loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب خرگوشک نترس! (ماجراهای دم پنبه ای)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
35,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب خرگوشک نترس از ماجراهای دم پنبه ای اثر هاوارد بینکو و ترجمه ی سارا وطن آبادی، از سوی انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.

هاوارد خرگوش کوچولویی است که به تازگی از خیلی چیزها مثل تاریکی، ارتفاع، حیوانات اهلی، حشرات، افراد غریبه و ... می ترسد. حتی به دلیل ترس از بیرون رفتن و گم شدن، دیگر برای بازی با دوستانش به پارک نمی رود و بیشتر وقت ها در اتاقش تنها بازی می کند. پدر و مادر هاوارد به شدت نگران او هستند. یک روز که او کنار پنجره ایستاده و در حال تماشای مناظر اطراف است، اتفاق جالبی برایش می افتد. هاروارد می بیند که یک پرنده کوچک چطور بال هایش را باز کرده و از درون لانه با جسارت تمام پرواز می کند. پرنده پرواز کنان کنار پنجره می نشیند وشروع به حرف زدن با هاروارد می کند، او از تجربیاتش درباره ی چند پرواز ناموفق می گوید و این که قبل از انجام هر کاری ترس درباره ی آن بسیار طبیعی است ولی باید با اراده ای راسخ به مقابله با ترس رفت و با آن مقابله کرد. هاروارد بعد از شنیدن حرف های پرنده، تصمیمات جدیدی می گیرد ... آیا خرگوش کوچولو موفق می شود تا بر ترس هایش غلبه کند؟ ... برای فهمیدن این موضوع با دم پنبه ای همراه شوید.

این داستان زیبا و آموزنده در کتاب مصور خرگوشک نترس از مجموعه ماجراهای دم پنبه ای  علاوه بر سرگرمی، ایجاد اوقاتی خوش و لذت بخش، به بچه ها کمک می کند تا به آسانی با ترس هایشان رو به رو شوند و آن ها را برطرف کنند. هاوارد شخصیت اصلی ماجراهای دم پنبه ای استکه هر بار در قالب داستان یکی از مهارت های فردی و اجتماعی را به کودکان می آموزد.

 


برشی از متن کتاب


هاوارد گفت: «وای چطور می خواهی این کار را بکنی؟ من فکر می کردم همه ی پرنده ها از وقتی به دنیا می آیند، می دانند چطور پرواز کنند.» پرنده جواب داد: «نه، نه، ما فقط وقتی پرواز کردن را یاد می گیریم که از لانه بیرون بپریم.» هاروارد پرسید: «تو حتی نمی دانی می توانی پرواز کنی یا نه! نمی ترسی؟» پرنده گفت: «چرا، همه ی ما خیلی می ترسیم که یک وقت بال هایمان کار نکند، ام به هر حال این کار را می کنیم. ببین الان امتحان می کنم.» هاروارد گفت: «صبر کن، بگذار یک چیزی زیر درخت بگذارم که اگر افتادی ...» ولی قبل از این که حرفش تمام شود، پرنده ی کوچولو از لانه اش بیرون پریده بود. پرنده گفت: «موفق شدم! دارم پرواز می کنم! ببین چقدر می توانم بالا بروم!» هاروارد شگفت زده شده بود. پرنده خیلی زود پرواز را یاد گرفه بود و البته شجاع هم بود. هاروارد گفت: «کاش می توانستم مثل تو باشم. تازگی ها از همه چیز خیلی می ترسم. نمی دانم چرا این طوری شدم.» پرنده گفت: «مادر من می گوید همه ممکن است از چیزی بترسند. ما می ترسیم به همین دلیل شجاع بودن را یاد می گیریم. اگر از هیچ چیز نترسیم نمی توانیم شجاع باشیم.» هاروارد گفت: «پس همه ی ابر قهرمان ها شجاع اند، چون می ترسیدند ولی به هر حال کار خودشان را کرده اند؟» پرنده گفت: «درست است. اگر نترسی نمی توانی شجاع شوی.» او به صداهای بلند گوش می داد و دیگر نمی ترسید. هاروارد به خودش گفت: «من شجاعم. من با این که می ترسیدم، به این جور صداها گوش دادم.» هاروارد از پدرش خواست که او را به جایی ببرد تا کمی پرواز کند. او واقعا از پرواز کردن خوشش می آمد و دیگر نمی ترسید. او با مادرش به ساختمان بسیار بلندی رفت و در رفت و برگشت سوار آسانسور شیشه ای شد. اصلا تجربه ی بدی نبود.      

  • مهارت های زندگی
  • نویسنده: هاوارد بینکو
  • مترجم: سارا وطن آبادی
  • انتشارات: فنی ایران


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب خرگوشک نترس! (ماجراهای دم پنبه ای)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل