loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب حضرت ابراهیم (درس هایی از زندگی پیامبران)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب حضرت ابراهیم از مجموعه ی درس هایی از زندگی پیامبران تالیف جمعی از نویسندگان و ترجمه ی جواد ثابت نژاد، از سوی نشر ذکر به چاپ رسیده است.

با بزرگتر شدن بچه ها و ورود آن ها به مدرسه، حساسیت والدین در مورد انتخاب کتاب برای فرزندانشان بیشتر می شود. ما تمام سعی مان را می کنیم تا در کنار فراهم آوردن اوقات خوش سرگرمی منابعی را برای آن ها انتخاب کنیم که جنبه ی آموزشی نیز داشته باشند. مجموعه ی درس هایی از زندگی پیامبران گامی موثر در این راه برداشته است. داستان حضرت ابراهیم از مجموعه ی فوق، علاوه بر بازگویی زندگی ایشان؛ مخاطب را برآن می دارد به دنبال گنجینه های این داستان ابدی برود. کودکان با پاسخ به 84 سوال سرگرم کننده در طول داستان مطالب ارزشمندی را یاد می گیرند، در واقع با شروع کتاب خواننده سفری را آغاز می کند، که باید در طول آن به کمک مفاهیمی چون: پرش از پرچین، نقطه ی تامل، عبور از کوه، صعود از کوه، قطب نما، آینه و ... که در ابتدای بحث راجع به همه ی آن ها توضیح کامل داده شده، سوالات را پاسخ دهد. در پرش از پرچین، اتفاقات داستان مرور می شود و بعضی از آن ها را در قالب پر کردن جای خالی از مخاطب می خواهد که بنویسد، در نقطه ی تامل باید با تعدادی از کلمات کلیدی متن جمله بسازد، در صعود از کوه جمله های ناتمام وجود دارد که باید با توجه به متن داستان کامل شود. همانطور که می بینید سوالات به گونه ای طراحی شده که کمک شایانی در درس (نگارش و بنویسیم) دانش آموزان ابتدایی می کند.

 

 


برشی از متن کتاب


هاجر از او پرسید: ((آیا خداوند از تو خواسته که ما را درا ین جا رها کنی؟)) ابراهیم گفت: ((آری.)) هاجر که به خدا ایمان داشت گفت: ((پس خدا نمی گذارد اذیت شویم.)) گرمای بیابان شدیدتر شد. هاجر و اسماعیل تنها و تشنه بودند. اسماعیل گریه می کرد و به خود می پیچید. هاجر نتوانست تحمل کند. او بلند شد و دنبال آب گشت. او به سمت تپه ای که در آن نزدیکی بود رفت، تا شاید از روی بلندی بهتر بتواند اطرافش را ببیند. اما خبری از آب نبود. تپه ی دیگری را دید. به سمت آن رفت و از آن جا نگاه کرد. اما باز هم خبری از آب نبود. هاجر هفت بار فاصله ی بین دو تپه را به امید پیدا کردن آب دوید، اما چیزی پیدا نکرد. او دیگر حسابی خسته و ناتوان شده بود. او از بالای تپه به کودک بیچاره اش در میان تپه نگاه کرد. چیز عجیبی در آن جا اتفاق افتاده بود. چشمه ای از آب فوران کرده بود! هاجر به طرف دره دوید. این هدیه ای از جانب خدا بود. اسماعیل گریه کرده بود و پاهایش را به زمینن کشیده  بود، به فرمان خدا از جای پای اسماعیل چشمه ای جوشیده بود. هاجر آب را مشت کرد و به اسماعیل داد. خدا با معجزه ی چاه زمزم آن ها را نجات داد. نقطه ی تامل بیش از شروع این داستان از شما معنی چند کلمه را پرسیدیم. اکنون موقع آن است که آن ها را بنویسید. با استفاده از کلمات زیر جمله بسازید. سفر کرد هاجر عجیب به خود پیچیدن به دقت نگاه کردن هدیه دره اسماعیل پرش از پرچین در این جا خلاصه ای از حوادث داستان را نوشته ایم. از بین کلمات ارائه شده برای هر جای خالی کلمه ای مناسب پیدا کنید. ابراهیم------- را به دشتی وسیع برد. او خانواده اش را تنها رها کرد؛ چون ------- به او گفته بود. اسماعیل کوچک و خیلی ------- بود ------- برای تهیه ی آب رفت، اما چیزی نیافت. خدا چشمه ی آبی به نام ------- را از زمین به وجود آورد.  

به همر اه 84 سوال سرگرم کننده (برای دبستانی ها) روشی نو و خلاق برای تشویق کودکان به آموزش علوم اسلامی نویسنده: جمعی از نویسندگان مترجم: جواد ثابت قدم انتشارات ذکر


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب حضرت ابراهیم (درس هایی از زندگی پیامبران)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل