کتاب دکتر داتیس - حامد اسماعیلیون

کتاب دکتر داتیس نوشته ی حامد اسماعیلیون می باشد که توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

دکتر داتیس در میان رمان های ایرانی داستان جدیدی دارد. ماجرای دندان پزشکی که به روستایی اطراف تهران می آید و ماجراهایش را از مریض ها و اتفاقاتی که در این منطقه برایش می افتد روایت می کند. حامد اسماعیلیون توانست بخاطر موضوع ناب، روایت های غنی و توصیفات جالبش جایزه ی ادبی هوشنگ گلشیری را برای این اثر از آن خود کند. عناوین هر بخش از کتاب جالب است و روند پیش رفتن کتاب را برای مخاطب نشان می دهد. یعنی نویسنده با حال و هوایی ابری و مبهم و گرفته شروع می کند، بعد آفتابی می شود، پس از زمانی باران می زند و بعد در اوج آشفتگی به تگرگ تبدیل می شود. به نحو بامزه ای وقتی دکتر عاشق می شود رنگین کمان می زند و بعد از برف، در پایانی دل انگیز مهتاب رخ می نماید. راوی گاهی خود را دکتر ژیواگو تصور می کند و گاهی جک در تایتانیک می شود. داستان شروع خوبی دارد، به زیبایی پیش می رود و پایانی دلنشین نیز دارد. همچنین جملات طنز نویسنده نیز به جذابیت اثر افزوده است. سبک کتاب نیز به شیوه ی خاطره نویسی است. ماجراهای راوی با مریض هایش و جا افتادن او در میان مردم، مواجهه ی او با بیماران و عاشق شدنش همه به دل مخاطب می نشینند و ما را با او همراه می کند تا از ماجراهایش با خبر شویم. داستان ممکن است نقطه ی اوج یا گره مشخصی نداشته باشد، اما سادگی و آرامشی دارد که می تواند برای مخاطب دلنشین باشد.

برشی از متن کتاب

آفتاب می دانم. یک بار مطب زدن در جویبار به من یاد داده که باید منتظر چه اتفاقاتی باشم. البته فرق هایی هم هست. این جا رقیبی ندارم. به غیر از دکتر هاشمی، آخرین دندان پزشک ساسنگ پارسال در امتحان تخصص پذیرفته می شود و پی سپید بختی اش می رود. من می خواهم بمانم. اگر می گویند، رقیب باعث رشد حرفه ای می شود، قبول می کنم. می دانم قیمت ها، کیفیت و سلامت حرفه با رقیبی بغل گوشت کنترل می شود، اما فعلا ترجیح می دهم به تنهایی به رشدم ادامه دهم. اولین مریض را چند روز پیش دیدم. کارگری افغان آمده بود دندان شش پایینش را بکشد، کم حرف و خسته. بی حسی زدم. ده دقیقه بعد دندانش را کشیدم و رفت. چانه نزد و پول را گذاشت روی میز منشی. بعضی آمدند تا دیدن دکتر عوض شده پا پس کشیدند. می شنیدم که خانم عزتی می پختشان، اما صدای نه و نوها می آمد. بعضی اگر زن بودند با هر و کر و عشوه و اگر مرد جدی و مصمم، آمدند نشستند روی یونیت تا معاینه شان کنم. آمده بودند سر در بیاورند و دکتر تازه را برانداز کنند. خانم عزتی پیشنهاد کرد در بانک قرض الحسنه ی شهرک حسابی باز کنم. چه بگویم؟ برای من که عادت به گرفتن وام ندارم وسوسه انگیز نیست. دو هزار تومان دادم حسابی باز کند. اولین مریض جدی مطب داور است؛ کارمند بیست و چند ساله ی بانک، برایش فرقی نمی کند دکتر کی هست و دکور مطب چطور است و کف سیمانی در جاهایی شکسته و سنگ ریزه پس می دهد یا نه.

نویسنده

حامد اسماعیلیون در سال 1355 در کرمانشاه متولد شد. او توانسته است جایزه ی گلشیری را نیز برای آثار خود بدست آورد. از جمله آثار وی عبارت اند از: آویشن قشنگ نیست، قناری باز و گاماسیاب ماهی ندارد.

(برنده ی تندیس بهترین رمان اول سال 1391 از بنیاد گلشیری) نویسنده: حامد اسماعیلیون ناشر: چشمه