loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب جنگولک بازی های جناب تام 2 - هوپا

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب جناب تام به ساحل می‌رود جلد دوم از مجموعه‌ی جنگولک بازی های جناب تام اثر لی هابز با ترجمه‌ی فرناز تبریزی توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.

یک روز آنجلا ثراگمورتون تصمیم گرفت با گربه‌ی عزیزش جناب تام، برای گردش و استراحت به ساحل برود. آن ها همه‌ی وسایل مورد نیازشان را برداشته و راهی سواحل گرم و دلچسب اقیانوس شدند. از آن جا که تام می مرد برای کمی بازی و شیطنت و از هر پنجولش یک جنگولک بازی می بارید، به محض این که آنجلا روی زیر اندازش دراز کشید، او هم مشغول بازی شد. آنجلا گوشزد کرد که همان نزدیکی ها بازی کرده و جای دوری نرود! بعد از کمی قدم زدن در ساحل و دید زدن قلعه های شنی، جناب تام تصمیم گرفت برای پیدا کردن گنج زمین را بکند؛ آن قدر زمین را کند و کند تا حسابی خسته و گرمش شد؛ برای همین به دکه‌ی بستنی فروشی رفت و کلی بستنی برای خودش خرید و حسابی کیف کرد. بعد از بستنی، نوبت بازی های زمینی و هوایی در ساحل بود، تام آن قدر بازی کرد که گرمش شد و برای خنک شدن رفت توی آب و شروع کرد به شنا کردن؛ شنا کرد و شنا کرد تا از ساحل دور شد. ناگهان حس کرد زیر آب کسی گازش گرفت و شلوارش را با خود برد! ای وای، او که بدون شلوار نمی توانست از آب بیرون بیاید! همین طور که روی آب شناور بود و به دنبال شلوارش می گشت، به یک قلاب گیر کرد، به طرف بالا کشیده شد و سر از کشتی دزدان دریایی در آورد...کتاب جناب تام به ساحل می رود با به کارگیری نقاشی های ساده و زیبا به سبک کمیک استریپ که به گیرایی و جذابیت داستان افزوده و در قالب جملات و عباراتی ساده و کوتاه مرتبط با هر نقاشی، به ارائه ی این قصه شیرین پرداخته است.

 


برشی از متن کتاب


یک روز صبح زود آنجلا ثراگمورتون و جناب تام از خانه بیرون رفتند. راه افتادند سمت ساحل. یک عالمه طول کشیده بود تا وسایل سفرشان را ببندند. جناب تام تا آن روز هیچ وقت به ساحل نرفته بود و خیلی دلش می‌خواست توی ساحل گردش کند. آنجلا تندی زیراندازها را انداخت و بساطشان را پهن کرد. به جناب تام گفت: "برو بازی کن! جای دوری نرو. یک جایی باش که بتوانم ببینمت. مهمتر از همه..." "...پسر خوبی باش!" کمی بعد آنجلا خوابش برد و جناب تام هم شروع کرد به گشت و گذار روی شن های ساحل. یک قلعه آن نزدیکی ها بود. از بالای آن می‌شد منظره‌ی زیبای ساحل را تماشا کرد. جناب تام تصمیم گرفت زمین را بکند و گنج پیدا کند. و پیدا هم کرد، آن هم یک عالمه! آن قدر ورجه وورجه کرد که حسابی گرم شد. دوید طرف دکه‌ی بستنی فروشی. مرد بستنی فروش با بد اخلاقی پرسید: "چه مزه ای می خواهی؟" جناب تام همه مزه‌ها را چشید. بستنی خوردن خوب است، اما بازی کردن بهتر است... جناب تام هم قاطی بازی شد. بازی های هوایی بازی های زمینی بعدش دوباره بازی های هوایی همه از پر زوری جناب تام تعجب می‌کردند. شن های ساحل داشت داغ می‌شد و کله‌ی جناب تام از گرمای آفتاب گیج و منگ شده بود. حالا وقتش بود تنی به آب بزند. اول که وارد آب شد، حس عجیبی داشت. ولی چیزی نگذشت که مثل برگ روی آب سُر خورد و جلو رفت. از جلوی یک پری دریایی مهربان گذشت و از بالای سر یک نهنگ بزرگ پرید. همان طور که آنجلا توی آفتاب دراز کشیده بود و خستگی در می‌کرد، ناگهان... جناب تام حس کرد چیزی از زیر آب، پایش را گاز می‌گیرد. شلوار جناب تام غیبش زده بود . جناب تام که توی دریای طوفانی سرگردان بود...    

(جناب تام به ساحل می رود) نویسنده و تصویرگر: لی هابز مترجم: فرناز تبریزی انتشارات: هوپا  

لی هابز


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب جنگولک بازی های جناب تام 2 - هوپا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل