loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دیوان سومنات - خسروی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب دیوان سومنات اثر ابوتراب خسروی توسط نشر مرکز به چاپ رسیده است.

کتاب دیوان سومنات ، مجموعه ی 12 داستان کوتاه تحت عناوین "مینیاتورها"، "ردپای مرد کهربایی"، "حضور"، "پلکان"، "پاهای ابریشمی"، "یعقوب، یعقوب"، "تربیع پیکر"، "مرثیه برای ژاله و قاتلش"، "و من زنی بودم به نام لیلا که زیبا بود"، "صورت بند"، "حرکت زیبا و آسان" و "دیوان سومنات" را در برمی گیرد که مضمون برخی از این قصه ها مانند "مرثیه ای برای ژاله و قاتلش"، "یعقوب، یعقوب"، "صورت بند"، "و من زنی بودم به نام لیلا"، سیاسی بوده و روایتی خواندنی را ارائه می کنند. به طور کلی، نویسنده در طول محتوای این مجموعه، با استفاده از عبارات و واژگان کهن فارسی، آرایه های ادبی ای هم چون تشبیه و هم چنین ذوق و قدرت تخیل خویش، به خلق شخصیت ها و داستان هایی زیبا پرداخته و اثری خواندنی را در اختیار مخاطب قرار می دهد. در داستان "مینیاتورها"، راوی قصه یک نقاش ایرانی است که از زندگی غم انگیز و تنهایی "مادام اشنایدر"، زنی آلمانی و زیبا با چشمانی سبز و هم چنین چگونگی آشنایی اش با وی سخن می گوید. مادام، همسری به نام، "اسپار اشنایدر" دارد که نظامی بوده و به کشورش، آلمان خدمت می کند. اصل ماجرای زندگی زن مذکور، در طی یکی از ماموریت های نظامی شوهرش آغاز می گردد؛ زمانی که همراه با او، از "برلین" به سوی "تهران" آمده و در میانه های راه، سروان را گم می کند، سپس توسط عده ای زندانی شده و با ماجراهایی پر فراز و نشیب مواجه می شود.


فهرست


مینیاتورها ردپای مرد کهربایی حضور پلکان پاهای ابریشمی یعقوب، یعقوب تربیع پیکر مرثیه برای ژاله و قاتلش و من زنی بودم به نام لیلا که زیبا بود صورت بند حرکت زیبا و آسان دیوان سومنات

برشی از متن کتاب


مینیاتورها مادام اشنایدر که عبوس پشت پیانو می نشست و آن ملودی باواریایی را می زد به سروان اشنایدر فکر می کرد. مادام می گفت: نسروان عادت داشت قبل از آفتاب بیدار شود، روزهای اول عروسی مان که به ساحل ماین رفته بودیم، سروان همین ملودی را می زد تا مرا بیدار کند.» مادام می گفت: ننسیمی می آمد و رنگ های کرانه ی ماین سبز و آبی بود.» مادام انجیلش را باز می کرد و دعا می خواند. من که می گفتم: نتو دیگر کاتالوگ نیستی.» حرفی نمی زد، زیر لب دعا می خواند و انجیلش را می خواند و دست آخر می گفت: نکاهی اسپار هم دعا می خواند.» فراموش می کرد که چطور به تهران رسیده، می گفت: نفکر می کنم از برلین پرتاب شده ام به این جا و در این خانه سقوط کرده ام و باید به همه چیز عادت کنم، در این خانه نفس بکشم، بخوابم و بیدار شوم و از سر بلاتکلیفی صاحب بچه هایی شوم که شبیه به هیچ کس نیستند.» می گفت: «انگار ماموریت سازمان سیاسی بوده که از برلین بیایم و آن ها را به دنیا بیاورم.» می گفت: «حتی به شما هم شبیه نیستند. موجوداتی با خصوصیت مغولی مینیاتورها و چشم های سبز من.» چیزهایی را برای شان می دوخت. مثلا دو تا پیش سینه دار که روی سینه هاشان بته جقه ای سبز گلدوزی شده بود. بچه ها می پوشیدند و در یاس ها و شب بوها و گل های سرخ باغچه گم می شدند. مادام توی باغچه پی شان می گشت و صدای شان می زد: «میمونک های سیاه من.» شاید واقعا می خواست سروان را فراموش کند که آن عکس را گم و گور کرد. بعدها گفت: «دیگر جای اسپار آن جا نبود. من یک خاتون شرقی هستم و نباید به شوهر ژرمن فکر کنم، دیگر وقتی کنارم هستی، چشم ها و موایت را نمی بینم، فکر می کنم تو اسپار هستی که وجود داری.» من فکر می کردم، این من نیستم که با او هستم، این سروان اسپار اشنایدر است که با او زندگی می کند، برای همین بود که گفتم: «چه چیز من با آن شبح چکمه پوش شبیه است.» نشست. زانوها را تکیه گاه ساعدها کرد. پیشانی اش را روی ساعدهای موازی اش گذاشت. هرم نور بر گونه هایش می تابید، تراش سنگی شانه ها و قوس کمرگاهش زیر نور ماه می درخشید و سایه اش بر دیوار می لرزید. بعدها گفت، این عکس باعث می شد به کسی فکر کنم که هیچ جا نیست، دیگر پلک ها را بر روی هم نمی گذاشت و از اسپار حرف نمی زد، یک بار گفت، موهات تاریکند و خندید. یکی از چشم ها را تنگ کرد و چشمک زد و گفت: « از خصوصیت هوای این جاست که این حرف ها را می زنم، فکر می کنی توی این خانه کی شاعر خواهم شد.» دیگر چشم به راه سروان نبود که قاصد سروان اشنایدر از راه رسید، مادام او را ندید. به کارگاه آمده بود، سروان از جنوب پیغام داده بود که تصمیم دارد به تهران بیاید، مادام باید آماده باشد تا به برلین برگردند...

نویسنده: ابوتراب خسروی انتشارات: مرکز

ابوتراب خسروی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دیوان سومنات - خسروی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل