loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب حادثه ی خطرناک (بهترین داستان های دنیا برای کودکان)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب حادثه ی خطرناک و چهار داستان دیگر چهارمین جلد از مجموعه ی بهترین داستان های دنیا برای کودکان نوشته ی اریکا شوئرینگ و ترجمه ی سید حسن ناصری توسط انتشارات به نشر به چاپ رسیده است.

در این کتاب 5 داستان کوتاه برای کودکان نقل می شود. شخصیت های تمامی این داستان ها حیوانات هستند و در هر داستانی ماجرایی را رقم می زنند. این حیوانات نماد انسان ها برای کودکان هستند و به آنها دوستی، کمک به هم نوع، دوری از عصبانیت، همکاری، شاد بودن و ... را یاد می دهند. تصاویر کتاب کاملاً رنگی و به شکل زیبایی توسط " ری کرسول " کشیده شده اند که کودکان از دیدن آن ها لذت خواهند برد. آشنایی گوش دراز و خاکستری با پشمالو، اشتباهات ویلی، شکار پروانه، حادثه ی خطرناک و بهترین تفریح دنیا عناوین داستان های کتاب را تشکیل می دهند. در داستان اول دو سگ به نام های گوش دراز و خاکستری با سگی که در سیرک کار می کند و پشمالو نام دارد آشنا می شوند و ماجرایی را رقم می زنند. در داستان دوم، ویلی و والی که خواهر و برادر هستند بر سر مسئله دعوا می کنند. در داستان سوم پیشی به دنبال شکار پروانه ای به این طرف و آن طرف می رود و دچار دردسر می شود. در داستان چهارم راسو پس از این که یخ های رودخانه بعد از پایان زمستان در حال ذوب شدن هستند به طور تصادفی بر روی یکی از آن ها می نشیند و بر روی رودخانه شناور می شود تا این که ... و در داستان پنجم جوجه ای کوچک و نوک طلایی به دنبال کشف دنیای تازه است. کتاب برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.

 


برشی از متن کتاب


حادثه خطرناک زمستان آن سال برف زیادی باریده بود و تمام سطح جنگل زیر لایه ی ضخیمی از برف قرار داشت. حیوان های جنگل از سردی هوا شکایت داشتند. غذا در جنگل نایاب شده بود و حیوان ها از گرسنگی رنج می بردند. اما کلاغ دانای جنگل به حیوان ها خبر داد که به زودی بهار می آید و برف جنگل آب می شود. حق با کلاغ دانای جنگ بود. یک شب هوا کمی گرم تر شو، روز بعد خورشید از زیر ابرها بیرون آمد و بر تمام جنگل تابید. حیوان ها خیلی خوشحال شدند. دسته هایی از پرنده ها در جنگل پرواز می کردند و سرود بهاری می خواندند. جنگل پر سر و صدا و شلوغ شد. گورکن خواب آلوده سرش را از لانه اش بیرون آورد و پرسید: چه خبر شده است؟ راسو از شاخه درخت کاج پایین پرید و جلو گورکن ایستاد. برف زیادی از شاخه های کاج بر سر و صورت گورکن ریخت و حیوان ها به او خندیدند. ناگهان صدای عجیبی در جنگل پیچید. حیوان ها نمی دانستند این صدا از کجا می آید. کلاغ دانای جنگل گفت: این صدای آب شدن یخ جویبار است. راسو گفت چه جالب! من می روم تا جویبار را ببینم. یخ های وسط جویبار آب شده بود و آب به شدت جریان داشت. اما یخ های کنار جویبار هنوز آب نشده بود. راسو روی این یخ ها نشست و مشغول تماشای جویبار شد، ناگهان صدایی برخاست. یخ ترک خورد و شکست. تکه یخ همراه با راسو به وسط جویبار رفت و به سرعت به طرف پایین جویبار به راه افتاد. دو مرغابی که از روی رودخانه پرواز می کردند فریاد زدند: راسو مواظب باش! جلوتر یک آبشار است. زود بپر توی آب و خودت را نجات بده. اما راسو گفت: آب خیلی سرد است. اگر بپرم توی آب از سرما یخ می زنم. جویبار مرتب پهن تر و راسو هر لحظه به آبشار نزدیک تر می شد. تمام حیوان ها با ناراحتی راسو را نگاه می کردند. هیچ کس نمی دانست باید چه کار بکند. بعضی از حیوان ها دعا می کردند واز خدا می خواستند راسو را نجات دهد. در این موقع ناگهان شاهینی که در آسمان پرواز می کرد متوجه خطر شد. شاهین به سرعت برق پایین آمد و قبل از آن که راسو از آبشار سقو کند، او را با پنجه های قدرتمندش گرفت و به کنار جویبار آمد. راسو چند بار از شاهین تشکر کرد و قول داد که دیگر کارهای خطرناک انجام ندهد.

(و چهار داستان دیگر) نویسنده: اریکا شوئرینگ مترجم: سید حسن ناصری انتشارات: به نشر


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

محمد
1 / 11 / 1402
بی نظیره

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل