loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب روشنایی های شهر - چارلی چاپلین

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب روشنایی های شهر تالیف چارلی چاپلین و ترجمه ی علی اصغر بهرام بیگی توسط انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است.

"سر چارلز اسپنسر چاپلین"، معروف به "چارلی چاپلین"، بازیگر، کارگردان و آهنگ ساز بزرگ و صاحب نام هالیوود است که موفق به اخذ جایزه ی اسکار شده و آثار گران بها و ارزشمندی را از خود به یادگار گذاشته است. علی رغم ادعاهای صریح چارلی، مبنی بر تاریخ و محل تولدش در شانزدهم آوریل سال 1889، در خیابان "ایست لین" ناحیه ی "وال ورث" "لندن"، نتایج تحقیقات سازمان های اطلاعاتی "بریتانیا"، "فرانسه" و "ایالات متحده"، هیچ یک مکان و زمان تولد او را مورد تایید قرار نداده و به مدارک مستند و قابل اطمینانی در این باب، دست نیافته اند. به علاوه این که، چهل سال پس از مرگ این شخصیت بزرگ، خانواده ی وی، نامه ای را در منزلش پیدا کردند که در طی مطالب آن، به تولد چاپلین در "کمپ کولی های اسمسویک" واقع درحوالی "بیرمنگام" اشاره می شود. در نتیجه، صرف گذشت زمان، هم چنان، این موضوع، در هاله ای از ابهام و تردید قرار دارد. چاپلین در طی کتاب "روشنایی های شهر چاپلین"، شخصا به تشریح روایت زندگی خود از ابتدای کودکی پرداخته و خواننده را به طور مستقیم با چگونگی زندگی خود و تمامی مراحل رشد و ترقی اش آشنا ساخته و اثری خواندنی را در اختیار او قرار می دهد.


برشی از متن کتاب


فصل اول در شانزدهم آوریل 1889، ساعت هشت شب، در خیابان ایست لین در ناحیه ی وال ورث لندن به دنیا آمدم. اندک زمانی بعد از آن، به وست اسکوئر در خیابان جورج در ناحیه ی لامبث نقل مکان کردیم. آن طور که مادرم تعریف می کرد، در آن زمان روزگار خوشی داشتیم و زندگی مان در رفاهی مطلوب می گذشت. در آپارتمان سه اتاقه ای می زیستیم که با سلیقه ای مقبول آراسته شده بود. یکی از اولین خاطراتم از دوران خردسالی این است که مادرم هر شب، پیش از آن که به تماشاخانه برود، برادرم سیدنی و مرا با مهر و دل سوزی در تخت خوابی راحت می خواباند و به خدمتکارمان می سپرد تا مراقب مان باشد. در آن دنیایی که در سه سال و نیم آغاز عمرم به سر می بردم همه چیز به نظرم امکان پذیر می نمود. اگر سیدنی، که چهار سال از من بزرگ تر بود، می توانست شعبده بازی و تردستی نشان دهد، مثلا سکه ای را می بلعید و وانمود می کرد که آن سکه را پشت کله اش بیرون می آورد، من هم گمان می کردم که می توانم همان کار را بکنم. از این رو سکه ای را بلعیدم و مادرم ناگزیر شد از پزشکان کمک بخواهد تا بلایی به سرم نیاید. مادرم هر شب، وقتی از تماشاخانه بازمی گشت، عادت داشت تنقلاتی برای سیدنی و من بیاورد و روی میز بگذارد تا صبح که از خواب بیدار می شدیم آن ها را بخوریم – معمولا تکه ای کیک یا چند عدد نان شیرینی بود – و ما می دانستیم که در آن موقع نباید سر و صدا بکنیم؛ چون مادر عادت داشت دیر از خواب بیدار شود. مادر روی صحنه ی  تماشاخانه در نقش زنی عشوه گر ظاهر می شد و موجودی ظریف و دوست داشتنی می نمود. در آن زمان، که هنوز سی ساله نشده بود، پوستی لطیف و روشن، چشمانی آبی – بنفش رنگ، و موهای بلند به رنگ قهوه ای روشن داشت که وقتی می نشست، از پشت سرش تا روی صندلی می رسید. سیدنی و من مادرمان را می پرستیدیم. با آن که زیبایی فوق العاده ای نداشت، به نظر ما چون فرشته و موجودی آسمانی جلوه می کرد. آنان که او را از نزدیک می شناختند در سال های بعد برایم می گفتند که او زنی خوش محضر و جذاب بود که جذابیتش همه را تحت تاثیر قرار می داد. بسیار لذت می برد که با حالتی غرور آمیز، یک شنبه ها برادرم و مرا به گردش ببرد. در این روزهای یک شنبه، بر تن برادرم کت و شلواری به شکل یونیفرم شاگردان مدرسه ی اشرافی ایتون می پوشاند و لباس من هم از مخملی آبی بود که دستکش هایی به همان رنگ دست می کردم. در آن ساعت هایی که به همراه مادر به تفرج در خیابان کنزینگتون می پرداختیم، شاهد خودنمایی و جلوه فروشی فراوان مردان و زنان می شدیم. لندن در آن روزها حال و هوایی آرام داشت. ضرباهنگ فعالیت شهر با آرامش قرین بود. حتی واگن های اسبی که در امتداد پل وستمنیستر حرکت می کردند ...

  • چارلی چاپلین به روایت تصویر
  • نویسنده: چارلی چاپلین
  • مترجم: علی اصغر بهرام بیگی
  • انتشارات: علمی و فرهنگی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب روشنایی های شهر - چارلی چاپلین" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل