loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل نوشته جورج و ویدون گروسمیت با ترجمه شهلا طهماسبی در نشر نو به چاپ رسیده است.

داستان کتاب در مورد زندگی روزمره خانواده آقای "پوتر" است که در عمارتی بزرگ در لندن ساکن هستند. مرد خانواده با همسر وفادار و پسر جوانش زندگی می کند و اموراتشان را با کار در شرکتی تجاری می گذراند. این مرد حساسیت های بسیاری دارد و سعی می کند رفت و آمدش را با آدم هایی که همه چیز را به دل می گیرند و تحمل شوخی را ندارند، کم کند. از نظر او نقاش های ساختمان، شاگرد مغازه ها، مستخدم ها و دکان دارها در دسته آدم هایی قرار می گیرند که نمی شود با آن ها سر شوخی را باز کرد، چون ممکن است اصالتش خدشه دار گردد. همه فکر و ذکر آقای پوتر این است که جوک هایی تعریف کند که تحسین همه را برانگیزد. او شخصیتی دارد که حس نیاز به تعریف و تمجید در آن بیداد می کند، به همین دلیل همواره دوست دارد مرکز توجه جمع باشد و همه او را تحویل بگیرند! این کتاب که اثری مشترک از برادران گروسمیت می باشد، بارها و بارها تجدید چاپ شده است و نمایش های بسیاری در سالن های تئاتر لندن با اقتباس از این داستان روی صحنه رفته است. همچنین از روی این کتاب یک فیلم کوتاه صامت، دو سریال تلویزیونی و نمایش های رادیویی مختلفی ساخته شده که همه آن ها با استقبال بی نظیری رو به رو شدند. "روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل" کتابی است که حداقل یک بار باید آن را خواند و از زیبایی هایش لذت برد.


برشی از متن کتاب


20 مارس امروز جشن ازدواج دیزی ماتلر و موری پاش اسن برای همین لوپین با یکی از دوستانش رفته گریوزاند. طفلک با اینکه می گوید خوشحال است که همه چیز تمام شده خیلی ناراحت است اصلا دلم نمی خواهد این قدر در تماشاخانه ها پلاس باشد اما کسی جرات ندارد چیزی بهش بگوید فعلا تمام مدت توی خانه راه می رود و می خواند: گلادستون چشه؟ لوپین چشه؟ هیچی! و پاک اعصابم را به هم ریخته. به نظر من که هر دویشان یک چیزی شان هست. عصر گوینگ آمد و تا شب فقط درباره ازدواج دیزی و موری پاش حرف زدیم من گفتم خوشحالم که غائله تمام شده چون دیزی لوپین را مسخره خاص و عام کرده بود. گویینگ با شوخ طبعی دو قطبی همیشگی گفت: آقا لوپین بدون کمک دیگران هم می تونه خودشو مسخره عام و خاص کنه. کری آنقدر از این حرف رنجید که گویینگ فهمید باید معذرت خواهی کند. 21 مارس امروز خاطره‌ نویسی را تمام می کنم چون یکی از خوش ترین روزهای زندگیم است و بزرگ ترین آرزویی که این چند هفته اخیر در واقع سال ‌های سال در سر می ‌پرورانم محقق شده است صبح نامه ای از آقای پرکاپ به دستم رسید که خواسته بود لوپین را با خودم به شرکت ببرم به اتاق لوپین رفتم. پسر بینوا رنگش مثل گچ سفید بود گفت سرش به شدت درد می کند دیروز در گریوزاند قایق سواری کرده بود و آنقدر فکرش پریشان بود که فراموش کرده بود اورکت با خودش ببرد نامه آقای پیکاپ را نشانش دادم و او مثل برق از جایش بلند شد ازش خواهش کردم به جای آن پیراهن ها و کراوات های گل منگولی یک چیز خوب تنش کند که تیره یا متین باشد. کری وقتی نامه را خواند از شوق به لرزه افتاد و چند دقیقه ‌ای همش فقط می گفت امیدوارم همه چی درست بشه خودم هم از شدت هیجان چیزی از گلویم پایین نرفت لوپین با لباس کامل و بسیار متین آمد پایین اما صورتش به زردی می زد کری برای دلگرمی او گفت لوپین چقدر خوب شده ای. لوپین جواب داد بله سرورم عالی است نه؟ کارمندان بدبخت محترم دون پایه درجه یک شرکتی در سیتی و با تمسخر خندید. یک دقیقه بعد در هال سر و صدای عجیبی شنیدم لوپین سر سارا داد می کشید که کلاه کهنه اش را د بیاورد. به راهرو رفتم. لوپین با خشم داد می زد و کلاه سیلندر نو را زیر پا له می کرد گفتم لوپین جان چه کار می ‌کنی زشته خیلی ‌ها آرزوی یه همچین کلاهی را دارند جواب داد من حاضر نیستم به یک کدوم از اون ها توهین کنم و این رو بدم بهشون. وقتی که بیرون رفت کلاه لبه پهن را از روی زمین برداشتم دیدم رویش نوشته شده حق ساخت برای پاش محفوظ است. طفلک لوپین! این بار می توانم از سر تقصیراتش بگذرم. تا به شرکت برسیم کلی طول کشید. آقای پیکاپ فرستاد دنبال لوپین و یک ساعتی با هم بودند همان طور که فکر می کردم پسره پکر و دمغ برگشت گفتم لوپین آقای پیکاپ چی گفت لوپین شروع کرد به خواندن پیکاپ چشه؟ هیچی! از روی غریزه احساس کردم که استخدام شده به اتاق آقای پیکاپ رفتم اما نتوانستم چیزی بگویم او گفت آقای پوتر؟ جریان چیه؟ احتمالاً حالت احمقانه ای داشتم چون فقط توانستم بگویم آقای پیکاپ شما مرد خوبی هستید.

