loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب سه گانه ی نگهبانان 3 (گذر جانوران)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب گذر جانوران سومین جلد از مجموعه ی نگهبانان سه گانه اثر لیان تنر و ترجمه ی پیمان اسماعیلیان از سوی انتشارات محراب قلم به چاپ رسیده است.

بانی، خواهر کوچولوی توداپیست نگهبان موزه ی اسرا آمیز دانت به دست ربایندگان گرفتار شده او به همراه دوستش گلدی برای نجات بانی به سفری دریایی می روند. در این سفر توداپیست نیز به اسارت در می آید ولی گلدی با شجاعت تمام آن دو رانجات می دهد. آن ها پس از هفته ها دوری از خانواده به شهرشان جوئل باز می گردند. ولی شهر به طور مرموزی در سکوت فرو رفته است همه ی مغازه ها بسته شده و به جز سربازانی با اونیفورم ناآشنا کسی در خیابان ها نیست. ظاهرا اتفاقاتی در نبود آن ها روی داده، گلدی با خود فکر می کند چه بر سر نیروهای شهربانی آمده؟ حامی اعظم شهر جوئل که هیچ وقت اجازه ی ورود مزدوران را نمی داد، اکنون کجاست؟ آن ها طی سفر گذشته یاد گرفته اند که محتاط باشند بنابراین خود را از چشم سربازان مخفی می کنند. از لا به لای حرف های آن ها متوجه می شوند که "فولگمن" بزرگ ترین خائن در تاریخ شهر جوئل که مدت ها قبل توسط حامی اعظم به جایی دور تبعید شده بود با سربازانش برای تصاحب شهر و البته به دست آوردن نیروی جادویی موزه ی دانت به آن جا حمله کرده اند. گلدی و توداسپیت قبل از رفتن، تنها نگهبانان موزه بودند. اکنون آن ها  برای نجات موزه  باید کاری انجام دهند. گلدی تصمیم می گیرد برای یک بار هم که شده پا در جاده ی جانوران بگذارد؛ گذرگاهی باستانی در اعماق موزه با چنان اسرار و خطراتی که تا کنون احدی از آن زنده بازنگشته، او شنیده است که اگر موفق شود جانوران را به تسخیر درآورد، توسط نیروی آن ها می تواند فولگمن را از بین ببرد ... برای فهمیدن سرنوشت گلدی و دوستانش می توانید رمان پرهیجان و تخیلی گذر از جانوران را بخوانید.

 


برشی از متن کتاب


مه دو هفته تمام طول کشید و در این مدت گلدی و توداسپیت به جز اوقاتی که در خواب بودند، بی وقفه به حملات شان ادامه دادند. آن ها بیسکویت را از کف دست سربازها، طلسم ها را از توی جیب شان و تفنگ را از کنار دستشان نیرو بودند. دستمال الگا چیاولگا را _ که تمام بادهای جهان را در گره های اطرافش ذخیره کرده بود _ قرض گرفته بودند و آب و گل را به صورت ها و غذاهای سربازان می پاشیدند. سینیو هم هر وقت از کار موزه فارغ  می‌شد، با آواز هایی درباره خیانت و زمزمه‌هایی درباره شیوع طاعون کمک شان می کرد. برو مثل موجودی برخاسته از دل کابوس ها، پشت پرده مه کمین کرده بود. مورگ هم از بالای سر سربازان مزدور می پرید و سنگ‌هایی رها می‌کرد که. وقتی زمین می خوردند، صدای انفجاری مانند شلیک تپانچه داشتند. در این بین، حامی اعظم هم در اتاق بهداری آهسته آهسته جان می گرفت. دیگر می توانست در تختخواب بنشیند و غذایش را خودش بخورد؛ البته از این که نمی توانست از جایش بلند شود، حسابی کلافه بود. گلدی و توداسپیت  هر وقت فرصت داشتند، چند دقیقه‌ای کنارش می‌نشستند و برایش تعریف می‌کردند که سرگرم چه کاری هستند و از او برای هر کاری که می توانست فوگلمن را آزار دهد توصیه و پیشنهاد می خواستند. پس از مدتی هم گزارش دادند که دیگر فقط آنها نیستند که برای فوگلمن دردسر می تراشند. فوگلمن با اسیر کردن آن همه کودک پایش را از گلیمش درازتر کرده بود و دیگر حتی ترسوترین شهروندان جوئل هم از او را برگردانده و در عوض از سنگ پنهان طرفداری و حمایت می‌کردند. قصه های مربوط به فعالیتهای سنگ پنهان در خیابان های مه گرفته، مثل باد خزان که در برگ ها می پیچد، همه جا دهان به دهان می‌گشت و مردم با گوش کردن به آن ها قهقهه می زدند و همان قهقهه ها شجاعت لازم برای حرکات مخالف را به آنان می بخشید. افرادی که برای پخت و پز در پادگان‌ها استخدام شده بودند، موادی در حلیم مزدوران ریخته بودند که موجب حالت تهوع می شد. زنانی که در رخت شورخانه. ی توبه کار می‌کردند، در لباس های زیر کفیلان مقدس عنکبوت و زنبور وحشی. ول می کردند. هرچند که در کل بیش تر این ها در حد حرف باقی می ماند تا عمل، دیری نگذشت که ارتش کوچکی از شهروندان به وجود آمد که کارشان این بود که زندگی را تا حد امکان برای مزدوران و کفیلان تلخ و ناگوار کنند. برخی از این افراد دستگیر شدند و در کام سیاه چالهای خانه توبه فرو رفتند، اما بسیاری هم قسر در رفتند و به فعالیت شورش آمیز شان ادامه دادند و در نتیجه بیش از پیش جسور شدند. حامی اعظم که این اخبار را می‌شنید، روحیه می گرفت. تحت اوامر او، گلدی در لباس کاملا مبدل و نا شناس نامه ای مثلا به امضای ارتشبد بریس به دستک کفیلان مقدس رساند، در نامه از بابت خشونت افرادش عذر خواسته و گفته بود که به افرادش دستور داده تا با خدمت گزاری به کفیلان  مقدس، طی دو سه روز آینده جبران مافات بکنند. ایشان پوتین های تان را واکس می زنند و توالت های تان را هم می شویند. توداسپیت هم پیغامی شبیه این را به سربازان مزدور رساند. البته این یکی به امضای فوگلمن بود و می‌گفت که کفیلان مقدس نوکری مزدورها را خواهند کرد و پوتین هایشان را واکس خواهند زد و حتی توالت های شان را هم خواهند شد. نزاع میان مزدورها و کفیل ها که هرکدام خود را بر حق می‌دانستند، چنان شدید بود که ارتشبد بریس تقریباً با انزجار افراد داعش را از شهر بیرون کشید. تنها توافق با فوگلمن _ در یک پاداش کلان از خزانه عمومی ، آن ها را نگه داشت.      

نویسنده: لیان تنر مترجم: پیمان اسماعیلیان انتشارات: محراب قلم


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سه گانه ی نگهبانان 3 (گذر جانوران)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل