loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب شازده حمام - پاپلی یزدی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب شازده حمام (سه جلدی) نوشته محمدحسین پاپلی یزدی توسط انتشارات گوتنبرگ به چاپ رسیده است.

"خاطرات شازده حمام" کتابی در باره ی خاطرات دوران کودکی و شخصی نویسنده است که به سال های 1327 به بعد بر می گردد. "پاپلی یزدی" با استفاده از لحن گرم و صمیمی خویش از روزهای تلخ و شیرین زندگی اش برای مخاطب سخن می گوید؛ ایامی که در آن ، خبری از کامپیوتر، حمام دوش دار، آب لوله کشی، کوچه ی آسفالت شده، رفتگر شهرداری و بسیاری دیگر از این قبیل موارد و رفاه موجود در زمان حال حاضر نبوده و مردمان آن، با صفا و صمیمت های بی حد و حصر، در کنار یک دیگر روزگار خوشی را سپری می کردند. نویسنده، متولد شهر "یزد" می باشد که در محله ای فقیر نشین روزهای کودکی اش را پشت سر گذاشته و با نگارش این اثر دل انگیز، به وصف اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دوره ی مذکور از شهر و زادگاه خود پرداخته و روایت هایی خواندنی را درباره ی موضوعات و مسائل مختلفی هم چون نوع زندگی، دیدگاه و طرز نگرش عامه ی مردم، دین و مذهب رایج و مورد پذیرش افراد و نظرات افراد راجع به انواع آیین های موجود در آن زمان و ... شرح داده و در نتیجه، خواننده را مجذوب حکایت های زیبای خویش می کند. شیوایی و رسایی نگارش مولف به حدی قوی و تاثیر گذار است که مخاطب با مطالعه ی محتوای داستان ها، خود را در لحظه لحظه ی ایام آن حاضر دیده و لذتی وصف ناشدنی را تجربه می نماید.


برشی از متن کتاب


ترسیدم، ترسم ریخت «بچه منو کشتی، پدرم را درآوردی! آخر چرا این قدر اذیت می کنی؟ چرا توی کوچه با بچه ها دعوا کردی؟ چرا بینی و صورتت را خونی مالی کردی؟ لباس هایت را چرا خاکی کردی؟ چرا شلوارت پاره شده؟ این قدر منو اذیت نکن! ان قدر منو آزار نده!» مادر دست بچه ی شش ساله اش را گرفت و از سر کوچه او را دوان دوان به خانه آورد. بچه را لب حوض آورد. با آب حوض صورتش را شست و خون های بینی و لبش را پاک کرد. حوضی که یک ماه بود آبش عوض نشده بود. آب بو گندویی که سقاها با مشک آورده بودند. هر مشک سی شاهی پدر بچه مرده بود. حدود یک ماه بود که پدرش مرده بود. هنوز عزادار بودند. چهلم نشده بود. همسایه ها گفته بودند بچه دل تنگ پدرش است. به همین خاطر اذیت می کند. باید با ملاحظه با او رفتار کرد. سال 1334 بود لابد اگر این دوره و زمانه بود، بچه را پیش مشاور می بردند. پدر مرده بود و یک دنیا دعوا و مرافه پشت سرش باقی گذاشته بود. دعوای ارث و میراث، بین سه زن و سه بچه. مادر از بچه اش قول گرفت توی کوچه با کسی دعوا نکند. بچه گریه کنان می گفت: «من دعوا نکردم. اکبرک با من دعوا می کند. اکبرک و جوادک با هم برادرند. |آن ها همیشه با هم هستند...

  • 3 جلدی - قابدار
  • نویسنده: محمدحسن پاپلی یزدی
  • انتشارات: گوتنبرگ


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب شازده حمام - پاپلی یزدی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل