loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب سرگذشت ندیمه - مارگارت اتوود

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
220,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

کتاب سرگذشت ندیمه اثر ماگارت اتوود و ترجمه سهیل سمی توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.

"سرگذشت ندیمه" رمانی علمی تخیلی با محتوایی بسیار زیبا و خواندنی است که از سرگذشت زنی جوان روایت می کند. شخصیت اصلی داستان زنی به نام "جوون" است که راوی داستان نیز می باشد. این ماجرا در شهر کمبریج واقع در ماساچوست ایالات متحده ی امریکا، پس از وقوع یک انقلاب و تشکیل جمهوری جدیدی به نام "گیلاد" رخ می دهد. با دایر شدن این حکومت، قوانین سفت و سختی وضع می گردد به طوری که بر اساس آن، ازدواج مجدد، طلاق، سقط جنین، هم جنس گرایی و بسیاری موارد دیگر غیر قانونی اعلام گردیده و با تخطی گران به شدت برخورد می شود. در طی جنگ اتمی صورت گرفته در ابتدای داستان نیز، بسیاری از ساکنین سرزمین مزبور، عقیم و نابارور گشته اند و همواره طبق قانون این نقص به زنان نسبت داده می شود. "جوون" که قبل از تشکیل جمهوری گیلاد، با عنوان همسر دوم به عقد شوهرش درآمده بود و از او صاحب فرزند دختری بود، حالا ازدواجش غیر قانونی اعلام شده و فرزندش را از وی جدا می کنند و خودش را نیز به عنوان ندیمه ای جهت فرزندآوری، در اختیار فرمانده ای به نام "فرد" قرار می دهند و از آن پس با نام "افرد" خوانده می شود. با ورود جوون به خانه ی این فرمانده، اتفاقاتی غیر قابل پیش بینی رخ می دهد که تمام فکر و ذهن مخاطب را به خود جلب کرده و او را تا پایان کتاب با خویش همراه می سازد.


برشی از متن


در اتاقی می خوابیدیم که زمانی سالن ورزش بود. روی کف چوبی لاک و الکل خورده سالن خطوط و دایره هایی دیده می شد که در گذشته برای مسابقات کشیده بودند. حلقه های تور بسکتبال هنوز بود، اما از خود تورها خبری نبود. دور تا دور سالن برای تماشاچی ها بالکن ساخته بودند. احساس می کردم بوی تند عرق، آمیخته به بوی شیرین آدامس و عطر دختران تماشاچی آن زمان در مشامم مانده است. از روی عکس ها معلوم بود که دخترها ابتدا دامن های بلند، بعد مینی ژوپ و بعد شورت داشته اند، و سرانجام گوشواره و موهای رنگ شده سبز سیخ سیخ. در همین سالن مجالس رقص برپا می کرده اند: نغمه ممتد موسیقی با نوای لایه لایه نامحسوس، در سبک های مختلف و با پیش زمینه ای از آوای طبل ها. ضجه ای حزن انگیز، حلقه های گل کاغذی، آدمک های مقوایی و توپ چرخانی از آینه که گَردِ نور بر سر حضار در حالِ رقص می پاشید. سالن شاهد معاشقه های قدیمی، تنهایی و انتظار بود، انتظار برای چیزی بی شکل و بی نام. هنوز آن اشتیاق را به خاطر دارم، اشتیاق چیزی که همواره در شرف روی دادن بود و به هیچ وجه به دستانی که آن جا و آن زمان در فضای کوچک پشت خانه یا دورتر، در پارکینگ یا اتاق تلویزیون، تنمان را لمس می کرد ربطی نداشت، تلویزیونی که صدایش کم می شد و فقط نور تصاویرش روی تن های پر تب و تاب سوسو می زد. در تب اشتیاق آینده می سوختیم. شعله این عطش سیری ناپذیر چطور در وجودمان روشن شده بود؟ حسی که فضا را آکنده بود؛ این حس حتی هنگام تلاش برای خوابیدن روی تخت های سفری نیز با ما بود، تخت ها را با فاصله چیده بودند تا نتوانیم با هم حرف بزنیم. ملافه هایمان فلانل بود، مثل ملافه بچه ها. پتوهای ارتشی داشتیم، پتوهای قدیمی که مارک یو. اس. رویشان را هنوز می شد خواند. لباس هایمان را تمیز و مرتب تا می کردیم و روی عسلی های پای تخت می گذاشتیم. نور چراغ ها را کم می کردند، اما نه خاموش. عمه سارا و عمه الیزابت مدام در اتاق گشت می زدند. باتوم های برقیشان از تسمه های کمربندهای چرمیشان آویزان بود. اسلحه نداشتند، حتی آن قدر مورد اعتماد نبودند که اسلحه تحویل بگیرند. اسلحه مختص نگهبان ها بود که از بین فرشته ها انتخاب می شدند. نگهبان ها بجز مواقعی که فراخوانده می شدند اجازه نداشتند وارد ساختمان شوند و ما به استثنای مواقع پیاده روی در زمین فوتبال اجازه نداشتیم از آن خارج شویم. دور تا دور زمین فوتبال حصار و روی حصار سیم خاردار کشیده بودند. دو بار در روز و هر بار دو به دو در زمین فوتبال قدم می زدیم. فرشته ها بیرون زمین و پشت به ما می ایستادند. از آن ها می ترسیدیم؛ نه، فقط ترس نبود. کاش نگاهمان می کردند. کاش می توانستیم با آن ها حرف بزنیم. آن زمان فکر می کردیم اگر این طور می شد، چیزی تغییر می کرد، معامله ای انجام می شد یا بده بستانی. به هر حال ما هنوز بدن هایمان را داشتیم. اما این ها همه وهم و تخیل بود. یاد گرفتیم بدون صدا زمزمه کنیم. در هوای نیمه تاریک وقتی فرشته ها حواسشان به ما نبود، می توانستیم بازوهایمان را دراز کنیم و دستان هم را لمس کنیم. لب خوانی را هم یاد گرفتیم. سرمان را کج روی بالش می گذاشتیم و به دهان هم خیره می شدیم، بعد اسممان را به یکدیگر می گفتیم: آلما. جینن. دولورس. مویرا. جون.

  • نویسنده: مارگارت اتوود
  • مترجم: سهیل سمی
  • انتشارات: ققنوس


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سرگذشت ندیمه - مارگارت اتوود" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل