loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دگرگونی - باژ

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب دگرگونی اثر اینگرید لا با ترجمه ی رباب عسگر پور توسط نشر باژ به چاپ رسیده است.

چیپسی بومانت، آخرین فرزند خانواده ی بومانت از آن بچه های شوخ و شنگ و سر به هوا که قرار است دقیقا با روز تولد سیزده سالگی اش، مثل بقیه ی اعضای خانواده ی بومانت قدرتی عجیب و غریب، پیدا کند. هر کدام از بومانت ها در سیزده سالگی صاحب قدرتی عجیب می شوند که به آن ساوی می گویند. مثلا ساوی سمسون پسر بزرگ خانواده نامرئی شدن است یا ساوی برادر دیگر چیپسی، آتش است او می تواند در یک لحظه همه جا را به آتش بکشد. حالا نوبت چیپسی است تا ساوی خود را آشکار کند. اما در کمال ناباوری صبح روز تولد وقتی از خواب بیدار می شود، می بیند که نه تنها قدرت خاصی پیدا نکرده، بلکه بینایش ضعیف شده و چشم هایش تار می بیند. همچنین تصاویری خیلی کوتاه از گذشته و آینده پیش چشمش می آیند. بعد از مدتی چیپسی متوجه می شود که می تواند آینده را ببیند. اعضای خانواده فکر می کنند شاید ساوی او همین قدرت دیدن آینده است. او سعی می کند موضوع ضعف بینایش را پنهان کند تا پدر و مادرش نگران نشوند. و حالا قرار است آن ها خانوادگی به شهری که مادر بزرگشان در آن جا زندگی می کند، بروند و او را که مبتلا به آلزایمر می باشد همراه خودشان به خانه بیاورند. در این سفر اتفاقات مختلفی برایشان پیش می آید و متوجه می شوند که قدرت هایشان دگرگون کار می کند مثلا سمسون که قبلا قدرت نامرئی شدن داشته اکنون، قدرتش به آتش تبدیل شده یا چیپسی که آینده را می دیده اکنون می تواند زمان را متوقف کند. این تغییر آن ها را به شدت نگران کرده، آن ها هر یک مدت ها با نیروی عجیب شان زندگی کرده و کاملا می دانند که چطور آن را کنترل و یا در کجا استفاده کنند. اما ساوی های جدید غیر قابل کنترل بودند و همین امر باعث ایجاد مشکلاتی برای آن ها شده بود ...

 


برشی از متن کتاب


سعی کردم در ذهنم تصور کنم وقتی زمان دوباره به راه افتاد، نولا در چه وضعیتی بود. لحظه‌ای در حال تماشای سمسون  بود که مثل خانه ای در آتش می‌سوخت؛ لحظه ی بعد چشمانش بسته بود ... تا کر در یک آن از کنار پنجره ناپدید شده ... شعله های سوزان خاموش شدند و چای سرد از سر و روی سمسون می چکید ... و من هم کاملا ناپدید شده بودم. تاکر وقتی من را دید که در جاده می‌ دوم، داد زد: «جیپسی!» سمسون با سه گام بلند به من رسید و گفت: «اینجایی!» من را در آغوش گرم و نمناکش. فشرد. «به محض این که اون پارچه بهم خورد فهمیدم زمان را دوباره متوقف کردی. علاوه بر این مثل دفعه قبل که زمان را نگه داشتی و دوباره راه انداختی، همان حس تهوع را داشتم.» تاکر هم نالید و شکمش را گرفت: «آره، منم داشتم. جیپسی، اصلا  خوشم نمی آد وقتی زمان را نگه می‌داری. سمسون بازو هایش را دور من بیشتر فشار داد. وقتی نتونستیم پیدات کنیم ...» در حالی که صورتم به پیراهنش چسبیده بود،  من من کردم: «آخ، منم دوستت دارم سمسون، ولی داری استخونام رو له می کنی. کبابم کردی.» سمسون از من فاصله گرفت ولی همچنان شانه هایم را گرفته بود. پرسید: «این دفعه چقدر تنها موندی؟» با دیدن دلواپسی اش لبخندی روی لب هایم نشست. برادر بزرگترم برای محافظت از من به نوعی حس مسئولیت می کرد. گفتم: «خیلی نه. به آسمان بالای سرمان اشاره کردم. ادامه دادم: ولی باید هرچه سریع تر راه بیفتیم. طوفان داره بهمون نزدیک می شه و مطمئنم مادر بزرگ الان توی اتوبوسی که به دنور می ره.» دهان سمسون از تعجب باز ماند. «با اتوبوس؟ به دنور؟» تاک اطلاعاتی راجع به آن جا نداشت پرسید: «دنور کجاست؟» دعوتنامه مراسم رقص، یادداشتی که روی دستمال کاغذی نوشته شده بود و منگوله ی خز دار را بیرون آوردم و به هر دوی آن ها نشان دادم. گفتم: «نهایت سعیم را کردم قضیه رو زودتر بهتون بگم، ولی کسی حرف مرا باور نمی کرد. درست قبل از این که ساوی هامون  دگرگون بشه یه تصاویری دیدم ... تصاویری از آینده، تصاویری ازامشب ...» در حیاط خانه سرپا ماندیم و توضیح کوتاهی از تصاویر ذهنی برج ساعت به آنها دادم. برایشان تعریف کردم که اول خیال می کردم آن پیرزن خودم در آینده هستم. آن قسمت از تصاویر را که دست هایی با آستین قرمز طرف پیرزن دراز می شدند و این که وظیفه نجات مادر بزرگ از آن حادثه به عهده من بود، برایشان تعریف نکردم می‌دانستم با گفتن این چیزها نگرانی سمسون را دو برابر می کنم و نمی‌توانستم خطر کرده و بیشتر از این باعث آتش‌سوزی شوم. تاکر را تا آن لحظه آنقدر گیج و سردرگم ندیده بودم. وقتی ما سه نفر حرف می زدیم، نولا آهسته به طرف ما خرید نزدیک شد و طوری به ما نگاه می کرد انگار اعضای خانواده تک شاخ افسانه بنفش بودیم.      

نویسنده: اینگرید لا مترجم: رباب عسگر پور انتشارات: باژ


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دگرگونی - باژ" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل