کتاب جنگ و صلح | لئون تولستوی (2 جلدی)
- انتشارات : نیلوفر
- مترجم : سروش حبیبی
- تگ : کتاب جنگ و صلح
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب جنگ و صلح اثر تولستوی
شاهکار لئو نیکولایویچ تولستوی نویسندهی روس، بزرگترین اثر ادبیات روس و یکی از مهمترین آثار ادبیات جهان است. جنگ و صلح از معدود آثار ادبی است که فرار از داوریهای ادبی قرار میگیرد. برای خود تولستوی نیز این اثر اهمیت زیادی داشت چون توانست به سوداهای دوران کودکیاش جامهی عمل بپوشاند. نوشتن این اثر هفت سال طول کشید. جنگ و صلح آکنده از مضامین بهشت روستایی یاسناپالیانا در دوران پرنس بالکونسکی و دوران پس از ازدواج ماریا با نیکلای قرار دارد.
تولستوی جنبه های مستند زندگی و تخیلات خود را با چنان مهارتی به هم می آمیزد تا اثری مطابق با زندگی خانوادگی اش ابداع شود. جنگ و صلح به صورت تاریخچهی دو خانواده راستوف و بالکونسکی تنظیم شده است و دو خانواده به صورت گروهی دو شخصیت اصلی رمان هستند. خانواده بالکونسکی ویژگیهایی دارد که در تک تک اعضایش متجلی است. هر یک از اعضای خانواده بایستی با شیوهی شخصی پیروی از الگوی عمومی ممتاز باشد. پرنس بالکونسکی بریدن از اجتماع را غرور خود می داند.
پرهیزکاری ماریا سبب فداکاری او برای دیگران است. در وجود پرنس آندره خصایل بالکونسکی ها در سطحی آرمانی متجلی می شود. همان طور که تولستوی خانواده بالکونسکی را از روی خانوادهی مادرش روایت می کند، خاونواده ی راستوف نیز حاصل گرته برداری از خانواده را به خاک سیاه می نشاند یادآور شخصیت اسراف کار ایلیا تولستوی است و مادام راستوف تصویری از مادربزرگ پدری اوست. در این گرته برداریها تولستوی از تخیلات و تجارب خود بسیار سود جسته است. تولستوی در وجود ناتاشا راسوف اصل خودانگیختگی را در اصیل ترین و ناب ترین شکلش نشان می دهد که آن را به سطح نیروی زندگی ارتقا دهد.
ناتاشا بر خلاف ماریا و دیگر اعضای خانواده از آزادی عملی برخوردار است که قهرمان اصلی داستان، پی یر و آندره برخورداند. در کنار خانواده های قهرمان، خانواده های سرور و پلید نیز هستند. خانواده ی کاراگین و خانواده ی کوراگین مظهر منفعت طلبی مادی و رذالت هستند. توصیف سرد و بی احساس این شخصیت ها نمی تواند ناشی از تخیل هنرمندانه ی تولستوی باشد بلکه توصیف مستند گونه ای از خود آن هاست. هلن با زادواجش با پی یر او را موقتاً از فضیلت باز می دارد و آناتول سعی می کتد ناتاشا را از راه به در ببرد که منجر به بحران اخلاقی در زندگی ناتاشا می شود. در بخش پایانی جنگ و صلح روسیه بحران جنگ 1812 را از سر گذرانده است. دو خانواده اصلی رمان هم به فراز و نشیب های استراتژیک روی می آورند. پی یر با ناتاشا و نیکلای با ماریا ازدواج کند.
به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران جنگ و صلح بزرگ ترین رمان عالم و بهترین اثر تولستوی است. رمانی با چنین پخنه ی وسیع که درباره ی یک چنان دوران خطیر تاریخی گفتگو کند و این همه قهرمان داشته باشد تاکنون نوشته نشده است و به نظر می رسد که هرگز نوشته نشود. جنگ و صلح به درستی یک حمله است. استراخوف منتقد و نویسنده ی روس می گوید: «جنگ و صلح تصویر کاملی از زندگی بشریت است. تصویر کاملی از روسیه ی آن زمان، تصویر کاملی از همه ی چیزهایی است که در آن ها مردم سعادت و عظمت، اندوه و خواری را می یابند.»
تولستوی در سال های آخر عمرش لقب تزار دوم گرفته بود. چرا که حکومت جرات هیچ گونه تعرضی به او نداشت. او در روسیه به استثنای شخص تزار یگانه کسی بود که می توانست هر چه بخواهد بگوید. او این آزادی را با قدرت قلمش و زندگی بی نظیرش به دست آورده بود. او ثابت کرد که نوشتن می تواند، همان گونه که خود رویایش را داشت، قدرتی حقیقی در این جهان باشد.
بخشی از کتاب جنگ و صلح؛ ترجمهی سروش حبیبی
پی یر که تصمیم گرفته بود در هر کاری از راهنمای خود اطاعت کند به طرف کاناپه که او نشان داده بود به راه افتاد و دریافت کهبه مجرد آنکه آنامی خاییلونا پشت در ناپدید شد نگاههای حاضران در اتاق همه با احساسی بالاتر ازکنجکاوی و همدردی به او دوخته شد. دریافت که همه با هم نجوا کنان با حرکت چشم، چنانکه گفتی با اوهمه و حتی چاکرانه، به او اشاره می کنند و ارج و احترامی به او ابراز می دارند که پیش از آن هرگز نکرده بودند.
بانوی ناشناشی که با روحانیان حرف میزد از جای خود برخواست و او را دعوت به نشستن کرد. آجودانی دستکشی را که از دست افتاده بود را تقدیم کرد. پزشکان هنگامی که او از کنارشان می گذشت به احترام ساکت شدند و کنار رفتند تا راه بر او بگشایند. پی یر ابتدا می خواست روی صندلی دیگری بنشیند تا مزاحم بانو نباشد. می خواست خود دستکشش را بردارد و راهش را کج کند و پزشکان را دوبزند، که تازه سر راهش هم نبودند، اما ناگهان احساس کرد که این کارها شایسته نیست. احساس کرد که امشب کسی شده است که وظیفه دارد تشریفات وحشت انگیزی را که همه از او انتظار دارند محترم بشمارد و به این دلیل مکلف است که خدمات همه را بپذیرد.
دستکش را بی آنکه کلمه ای بر زبان آورد از آجودان و در جایی که بانو به او تعارف کرد نشست و دستهایش را با ساده لوحی مانند مجسمه ای مصر بر زانوهای به قرینه از هم گوشوده اش نهاد و تکلیف خود را در دل به این قرار معین کرد که لابد دیگران بهتر می دانند و همه چیز درست به همین منوال باید صورت گیرد و او اگر می خواهد خود را گم نکند و مرتکب کار نابایسته ای نشود شایسته نیست بنا به فکر و تشخیص خود کاری بکند و بهتر است دو دقیقه هم نگذشته بود که پرنس واسیلی سر داری به تن و سه ستاره بر سینه، با سری برافراشته و رفتاری شاهوار به اتاق وارد شد.
به نظر می رسید که حالا از صبح تکیده تر شده است. وقتی نگاهی به اطراف اتاق انداخت و پی یر را دید مثل این بود که چشمانش درشت تر از معمول شده است. به او نزدیک شد و دستش را گرفت (و این کاری بود که هرگز با او نکرده بود) و آن را به طرف پایین کشید، چنانچه پنداشتی میخواهد استقامت آن را بیازماید و گفت: جرئت داشته باش دوست من، شما را خواسته است، خوب است که...- این را گفت و خواست دور شود.
اما پی یر لازم دید بپرسد: وضع حال...- تردید داشت، زیرا نمی دانست شایسته است که بیمار محتضر را کنت بنامد یا نه. از سوی دیگر خجالت میکشید که او را پدر خود بخواند.
پرنس گفت: نیم ساعت پیش یک حمله دیگر را از سر گذراند. بله، باز هم یک حمله دیگر. جرئت داشته باشید، دوست من.
افکار پی یر به قدری پریشان بود که وقتی کلمه «حمله» را شنید گمان کرد کسی به او حمله کرده است. حیران به پرنس واسلی خیره شد و تازه بعد از مدتی فهمید که منظور حمله قلبی است. پرنس واسیلی سر راه چند کلمه ای با دکتر لورن حرف زد و پابرچین پابرچین به اتاق دیگر رفت. از آنجا که بلد نبود نوک پنچه راه برود وقتی می کوشید این رفتار آرام را اختیار کند حرکتش به جهشای ناشیانه تمامی اندامش مبدل می شد.
بعد از او ارشد پرنسسها به آن اتاق رفت و بعد از او روحانیان و دستیارانشان و سر انجام آدمها (یعنی خدمتکاران) رفتند. از پشت دری که اینها همه از آستانه اش گذشته بودند صدای رفت و آمد و کش و واکشی شنیده شد و سرانجام آنامیخاییلونا با همان چهره رنگ پریده، اما در ادای وظیفه جدی بیرون دوید و دست بر دست پی یر نهاد و گفت: کرم خداوند بیکران است. حالا مراسم غسل آخر شروع می شود... بیاید.
پی یر بر فرش نرم قدم نهاد و در گذشتند. مثل این بود که برای که برای ورود به این اتاق دیگر نیاز به کسب اجازه نبود.
کتاب جنگ و صلح اثر لئون تالستوی با ترجمه سروش حبیبی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
- نویسنده: لئون تالستوی
- مترجم: سروش حبیبی
- انتشارات نیلوفر
مشخصات
- نویسنده لئو تولستوی
- مترجم سروش حبیبی
- نوع جلد جلد سخت (گالینگور)
- قطع وزیری
- نوبت چاپ 15
- تعداد صفحه 1457
- انتشارات نیلوفر
لئو تولستوی
لئو تولستوی کیست؟
لئو نیکولاویچ تولستوی، سپتامبر 1828 در املاک خانوادگی خود یاسینا پولینا در استان تولا کشور روسیه متولد شد. پدر او، کنت نیکلای ایلیچ تولستوی از خانوادهای اصیل بود که قدمت آن به قرن 14 برمیگشت. در ادامه به بررسی زندگینامه و آثار لئو تولستوی خواهیم پرداخت؛ اگر به مطالعه رمان خارجی و ادبیات روسیه علاقه مندید، با ما همراه باشید.
زندگی نامه تولستوی
پدر و پدربزرگ تولستوی علاقهی زیادی به قمار داشتند و ثروت خانوادگی را تمام کرده بودند. ازدواج نیکلای با ماریا وکونسکی که صاحب نام و ارث بزرگی شامل 800 رعیت و املاک یاسینا پولینل بود، تا حدودی ثروت از دست رفته را جبران نمود. لئو چهارمین پسر کوچک از پنج فرزند آنها بود. او مادرش ماریا، را در زمانی که تنها دو سال داشت، از دست داد. پس از آن تربیت پنج فرزند را پسر عموی پدری به عهده گرفت.
تنها بعد از گذشت 7 سال از مرگ مادر، پدر را نیز از دست داد و تربیت او برادران و خواهرش به عهدهی عمه سپرده شد. دوران کودکی تولستوی توام با مرگ و تاریکی بود چرا که عمهای را که شور و حرارت مذهبیاش بر وی تاثیر زیادی داشت را نیز بر اثر مرگ از دست داد. فقدان و مرگ عزیزان در سنین پایین، تولستوی را بعدها در نوشتن آثار و بر روی کاغذ آوردن این تجربیات تلخ یاری نمود.
بار دیگر کودکان یتیم خاندان تولستوی سرپناهی یافتند و این بار شهر کازان میزبان مراقبت از آنها شد، آن هم نزد خالهای با ثروت و شهرت زیاد به نام یوشکوفها که همواره در خانهی بزرگ خود مجالس مهمانی برپا میکرد.
مطالعه بیشتر: زندگینامه و آثار ارنست همینگوی
تحصیلات لئو تولستوی
در کازان تولستوی تحت آموزش قرار گرفت و زبانهای آلمانی و فرانسهای را آموخت. او برای رسیدن به هدف خود یعنی دانشکدهی زبانهای شرقی به مطالعهی تاریخ و جغرافیا و دین پرداخت و سپس در سال 1843 در دانشگاه کازان پذیرفته شد. لئو جزو دانشآموزان برجسته و مورد علاقهی معلمان نبود، با این حال با مطالعهی سخت و طاقتفرسا به دانشکدهی حقوقی راه یافت.
دانشگاه کازان یک مرکز اجتماعی عالی رتبه برای طبقه مرفه بود، تولستوی در این دوران انرژی خود را وقف زندگی اجتماعی و کسب جایگاه نمود، اما چهرهی دهقانیاش موجب خجالت وی میگشت و به سمت رفتار عجیب سوقش میداد، به طوری که اطرافیان به او لقب "خرس" را دادند. تولستوی در پی اقدام ناگهانی دانشگاه را در سال 1847 بدون گرفتن مدرک دانشگاهی ترک کرد.
در این زمان تولستوی به ملک خانوادگی خود یاسینا پولینا بازگشت و مصمم شد تا به یک کشاورز نمونه و ارباب رعیت تبدیل شود. خیرخواهی و سادگیاش در برخورد با دهقانان و نداشتن تجربه او را با شکست روبهرو کرد. پس از آن، تولستوی اولین بارشروع به نوشتن یادداشتهای صادقانه و شخصی از خاطرات خود کرد و تا زمان مرگ نیز آن را ادامه داد. این نوشتهها ایدههای بسیاری را برای داستاننویسی فراهم نمود.
پیوستن تولستوی به ارتش
او در سال 1848 عازم مسکو شد و به مدت دو سال زندگی نامظمی داشت و قمار و شهوت در این مدت گریبان او بودند. دوباره به یاسینا پولینا بازگشت و در آنجا برادر بزرگتر وی از او خواست که به ارتش بپیوندد. در سال 1852 لئو در قفقاز به برادرش به عنوان داوطلب در ارتش پیوست. در آنجا با تاتارهایی که علیه حکومت روسیه شورش میکردند جنگید. بعد از آن در مرز در پاسگاهی خدمت کرد که اولین بار در سال 1852 نوشتهی طرح زندگی نامهی کودکی را به مجلهای ارسال نمود و نیکلای نکراسوف سردبیر مجله آن را در تمام روسیه منتشر نمود.
در آن سال ها کتاب قزاقها را نیز شروع به نگاشتن کرد. تولستوی از 1854 تا 1855 در قلعه سواستوپل خدمت کرد، جایی که یکی از خونینترین نبردهای کریمه در جریان بود و در این مدت سه قصه سو استوپل را نگاشت، که از رشادتهای واقعی سربازان روسی در حصر میگوید. محبوبیت داستانهایش او را در جامعهی ادبی مورد استقبال قرار داد و پس از استعفا از ارتش در سال 1856 به پترزبورگ رفت.
تورگنیف نویسنده معروف تولستوی را در محافل ادبی ارج نهاد، اما تولستوی با افکار اروپایی این محافل نتوانست کنار بیاید و با تورگنیف به مخالفت پرداخت. این بار نیز به یاسینا پولینا رفت و بر روی طوفان برف و دو هوسکار کار کرد. در سال 1857 اولین سفر خارج از کشور خود را تجربه نمود و پس از بازگشت مدرسهای را برای کودکان دهقانی یاسینا پولینا تاسیس نمود، بر این اساس که آموزش نوینی را به وجود آورد. نگاشتن داستان کوتاه لوسرن و آلبرت از علاقهی وی به تحصیل نشات میگرفت و هر کجا که میرفت با متخصصان این زمینه صحبت میکرد. لئو تولستوی در زمان حضور در ارتش
در 1860-1861 به دنبال اطلاعات بیشتر در مورد آموزش، دوباره به خارج از کشور رفت. در این سفر او با ویکتور هوگو ملاقات کرد و شاهکار او یعنی بینوایان را ستود. و همچنین در این دوران به شدت قمار میکرد. خبر بیماری برادرش او را به سوی فرانسه رهسپار نمود و تولستوی از نزدیک شاهد مرگ برادرش بود. این مرگ تولستوی را بسیار تحت تاثیر قرار داد. پس از آزاد کردن رعیت در سال 1861 به عنوان یک مقام داوری اختلافات رعیت و اربابان را حل و فصل میکرد. در این زمان تورگنیف را به دوئل دعوت کرد. تورگنیف نپذیرفت و سالها در حالت قهر با هم سپری کردند.
