loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب جنگولک بازی های جناب تام 1 - هوپا

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب جناب تام صاحب خانه و زندگی می شود از مجموعه ی جنگولک بازی های جناب تام 1 اثر لی هابز و ترجمه ی فرناز تبریزی توسط انتشارات هوپا به چاپ رسیده است.

"آنجلا" همیشه تنها زندگی می کرد و خیلی هم از این تنهایی لذت می برد. تا این که روزی از روزها گربه ای را پشت در خانه اش پیدا کرد. آنجلا دلش به حال گربه سوخت و تصمیم گرفت او را پیش خودش نگه دارد. آنجلا اسم گربه را "جناب تام" گذاشت.  اوایل گربه به قدری ضعیف و کوچک بود که آنجلا با شیشه به او شیر می داد، اگر گاهی جناب تام شیطنتی هم می کرد، آنجلا آن را به حساب کودکی اش می گذاشت. او امیدوار بود جناب تام با بزرگ تر شدن کمی آرام تر شود. اما ظاهرا این خیالی باطل بود؛ جناب تام همیشه بازیگوشی می کرد و با کارهایش دردسرهای زیادی برای آنجلا به وجود می آورد. موقع مهمانی ناگهان روی میز می پرید و باعث وحشت همه می شد. در باغچه پشت بوته های گل مخفی می شد و بچه های همسایه را می ترساند، حتی موهای جناب تام باعث شده بود تا حساسیت آنجلا دوباره به سراغش بیاید. با تمام این ها آنجلا امیدوار بود که گربه با بزرگ شدن کمی عاقل شود و دست از شیطنت هایش بردارد. اما اوضاع هر روز بدتر می شد و خرابکاری های جناب تام بیش تر، تا این که آنجلا خسته شد و جناب تام را از خانه بیرون انداخت. اما این تازه شروع ماجراهای بسیاری برای آن دو بود ...

تام یک گربه ی خیابانی است که خانم آنجلا به طور اتفاقی او را پیدا می کند. آنجلا تصمیم می گیرد او را به خانه بیاورد و تربیتش کند. اما ظاهرا این کار به آن راحتی که آنجلا فکر می کند نیست. با گذر زمان شرایط برای هر دو آن ها پیچیده تر می شود. هر چه سخت گیری های  تربیتی آنجلا افزایش می یابد، خرابکاری ها و رفتارهای  بد جناب تام هم بیش تر می شود. آن دو با هم ماجراهای بسیاری را رقم می زنند ... داستان بامزه و جالب "جناب تام صاحب خانه و زندگی می شود" اولین جلد از مجموعه ی "جنگولک بازی های جناب تام" برای کودکان و نوجوانان به چاپ رسیده است. تصاویر کاریکاتور گونه به همراه جملات کوتاه با بیانی ساده و کودکانه بر جذابیت کتاب افزوده است.

 


برشی از متن کتاب


آنجلا هیچ وقت به یک بچه کوچولوی شیر نداده بود، آن هم بچه به این عجیب و غریبی و خپلی! اسمش را گذاشت "جناب تام " جناب تان خیلی زود بزرگ شد و چند روزی که گذشت، دیگر روی تختش جا نمی‌شد. آنجلا اتاق مهمان را که خیلی هم تمیز و مرتب بود به او داد. آنجلینا به جناب تام یاد داد تا درست رفتار کند. به او می‌گفت: قوز نکن! و آرنج هایت را روی میز نگذارد! لقمه های کوچک بردار! موقع جویدن دهانت را ببند! خیلی چیزها بود که جناب تام باید یاد می گرفت. تام بیش تر از هر کاری حمام کردن را دوست داشت توی حمام به این طرف و آن طرف آب می پاشید و شلوغ کاری راه می انداخت. جناب تام دوست داشت همیشه خوشگل و مرتب باشد، مخصوصا موقعی که برای بازی کردن از خانه بیرون می رفت. روزهای اول آنجلا بازیگوشی های بچه گانه جناب تام را ندیده می گرفت، از طرفی توی خانه یک عالمه کار داشت و یک عالمه ظرف های کثیف بود که باید می شست. اما چیزی که آنجلا را دلخور می‌کرد این بود که بعضی ها یادشان برود مودب باشند. جناب تام خیلی زور می زد که سر خوبی باشد ... ولی باز هم بعضی وقت ها کمی بازیگوشی اش گل می‌کرد. آنجلا ثراگمورتون همیشه به او می‌گفت: فکر نمی‌کنی بزرگ شده ای و دیگر این کارها برایت زشت است؟ ماه گذشت و آنجلا همان‌طور تلاش می کرد خانه را تمیز و مرتب نگه دارد. ولی این کار آن قدرها هم آسان نبود، چون جناب تام به همه جا سرک می کشید. نمی شد جناب تام  را کنترل کرد. آنجلا بیش تر وقت ها زیر لب غر غر می کرد و می گفت: کی می خواهی بزرگ شوی؟ وقتی نی نی کوچولوی به خانه آنجلا می‌آمد، جناب تام دوست داشت با او بازی کند. یک روز سر میز عصرانه، دوست آنجلا وحشت‌زده فریاد زد: آن دیگر چیست که توی کالسکه کنار بچه ام نشسته؟ آنجلا دلش برای آن روزهایی که خانه اش تمیز و مرتب بود تنگ شده بود، روزهایی که همه چیز سر جای خودش بود. آنجلا دیگر از کارهای او خسته شده بود، جناب تام باید از آن جا می رفت. آنجلا جیغ کشید: بالاخره خانه ام مال خودم شد! کار خشنی بود. ولی آنجلا فکر کرد بهتر از این نمی شود ... حالا با خیال راحت می‌توانست خانه را بسابد و برق بیاندازد. می توانست همه جا را جارو کند و دستمال بکشد. حالا که جناب تام رفته بود، خانه دوباره تمیز و مرتب شده بود. از آن طرف هم جناب تام دیگربه  مرکز شهر رسیده بود. توی فروشگاه حیوانات که همان نزدیکی‌ها بود جناب تام دوستان جدیدی پیدا کرد. بعضی هایشان پر داشتند و یکی‌شان باله داشت. ولی جناب تام از توله سگی که اسمش پاپی بود بیشتر از بقیه خوشش آمد. توی سینما، بغل فروشگاه یک فیلم تازه گذاشته بودند. وقتی که جناب تام داخل سالن شد، تماشاگران اورا با موجود فضایی پشمالویی که توی فیلم بود اشتباه گرفتند. وقتی که نوبت تام به شهربازی رسید از کشف خودش خیلی خوشحال شد. آن جا تاب و سرسره داشت. و یک عالمه جا برای قایم شدن و بچه هایی که هم بازی های خوبی بودند ... به جناب تام خیلی خوش می گذشت. ولی انگار به دیگران زیاد خوش نمی گذشت. وقتی هوا تاریک شد جناب تام تنها ماند ... و وقتی باد و باران گرفت، سعی کرد شجاع باشد. و همین طور وقتی رد و برق زد. جناب تام نه صبحانه داشت و نه ناهار. خیلی دورتر آنجلا توی خانه تروتمیز تنها نشسته بود. جناب تام هم همین طور می‌گشت و می‌گشت تا برای خودش یک دوست پیدا کند ...        

(جناب تام صاحب خانه و زندگی می شود) نویسنده و تصویرگر: لی هابز مترجم: فرناز تبریزی انتشارات: هوپا

لی هابز


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب جنگولک بازی های جناب تام 1 - هوپا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل