کتاب زندگی دومت زمانی آغاز می شود که می فهمی یک زندگی بیشتر نداری

کتاب زندگی دومت زمانی آغاز می شود که می فهمی یک زندگی بیشتر نداری، نوشته ی رافائل ژیوردانو با ترجمه ی زیور ایزدپناه توسط نشر کتاب پارسه به چاپ رسیده است.

روزهای بعد، به خودم این شهامت را دادم تا راهکارهای خوبم را عملی کنم. کلود هشدار داده بود که:

- هیچ چیز به اندازه ی کلمه ی رژیم آدم رو چاق نمی کنه‌. پس باید یاد بگیرید جور دیگه ای از خوردن لذت ببرید.

راهکارهای خوبی هم داشت. انگار که خودش قبلا توانسته بود از خوردن جوانه ی کلم بخارپز یا ماهی آب پز لذت ببرد!

- کامی به ادویه جات هم فکر کن.

خب در واقع چرا فکر نکنم؟! مگر چیزی هم برای از دست دادن داشتم؟ این شد که رفتم به غارت کردن سوپرمارکت کناری و یک خروار ادویه جات دوکرو را؛ که به خوش طعم کردن غذا معروف بود به آشپرخانه ام بردم، به این امید که از همه ی آن ها روحیه بگیرم ... از سیر، گشنیز، زردچوبه، پاپریکا، کاری، گراماسالا، فلفل سیاه، فلفل سفید... وقتی طعمش مستت می کند چه فرقی می کند چه رنگی باشد! دشمنم، بی مزگی بود. در جنگ سرد با غذاهای گرم، داشتم با سلاح های سری شروع می کردم به سالم تر و بهتر خوردن؛ حقه ی پیچاندن غذا در کاغذ روغنی، همکاری استراتژیک سس ماست بدون چربی و حضور قهرمانانه ی گوشت های سفید در وعده های مقاومتی ام ...

بله مقاومت ... دقیقا همین بود. زیرا دشمنان از پشت کابینت ها مترصد پیدا کردن فرصت بودند! بسته ی بیسکویت لحظه ی پیروزی اش را با نیرنگ انتظار می کشید. آن گوشه هم بیسکویت های ترد برتونی منتظرم بودند، آرام و قرار نداشتند و با پنجه های شنی شان پا می کوبیدند ...

شریک جرم شان که بود؟ پاره ی تنم، پسر خودم! با این حال نمی توانستم غذاهایی را که خوشمزه بود و دوست داشت، در قربانگاه راهکارهای خوبم قربانی کنم! به خاطر او، به پختن چیزهایی که خودم نباید می خوردم، مجبور بودم. او معصومانه، پیش چشمان پر حسرت من از خوردن شان حظ می کرد، در حالی که خودم سیب سبز_که هیچکس طرفش نمی رود_گاز می زدم.

• نویسنده: رافائل ژیوردانو
• مترجم: زیور ایزدپناه
• انتشارات: کتاب پارسه