تولستوی در گیر و دار عاشقی
در سپتامبر 1862 تولستوی به عمه خود الکاندرا نوشت:
«من احمقی پیر و بیدندان هستم که عاشق شدهام.»
او 34 سال سن داشت که عاشق سوفیای باهوش و باارادهی 18 ساله شده بود. این عشق منجر به ازدواج شد و دههی اول ازدواج آنها بزرگترین سعادت را برای تولستوی به ارمغان آورد. به طوری که هرگز قبل و بعد از آن زندگی خلاقانه و شخصی او آنقدر غنی نبود. در 1863 همسرش اولین فرزند از 13 فرزندشان را به دنیا آورد، که بعدها تنها 9 تا از آنها زنده ماندند. لئو تولستوی در کنار همسرش[/caption]
تالستوی و اوج شکوفایی استعداد ادبی
از سالهای 1863 تا 1869 تولستوی درگیر نوشتن جنگ و صلح بود. او مدتی در سیاستهای ادبی شرکت نکرده بود و با اثر خود یک واکنش خارق العاده ایجاد کرد. جنگ و صلح شاهکاری در تاریخ ادبیات جهان است که تولستوی در بهترین لحظات زندگی شخصیاش آن را نگاشته.
این کتاب متاثر از تمامی روابط تولستوی در زندگیاش، سفرها، جنگهای وی، تولد و مرگ عزیزانش است و همه چیز با جزئیات فراوان توصیف شدهاند. در سالهای 1872-1875 تولستوی مقدمات و چهارخواننده را منتشر نمود، تلاشهای او در راستای جلب مخاطبان از بین کودکان و دهقانان تازه سواد بود.
در سالهای 1873-1877 بر روی دومین شاهکار خود یعنی آناکارنینا تمرکز کرد. با انتشار کتاب و حق امتیاز آن تولستوی به یک مرد ثروتمند تبدیل شد. 15 سال اول زندگی زناشویی تولستوی ایدهآل بود اما حاملگیهای مداوم و بی حوصلگی سوفیا کم کم عشق بین آن دو را خدشه دار کرد. در هنگام نوشتن آناکارنینا نیز تولستوی با یک بحران سرنوشت ساز که منجر به تغییر مذهب وی بود، روبه رو شد.
ابتدا به کلیسای ارتدکس روسیه مراجعه کرد اما جوابی نیافت. بعد به خواندن انجیل پناه برد. در سال 1880 اعترافات من را منتشر نمود و از این مرحله به بعد برای دستیابی به عدالت اجتماعی و اخلاقی تلاش نمود. در نقل مکان به مسکو برای تحصیلات پسرانش، در سرشماری شرکت کرد و از نزدیک با بدترین محلههای فقیرنشین مسکو آشنا شد. طی سال 1883 در نشریهای تازه تاسیس سخنان و آثار تولستوی برای خوانده شدن بین فقیران منتشرمیشد که پلیس مخفی تا مدتها تولستوی را تحت نظارت قرار داد. او به این نتیجه رسید که حق مالکیت عامل شرارت است و شهوت نفسانی و لباس زینتی و غذای عالی را از عوامل فسادانگیز تمدن دانست پس از این دوره او به قلاب دوزی و فلسفه چینی روی آورد و از مصرف سیگار، گوشت و رفتن به شکار خودداری کرد. رفتارش اما با خانواده روز به روز تیره میگشت. در 1886مرگ ایوان ایلیچ را نگاشت. او ثروت خود به معادل 1.5 میلیون دلار را بین همسر و فرزندانش تقسیم نمود. او که شهرت جهانیای یافته بود از سراسر دنیا پیروانی به یاسینا پولینا برای دیدار با وی میآمدند. در سالهای 1893 و 1891 به قحطی در ریازان کمک نمود.