فهرست


  • فصل یکم
  • در خانه جدیدمان مستقر می شویم و من تصمیم می گیرم روزنامه خاطراتم را بنویسم. کاسبکارها کمی برایمان مزاحمت ایجاد می ‌کنند و همین طور گل پاکن جلو در ورودی که همه چیز بهش گیر می ‌کند. کشیش محل به خانه ما می آید و من را مورد تفقد قرار می ‌دهد.
  • فصل دوم
  • دردسر کاسبکارها و گل پاک کن کماکان ادامه دارد. شکایت های گوینگ که از بوی رنگ خلق مرا تنگ کرده. یکی از بهترین جک هایم را می سازم. از باغبانی لذت می‌ برم. بین من و آقای استیلبرئک، گوینگ و کامینگز سوءتفاهم پیش می ‌آید. کار سارا مایه شرمساری من جلوی کامینگز می ‌شود.
  • فصل سوم
  • گفتگویی با آقای مرتن درباره اجتماع. آقا و خانم جیمز، ساکن ساتن، به دیدن ما می آیند. یک شب فلاکت بار در تئاتر تنک. تجربه ورزی با رنگ لعابی. یک خوب دیگری می سازم، اما گوینگ و کامینگز بی ‌جهت دلخور می شوند. وان حمام را قرمز می کنم، نتیجه نامنتظره است.
  • فصل چهارم
  • مجلس رقص در عمارت جناب شهردار.
  • فصل پنجم
  • بعد از مجلس رقص، کری دلخور می شود. گوینگ هم دلخور می شود. یک مهمانی دلچسب در خانه کامینگز. آقای فرنچینگ این سالن پکم به دیدن ما می آید.
  • فصل ششم
  • پسرمان ویلی لوپین پاتر بی خبر به خانه می آید.
  • فصل هفتم
  • دوباره در خانه. نفوذ خانم جیمز بر کری. نمی ‌توانم برای لوپین کاری دست و پا کنم. همسایه‌ های دیوار به دیوار کمی مزاحمت ایجاد می ‌کنند. یک نفر به دفتر خاطراتم دست می ‌زند. برای دوپین کاری دست و پا کردم. لوپین با اعلام موضوعی ما را شوکه می کند.
  • فصل هشتم
  • دیزی ماتلر، تنها موضوع گفتگو کار جدید لوپین. آتش بازی در خانه کامینگز. کمدین های هالووین. سارا با نظافتچی حرفش می شود. مداخله بی جای لوپین. معارفه با دیزی ماتلر. تصمیم می ‌گیریم به افتخار دیزی مهمانی بدهیم.
  • فصل نهم
  • اولین مهمانی مهم ما. دوستان قدیم و جدید. گوینگ اوقاتمان را تلخ می کند. اما دوستش آقای استیلبروک آدم بسیار خوش مشربی است. ورود بد موقع آقای پرکاب. مع الوصف رفتار صمیمانه و ستایش انگیز است. مهمانی بسیار موفقیت‌آمیز بود.
  • فصل دهم
  • تأملات من. یک جوک دیگر می سازم. از پذیرایی تمام نشدنی با یخ در بهشت دلخورم. لوپین با دیزی ماتلر به هم می زند.
  • فصل یازدهم
  • ادای ایروینگ را برایمان در می ‌آورند. با آقایی به اسم پچ آشنا می ‌شویم. از او خوشمان نمی آید. آقای بروین فاسلتن موی دماغ شده.
  • فصل دوازدهم
