کتاب دیداری شگفت با ابوالقاسم فردوسی (سفرهای پرماجرای داری و ناری)

کتاب دیداری شگفت با ابوالقاسم فردوسی از مجموعه کتاب های سفرهای داری و ناری، نوشته ی ابوالقاسم فیض آبادی و تصویرگری میثم خانکشلو توسط نشر نخستین به چاپ رسیده است.

هدف این کتاب آشنایی کودکان با اندیشمندان و مشاهیر ایران زمین می باشد. ناری ده ساله و برادرش داری دوازده ساله، به روستای ظریف آباد در دامنه ی کوههای سبزوار و خانه ی مادربزرگشان می روند. آن ها در زیرزمین خانه یک صندوق چوبی با روکش چرمی پیدا می کنند و کتابی با عنوان " شرح حال اندیشمندان و مشاهیر ایران را از بین وسایل صندوق بر می دارند. در مقدمه ی کتاب جمله ی عجیب " راز کتاب را با کسانی که شکاک هستند، در میان نگذارید. " را می خوانند. آن ها هر بار درباره ی یکی از شعرا، دانشمندان، و نام آوران ایران زمین مطلبی در کتاب می خوانند و به زمان های گذشته و زمان حیات آن فرد، سفر می کنند و با او درباره کتاب ها و اندیشه هایش صحبت می کنند. ناری و داری از زیر زمین بیرون آمده و دیدند مادربزرگشان خوابیده است. مادربزرگ بیدار شد و از انگورهایی که بچه ها از سفر و دیدار حکیم عمر خیام با خود آورده بودند، خورد. او از سبد انگورها تعریف کرد و بچه ها نمی دانستند به او چه بگویند. او بچه ها را با خود بیرون برد و در روستا و اطراف آن گرداند. بچه ها از محله ها و کوچه هایی عبور کردند که در سفرهایشان دیده بودند. مادر بزرگ درباره قدمت روستا و گذرگاه کاروان ها و مسافران با بچه ها صحبت کرد و به آن ها گفت زمانی حکیم ابوالقاسم فردوسی در این روستا زندگی می کرده است. او، داری و ناری را به دیدن خانه ی استاد توس برد. از خانه ی قدیمی دیوارهایی به جا مانده بود و اصل بنا در زلزله ی سال ها پیش از بین رفته بود. بچه ها به خانه برگشتند و بعد از ناهار تصمیم گرفتند به دیدار حکیم فردوسی بروند. آن ها با خواندن کتاب متوجه شدند، فردوسی سراینده ی شاهنامه در سال ٣٢٩ در باژ طوس به دنیا آمده و از خانواده ی دهقانان بوده است. او عمر و سرمایه ی خود را برای سرودن شاهنامه صرف کرده بود و آن را نزد محمود غزنوی برد. پادشاه غزنوی از آن جایی که نامش در اشعار فردوسی جای نداشت، خشمگین شد و او را از دربارش راند. بعدها محمود غزنوی از کار خود پشیمان شد ولی دیگر دیر شده بود و حکیم از دنیا رفته بود. شاهنامه کتابی حماسی، ادبی است و مضامین فلسفه و اخلاق و اجتماعی و پزشکی را با اشعار و داستان های حماسی در خود جای داده است. بچه ها پس از خواندن کتاب دست های یکدیگر را گرفته و چشم هایشان را بستند، و وقتی چشم باز کردند خود را مقابل خانه ی حکیم دیدند....
کتاب مصور است و تصاویر سیاه و سفید و منطبق با متن طراحی شده است.

 

برشی از متن کتاب

.دیدار با سلطان سخن به درِ چوبی و بزرگ خانه نزدیک شدند و پیرمرد کوبه ی آن را به صدا درآورد. مدت زمانی گذشت تا در باز شد و مردی خوش سیما و بلند قامت با ریش و موهای سپید در آستانه ی در ظاهر شد. پیرمرد گفت: " درود بر حکیم طوس. سفارشتان را آورده ام. " و رفت تا خورجین را بیاورد. داری بی درنگ کمک کرد تا خورجین را به درون خانه بیاورند. حکیم با تعجب گفت: " از خویشانند؟ " پیرمرد خندید و گفت: " خیر حکیم. گویا از خویشان شمایند، زیرا نشانی خانه ی شما را خواستند. " ناری هم جلو آمد و سلام کرد. حکیم از جلو در کنار رفت و تعارف کرد. پیرمرد دستی بر سر ناری کشید و در حالی که سرِ داری را می بوسید، گفت: "سپاس که کمک حالم شدی. " و رفت. حکیم بچه ها را به اتاق دعوت کرد. بچه ها داخل شدند و در گوشه ای بر فرشی خوش نقش نشستند. حکیم ظرفی را که مقداری میوه در آن بود، جلو بچه ها گذاشت. او خیلی آرام گفت: " خوش آمدید. از کجا می آیید. " داری گفت: " استاد، ما از همین ظریف آباد پیش شما آمده ایم. البته از یک زمان دیگر. - زمانی دیگر! ناری گفت: " استاد مدتی پیش در خانه مادربزرگمان، صندوقی پر از کتاب پیدا کردیم که در یکی از آن ها شرح حال اندیشمندان و مشاهیر ایران نوشته شده است. در این کتاب درباره ی بسیاری از دانشمندان و بزرگان از جمله شما مطالبی هست. هر کس که علاقمند به دیدار هر یک از آن شخصیت ها باشد، کتاب او را به همان زمان می برد. " حکیم که به دقت گوش می داد، پرسید: " خوب شما از کدام زمان آمده اید؟ "

نویسنده

" ابوالقاسم فیض آبادی " متولد 1333 در تهران و نویسنده ی داستان‌های کودک و نوجوان ایرانی و عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان می ‌باشد. از او تا کنون  بیست و  سه جلد کتاب به چاپ رسیده است. از آثار او می توان کتاب های دیدار با زکریای رازی، دیدار با حکیم عمر خیام، دیدار با بزرگمهر حکیم، دیدار با ناصر خسرو، دیدار با عطار نیشابوری، دیدار با مولوی، دیدار با ابوریحان بیرونی، دیدار با خوارزمی، دیدار با سعدی، دیدار با شیخ بهایی، دیدار با عبید زاکانی، دیدار با حافظ، آرش کمانگیر به روایت دگر، تبرزین نادر، پسری که امیر را دوست داشت را نام برد.

• سفرهای پرماجرای داری و ناری
• نویسنده: ابوالقاسم فیض آبادی
• تصویرگر: میثم خانکشلو
• انتشارات: نخستین