.

این کتاب داستانی سرگرم کننده و پندآموز از زبان حیوانات می باشد. تصاویر آمده در این کتاب به صورت سیاه و سفید بوده و با زبانی ساده به روایت داستانی جذاب در رابطه دشمنی میان گرگ ها و خرگوش ها می پردازد. " گرگ شاه " دشمنی دیرینه ای با خرگوش های دم پنبه ای دارد. او به همراه قبیله ی خود به سرزمین خرگوش ها حمله می کنند و سرزمین آن ها را تصاحب می کنند. او اسم خرگوش ها را از همه ی کتاب های آن سرزمین خط می زند و برای اینکه دیگر اسمی از خرگوش ها نباشد، از " میمون عکاس " می خواهد از او و کارهایی که انجام می دهد عکس بگیرد تا فقط عکس های او در سراسر جنگل و در و دیوار خانه ها نصب شوند اما از بد روزگار میمون عکاس هر عکسی که از گرگ شاه می گرفت سر و کله ی خرگوش ها در عکس های شاه پیدا می شد این موضوع گرگ شاه را بسیار عصبانی کرده بود...آیا گرگ شاه می تواند به راحتی خرگوش های دم پنبه ای را از صفحه ی روزگار حذف کند؟

 

برشی از متن کتاب

میمون خیلی پیر و ضعیف بود، به زن و دخترش نگاه کرد و با ترس پرسید: به نظر شما این گرگ گرگ ها با من چه کاری می تواند داشته باشد؟ دختر کوچولو گفت: لابد می خواهد عکس خرگوش ها را بگیری بابا! مادرش گفت: هیس...هیس...خرگوش ها وجود ندارند، دختر. دیگه این اسم را به زبان نیار...هیس. اما میمون کوچولو می دانست خرگوش ها وجود دارند. هر چند از وقتی گرگ های زوزه کش به سرزمین شان حمله کرده بودند، خرگوش ها دیگر مثل سابق به دیدن او نمی آمدند، اما هنوز هم در خواب نم نم باران، صدای شان را می شنیدند که در نزدیکی شان آواز می خواندند. خودش را مثل برکه ای در مهتاب می دید، بیدار که می شد، هدیه ی کوچولویی کنار تختش بود. رد شدن از درهای بسته و دیوارها برای خرگوش ها مثل آب خوردن بود. می دانست کار خرگوش های مهربان است، اما نباید حرفی می زد. دختر کوچولو گفت: برای همین است که من راحت می خوابم، برای همین است که ژنرال گرگ به عکس احتیاج دارد، می خواهد خواب های بد را از خودش دور کند. میمون کوچولو آرام در گوش پدرش گفت: بابا، برای من عکس خرگوش ها را می آری، مگه نه؟ میمون عکاس خیلی ترسیده بود و می لرزید و موهای تنش از ترس سیخ شده بودند، یواش به زنش گفت: دخترمان را به اتاقش ببر، به او بگو چیزهایی هست که نباید درباره اش حرف بزنیم. وقتی میمون وارد قصر شد، پادشاه گرگ ها حسابی عصبانی بود...

از سری کتابهای فندق نویسنده: آریل دورفمان ترجمه ی : امیلی امرایی انتشارات: افق