مرگ لئو تولستوی
سالهای آخر عمر تولستوی با شهرت و ناراحتی سپری میشد. وی از سوی کلیسا تکفیر گشت و همچنین فرزندان به جز دخترش الکساندر و همسرش، فلسفه او را نپذیرفتند. او که دیگر تاب مشاجرات خانوادگی را نداشت به سفر زیارتی همراه با الکساندر رفت. تولستوی امیدوار بود که مکانی خلوت پیدا کند تا بتواند بقیه عمر خود را با آرامش سپری کند.
در این سفر که پزشکش نیز همراه او بود، ناگهان حال تولستوی وخیم میشود، به ناچار او را در ایستگاه آستاپوو در خانه مدیر ایستگاه میخوابانند. در نهایت تولستوی بر اثر ذاتالریه در تاریخ 9 نوامبر سال 1910 درگذشت. وی را در یاسینا پولینا در ملک پدری خویش به خاک سپردند.
دیدگاه لئو تولستوی در آثارش
هدف تولستوی خلق سبکی جدید، واقعی پر از تضاد، مانند زندگی بود. به تصویر کشیدن همه در حال حرکت، دنیای درونی مردم و زندگی پیرامون آنها، روش اصلی خلاقیت تولستوی است. او با برداشتن روکش عرف و دین سعی کرد واقعیت پنهانی را آشکار کند.
او میکوشید از طریق هنر به حقیقت دست یابد. تولستوی معتقد بود که الگوهای ادبی به ارث رسیده از رمانتیکها به اصل معنا نمیرسد و بنابراین منسوخ شده است. توانایی او در مشاهده کوچکترین تغییرات و ثبت کوچکترین حرکات بدن منحصر به فرد است. سبک نوشتن تولستوی از طریق واژههای جسورانه، تصاویر دقیق و زبان مستقیم است که این روش به او در انتقاد از دولت روسیه و کلیساها کمک کرد.
همچنین از مسائل عادی استفاده میکند تا موضوعات مختلفی راجع به دین، جنگ و همچنین فمنیسم را در معرض دید قرار دهد. رمانهای تولستوی از جزئیات روزانه او نشات میگیرد که شایعات اجتماعی، برداشتهای کودکی و افسانهها به کمک او برای خلق رمان میآیند.
لیست کتاب های لئو تولستوی
رمانهای تولستوی شامل:
- کتاب جنگ و صلح
- کتاب آناکارنینا
- کتاب رستاخیز
- کتاب حرص باعث هلاکت میشود
- کتاب قزاقها
- کتاب به یکدیگر کمک کنید
- کتاب تریلوژی کودکی
- کتاب نوجوانی
- کتاب جوانی
- کتاب حاجی مراد
- کتاب مرگ ایوان ایلیچ
- کتاب کوپن جعلی
- کتاب سعادت زناشویی
- کتاب سونات کرویتسر
داستانهای کوتاه تولستوی به تنهایی هر کدام فلسفه و عمق نوشتاری خود را دارند که حتی پس از بازخوانیهای مکرر نکات تازهاب را برای خواننده عرضه میکند. از جمله داستان کوتاههای ترجمه شدهی او:
- داستان پدر سرگئی
- داستان ارباب و بنده
- داستان طبل تو خالی
- داستان سه پرسش
- داستانهای سو استوپل
- داستان پولیکوشکا
- داستان دوسوار
- داستان شیطان
- داستان فقر و ایمان
- داستان کار مرگ بیماری
- داستان سه تارک دنیا؟
- داستان گناهکار پشیمان
- داستان بسیار گران
- داستان پسرخوانده
- داستان چه مقدار زمین نیاز است
- داستان دو پیرمرد
- داستان الیاس
- داستان خدا آگاه است و صبور
از دیگر آثار غیر داستانی تولستوی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- کتاب اعتراف من
- کتاب نامههای تولستوی
- کتاب هنر چیست؟
بهترین کتاب های لئو تولستوی
کتاب جنگ و صلح تولستوی تولستوی جنبه های مستند زندگی و تخیلات خود را در کتاب جنگ و صلح، با چنان مهارتی به هم می آمیزد تا اثری مطابق با زندگی خانوادگیاش ابداع شود. جنگ و صلح به صورت تاریخچهی دو خانواده راستوف و بالکونسکی تنظیم شده است و دو خانواده به صورت گروهی دو شخصیت اصلی رمان هستند. به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران جنگ و صلح یکی از بهترین آثار تولستوی است. رمانی با چنین پخنهی وسیع که دربارهی یک چنان دوران خطیر تاریخی گفتگو کند و این همه قهرمان داشته باشد تاکنون نوشته نشده است و به نظر میرسد که هرگز نوشته نشود. جنگ و صلح به درستی یک حمله است. استراخوف، منتقد و نویسندهی روس، میگوید:
«جنگ و صلح تصویر کاملی از زندگی بشریت است. تصویر کاملی از روسیهی آن زمان، تصویر کاملی از همهی چیزهایی است که در آنها مردم سعادت و عظمت، اندوه و خواری را می یابند.»
آناکارنینا رمانی با محتوای داستانی عاشقانه و اجتماعی میباشد که سرنوشت زندگی پر فراز و نشیب و دل باختگی دو شخصیت اصلی داستان، «آنا کارنینا» و «لوین» را برای مخاطب شرح می دهد. آنا، زنی متاهل با ظاهری فریبنده از طبقه ی نجیب زادگان روسی است که همراه با همسرش، در سن پترزبورگ زندگی عادی و سرشار از آرامشی را سپری میکند. برادر آنا با همسرش دچار مشکل است و به همین خاطر، آنا به مسکو، محل زندگی برادرش، سفر می کند تا اختلاف میان آن دو را برطرف نموده و از جداییشان جلوگیری نماید. آنا در زمان حضورش در مسکو با مردی به نام «ورونسکی» آشنا شده و درگیریهای عاشقانهای میان آن دو اتفاق میافتد که باعث رسوایی بزرگی میشود...
شخصیت اصلی کتاب، «ایوان ایلیچ»، نام دارد. او مردی میانسال و متاهل است که فارغالتحصیل رشتهی حقوق میباشد. وی، یکی از اعضای برجسته و شناختهشدهی دادگاه قضایی است. او بر اساس قانون و قضاوتهای شخصی خویش، مجرمان فراوانی را به انواع مجازاتها از جمله مرگ محکوم نموده. «پیتر ایوانیچ»، یکی از همکاران او در دادگاه میباشد؛ شخصی که از دوران کودکی با ایوان دوست بوده و ارتباط نزدیک و صمیمانهای با او دارد. ایوان، به طور ناگهانی به یک بیماری ناعلاج و کشنده مبتلا میشود. وی جهت درمان، به پزشکان مختلفی مراجعه میکند. اما هیچیک از آنها نمیتوانند او را درمان کرده و از بیماری رهایی بخشند. تا اینکه ایوان به دیدگاهی تازه از زندگی و امور دنیوی دست مییابد و تمامی افکار و نگرشش به طور کل، تغییر میکند؛ اما در نهایت...
کتاب رستاخیز رمانی خواندنی و پرکشش میباشد که در سال 1899، به نگارش درآمده است. نگارنده، در این اثر، به نقد قوانین و روند ناعادلانه و ظالمانهی دادگستری و کلیسای عصر خویش میپردازد. رستاخیز، پس از اعمال سانسورهای متعدد، به چاپ رسید و در اختیار مخاطب قرار گرفت. شخصیت اصلی قصه، «کاترین ماسلوا» نام دارد؛ او نوزاد زنی فقیر است. زنی که در عمارت دو دختر پیر و ثروتمند، «سوفیا» و «ماریا ایوانونا»، به خدمت و نگهداری از گاوها میپردازد. در واقع ماسلوا، ششمین فرزند نامشروع این خدمتکار است؛ فرزندانی که به دلیل بیتوجهی مادرشان، در همان ماههای ابتدایی تولد، از دنیا میروند. در میان این نوزادان، ماسلوا، از شانس بیشتری برخودار میشود و مورد توجه سوفیا، قرار میگیرد و زنده میماند. این زن ثروتمند، به عنوان مادرخوانده مسئولیت نگهداری از ماسلوا را بر عهده میگیرد. سه سال بعد...
نظرات دیگر نویسندگان دربارهی لئو تولستوی
آثار لئو تولستوی چه در روسیه و چه در خارج از آن، مورد توجه بسیاری در تمام ادوار بوده و تحسین کنندگان بسیاری داشته است.
- ویرجینیا وولف نویسنده انگلیسی از سنین پایین تحت تاثیر آثار تولستوی قرار گرفته و در خلق آثارش از تولستوی الهام گرفته است.
- سبک نوشتاری تولستوی بر جیمز جویس نیز اثر گذار بوده. جویس آشکارا تحسین خود را نسبت به تولستوی ابراز داشت. در نامهای به برادرش نوشت که "تولستوی یک سر و گردن از همه بالاتر است"
- ایوان تورگنیف به او لقب "نویسنده بزرگ روسیه" داده بود.
- آنتوان چخوف در نامهای به دوست خود تولستوی را "فرا انسان، یک ژوپیتر" توصیف کرده بود.
- گوستاو فلوبر به هنگام خواندن جنگ و صلح فریاد زد "چه هنرمندی! چه روانشناسی!"
- فئودور داستایوفسکی که هم عصر تولستوی بود همواره رمانهای او را تحسین میکرد.
- مارسل پروست نویسنده طولانی ترین رمان جهان، تولستوی را "ارباب متعال آثارش میدانست"
تقویم زندگی لئو تولستوی
- 1828: 9 سپتامبر لئو تولستوی به دنیا آمد
- 1830: درگذشت مادرش در دو سالگی تولستوی
- 1837: درگذشت پدرش
- 1843: ورود به دانشگاه کازان
- 1847: ترک دانشگاه بدون اتمام آن و نگرفتن مدرک دانشگاهی
- 1850: در مسکو بدهیهای زیاد داشت و به شراب و قمار روی آورد
- 1852: به نزد برادرش در ارتش پیوست
- 1852: طرح زندگینامهی کودکی را به مجله فرستاد
- 1854-1855: در قلعه سواستوپل خدمت میکرد
- 1856: پس از پایان جنگ کریمه از ارتش استعفا داد
- 1857: اولین بار به خارج از کشور سفر کرد
- 1860: به فرانسه نزد برادر بیمارش رفت و شاهد مرگ او بود
- 1861: مدرسهای برای رعیت براساس آموزشهای نوین خود ساخت
- 1862: ازدواج تولستوی با سوفیا آندریونا، دختر پزشک دربار
- 1863: نوشتن رمان جنگ و صلح
- 1873: شروع نگاشتن رمان آناکارنینا
- 1880: نوشتن کتاب اعتراف من
- 1886: نوشتن داستان مرگ ایوان ایلیچ
- 1901: پس از نگاشتن کتاب رستاخیز از سوی کلیسای ارتدکس روسیه تکفیر گشت
- 1910: 9 نوامبر در 82 سالگی بر اثر بیماری ذات الریه درگذشت
خرید آثار لئو تولستوی از کتابانه
امروزه همراه با پیشرفت تکنولوژی و فضای مجازی سایتها و اپلیکیشنهای بسیاری برای کتابخوانها، طراحی گردیده است که به راحتی میتوان به آنها دسترسی پیدا کرد. کتابانه یکی از فروشگاههای اینترنتی کتاب میباشد که با هدف از میان برداشتن فاصله میان ناشرین و مصرفکنندگان فعالیت میکند. همچنین این سایت طی فعالیت خود کوشیده است امکان دسترسی به طیف گستردهای از کتابها و محصولات فرهنگی را برای مصرفکنندگان در هر مکان و زمانی فراهم کند. شما میتوانید جهت خرید کتابهای رمان، نمایشنامه، شعر و… از طریق فروشگاه اینترنتی کتابانه اقدام کنید.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران