کتاب حیوان خانگی گنده ی ریتا!

کتاب حیوان خانگی گنده ی ریتا! نوشته ی تونی راس و ترجمه ی مسعود ملک یاری و تصویرگری تونی راس توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

ریتا، دختر آرام و بسیار مؤدبی است که دلش می خواهد یک حیوان خانگی داشته باشد ولی مادرش اعتقاد دارد، آنها همه جا را کثیف می کنند و بو می دهند. پس از کلی صحبت کردن؛ مادر راضی می شود یک حیوان کوچک را به خانه راه بدهد که خیلی سر و صدا و کثیف کاری نداشته باشد. کَکِ کوچولوی داخل شیشه ی مربا و قورباغه از پیشنهادهای ویژه مادر و عمو اِریک به عنوان حیوان خانگی می باشند ولی هیچ کدام آنها از نظر دخترک گزینه ی مناسبی نیستند. تا این که یک روز ریتا تصمیم می گیرد به باغ وحش برود و خودش حیوان خانگی مورد علاقه اش را انتخاب کند. همین که به آن جا می رسد باران شروع به باریدن می کند، در همان لحظه چشمش به کرگدنی می افتد که از بارش باران ناراضی است و زیر لب غُر می زند. بنابراین ریتا تصمیم می گیرد کرگدن را با خود به خانه ببرد و دور از چشم مادر او را در اتاق خوابش پنهان کند؛ اما این چندان کار ساده ای نیست و تازه شروع دردسرهای دختر کوچولو و حیوان خانگی اش می باشد... داشتن جلد سخت، صفحات تمام مصور از جنس کاغذ گلاسه، جملات ساده و رنگ آمیزی شاد تصاویر به کار گرفته شده از جمله جذابیت های این مجموعه برای کودکان می باشد.

برشی از متن کتاب

ریتا حیوان خانگی می خواست، ولی مادرش گفت: نه! آنها بدبو و پرخورند. مدام باید دنبال شان راه بیفتی و تمیز کاری کنی و ببری شان گردش. ریتا گفت: خودم همه ی کارهایش را می کنم. لطفا! مادرش گفت: خیلی خب! فقط یکی که خیلی جمع و جور باشد. چند روز بعد مادر ریتا یک شیشه مربا به او داد و گفت: بیا، این هم کَک کوچولویت، هارولد. ریتا غرولند کرد: ای بابا! حتی نمی توانم ببینمش. عمو اریک بچه قورباغه ای به دستش داد و گفت: قورباغه ها حیوانات خانگی شگفت انگیزی اند. بعضی وقت ها اگر بوس شان کنی، به شاهزاده تبدیل می شوند. ریتا با اخم و تَخم گفت: من شاهزاده نمی خواهم. حیوان خانگی می خواهم. ریتا تصمیم گرفت خودش یک حیوان خانگی دست و پا کند. برای همین به باغ وحش رفت. همین که به قفس کرگدن رسید، باران گرفت. کرگدن غرغرکنان درآمد که: از باران متنفرم. ریتا ازش پرسید: می خواهی با من به خانه مان بیایی؟ آن جا خشک است. کرگدن، همین طور که به زور از لای میله های قفسش رد می شد، گفت: بله، خیلی هم ممنون. ریتا کلاهش را سر کرگدن گذاشت و کتش را هم روی او انداخت تا نگهبان باغ وحش او را نشناسد... و مثل آب خوردن از باغ وحش زدند بیرون. به خانه ی ریتا که رسیدند، او مجبور شدبا کمی هُل حیوان خانگی اش را سوار آسانسور کند. قایم کردن یک کرگدن در اتاق خواب کوچک یک آپارتمان نقلی کار ساده ای نبود. مادر ریتا تکه ای نان تُست با مربای بِه برایش آورد و ...      

• نویسنده: تونی راس
• مترجم: مسعود ملک یاری
• انتشارات: پرتقال