  • بحثی جدی درباره فایده و ارزش روزنامه خاطرات من. نظر لوپین درباره جشن شب کریسمس. نامزدی ناموفق لوپین دوباره برقرار می شود.
  • فصل سیزدهم
  • کارت کریسمس توهین‌ آمیزی برایم می رسد. شب کریسمس دلپذیری در خانه مادر کری می گذرانیم. آقای ماس نامی را می ‌بینیم، مرد گستاخی است. شبی پر هیاهو که من در تاریکی گیر می ‌افتم. نامه شگفت انگیزی از آقای ماتلر بزرگ درباره لوپین به دستم می ‌رسد. فرصت نوشیدن به سلامتی رفتن سال کهنه و آمدن سال نو را از دست می دهیم.
  • فصل چهاردهم
  • سال جدید را با ارتقای نامنتظره در شرکت شروع می کنم. دو جوک خوب می سازم. حقوقم خیلی زیاد می ‌شود. لوپین بورس بازی موفقی راه می اندازد و کلاه کوچکی سر ما می گذارد. باید با سارا صحبت کنم.
  • فصل پانزدهم
  • گوینگ درباره رفتارش توضیح می ‌دهد. لوپین ما را به گردش می برد اما بهمان خوش نمی گذرد. لوپین ما را با آقای موری پاش آشنا می ‌کند.
  • فصل شانزدهم
  • پولی را که به توصیه لوپین سرمایه گذاری کرده بودیم از دست می‌ دهیم، کامینگز هم به سرنوشت ما دچار می شود موری پاش با دیزی ماتلر نامزد می شود.
  • فصل هفدهم
  • ازدواج دیزی و موری. رویای همه زندگی‌ ام تحقق پیدا می‌ کند. آقای پرکاپ لوپین را استخدام می کند.
  • فصل هجدهم
  • با قلم خودنویس نمی ‌توانم کنار بیایم. به یک مجلس رقص خیریه می ‌رویم که شام آن خرج زیادی روی دستم می ‌گذارد. یک درشکه چی بدجوری اوقاتم را تلخ کرد. دعوت عجیب به ساوئند.
  • فصل نوزدهم
  • برخورد با همکلاسی قدیمی ام، تدی فینسورث. شب دلپذیر و آرامی در خانه عمویش می ‌گذرانیم که خنگ بازی های من در مورد تابلوهای آقای فینسورث خرابش کرد. بگو مگو در مورد خواب هایم.
  • فصل بیستم
  • صرف شام در خانه فرنچینگ برای آشنایی با آقای هاردفور هاتل.
  • فصل بیست و یکم
  • لوپین اخراج شده. دچار دردسر بزرگ شده ‌ایم. لوپین جای دیگری با حقوق گزاف استخدام می شود.
  • فصل بیست و دوم
  • جناب آقای پرسی ادگار اسمیت جیمز. خانم جیمز دوباره به دیدن ما می آید و برایمان جلسه احضار روح تشکیل می دهد.
  • فصل بیست و سوم
  • لوپین از پیش ما می رود. برای شام به خانه جدیدش دعوت می شویم و اطلاعات شگفت انگیزی در مورد ثروت آقای موری پاش کسب می ‌کنیم. با دوشیزه لیلیان پاش آشنا می شویم. آقای هاردفور هاتل پی من فرستاده است.
  • فصل آخر
  • یکی از خوش ترین روزهای زندگی من.


نویسنده: جورج و ویدون گروسمیت ترجمه: شهلا طهماسبی انتشارات: نشر نو


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل