loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب جشنی برای کلاغ ها 2 (نغمه آتش و یخ 4)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب جشنی برای کلاغ ها از مجموعه ی نغمه ی آتش و یخ نوشته جرج آر. آر. مارتین با ترجمه رویا خادم الرضا توسط نشر ویدا به چاپ رسیده است.

جشنی برای کلاغ ها، چهارمین جلد از مجموعه ی نغمه ی آتش و یخ ، اتفاقاتی موازی با یک دیگر  را باز گو می کند که در زمان هایی، به هم گره خورده و در آینده ی پادشاهی وستروس تاثیر می گذارند. ما در حقیقت با سه داستان رو به رو هستیم: یکی در سرزمین پادشاهی وستروس رخ می دهد؛ شاه رابرت باراتئون در هنگام شکار زخمی شده و می میرد و ملکه سرسی پسرش جوفری را برای رسیدن به تاج و تخت حمایت کرده و بر تخت پادشاهی می نشاند. اما مشاور و وزیرشاه رابرت، استارک، که در حال تحقیق در مورد خانواده ی پادشاه بود، می فهمد که هیچ کدام از فرزندان ملکه سرسی فرزند حقیقی پادشاه رابرت نیستند! با افشای این حقیقت، جان خود دا به خطر انداخته و اتفاقاتی را رقم می زند. داستان دوم در آن سوی دریاها، در قلمرو پادشاهان پیشین وستروس رخ می دهد؛ آخرین باز مانده ی خاندان تارگارین، دنریز تارگارین، برای احیای پادشاهی گذشتگان خود و فتح دوباره ی قلمرو پیشین مبارزه کرده و ماجراهایی را رقم می زند. داستان آخر در شمال سرزمین وستروس، جایی که دیوار کهنی از جنس یخ، قلمرو انسان ها را از قلمرو تاریکی(سرزمین موجودات از ما بهتران) جدا می کند و برادران نایت واچ از آن محافظت می کنند تا هیچ موجودی نتواند از سرزمین تاریکی وارد شمال شود. این سه داستان، ماجراهایی را روایت می کنند که سرنوشت وستروس، سرزمین هفت اقلیم را رقم خواهد زد.

 

 

برشی از متن کتاب


باد دارچینی یک کشتی تندرو بود که از شهر درختان بلند در جزایر تابستانی می‌آمد. شهری که مردانش سیاه پوش، زنان سرکش و حتی خدایانشان هم عجیب و غریب بودند. آن جا هیچ نیایش خانه ای وجود نداشت تا مسافران ابدی پیش از سفر بتوانند در آن به آرامش برسند، بنابراین وظیفه ی خواندن دعا بر دوش سموئل تارلی افتاد، آن هم جایی در ساحل جنوبی دورن. سم برادران سیاهپوش را مجبور کرد کلمات او را تکرار کنند، اما بعد از ظهر گرم و شرجی بود و باد هم نمی وزید. او اینطور شروع کرد: "او مرد خوبی بود..." اما به محض گفتن آن کلمات، فهمید که اشتباه هستند. "نه، اون مرد بزرگی بود. استادی از سیتادل، زنجیر دار و قسم خورده و از با وفا ترین و با وفا ترین مردان نایت واچ. وقتی به دنیا آمد، نام قهرمانی رو روش گذاشتند که در جوانی مرده بود، اما اون سال های سال زندگی کرد و زندگی اش هم دست کمی از زندگی یه قهرمان نداشت. هیچ مردی به اندازه او، خردمند، مهربان و دلسوز نبود. در طول خدمتش در دیوار یک دو جین فرمانده اومدن و رفتن، اما او همیشه برای مشاوره به اونا آماده بود. به پادشاه ها هم مشاوره می داد. خودش هم زمانی می تونست پادشاه بشه، اما وقتی تاج فرمانروایی رو بهش پیشکش کردن، به اونا گفت که باید تاج را به برادر کوچکترش بدن. چند مرد در دنیا همچین کاری میکنن؟" سم احساس می‌کرد اشک چشمانش را پر می کند و می ‌دانست که خیلی نمی‌تواند به سخن گفتن ادامه دهد. "اون از خون اژدها ها بود، اما حالا آتش درونش خاموش شده. اون آمون تارگارین بود، ولی حالا نگهبانی اش به پایان رسیده." گیلی که نوزاد را در آغوشش گرفته بود، تکرار کرد: "و حالا نگهبانی اش به پایان رسیده." کوجامو کلمات او را به زبان رایج تکرار کرد و بعد برای زوندو، پدر و باقی خدمه ی کشتی به زبان مردم جزایر تابستانی ترجمه اش کرد. سم سرش را به زیر انداخت و شروع به گریه کرد، هق هق هایش آن قدر بلند بود که تمام بدنش را میلرزاند. گیلی جلو رفت و کنار او ایستاد. اشک در چشمان او هم حلقه زده بود. هوا مرطوب و گرم و به طرز مرگ آوری آرام بود و باد دارچینی روی آب های نیلگون دریا بالا و پایین می رفت. زوندو گفت: "سم سیاهپوش حرف های قشنگی زد. حالا به سلامتی اش می نوشیم." و به زبان تابستانی ها چیزی گفت و نوشیدنی را دست به دست چرخاندند تا همه ی حاضران به یاد اژدهای پیر و نابینا فنجانی بنوشند. خدمه ی کشتی مدت کوتاهی بود که با او آشنا شده بودند، اما اهالی جزایر تابستانی به سالمندان احترام فراوان می‌گذاشتند. سم تا پیش از این هرگز از آن نوشیدنی ننوشیده بود. نوشیدنی بسیار قوی بود و مزه ی شیرینش پس از چند لحظه به چنان تندی بدل می شد که گلوی آدم را می سوزاند. او خسته بود، بسیار خسته. تک ‌تک ماهیچه هایش درد می‌کرد و حتی قسمت هایی از بدنش که ماهیچه نداشت هم درد میکرد. زانوهایش سست بود، دستانش خشک و زخمی شده بود و پوستش ترک خورده بود. با این همه آن نوشیدنی غم و اندوهش را از میان برد. او رو به گیلی گفت: "اگه فقط می تونستیم تا شهر کهن ببریمش، کیمیاگر ها ممکن بود بتونن نجاتش بدن. درمانگرهای سیتادل بهترین درمانگر های هفت قلمرو پادشاهی ان. برای مدتی فکر می کردم...امیدوار بودم که...  

 

 

نویسنده


جرج ریموند مارتین،نویسنده و نمایش نامه نویس امریکایی سبک های علمی تخیلی و وحشت است.مارتین بیشتر به خاطر مجموعه ی فانتزی پر فروش و موفق ترانه ی یخ و آتش شناخته می شود.سریال موفق و شناخته شده ی بازی تاج وتخت با اقتباس از این مجموعه ساخته شده و او را بیش از پیش به عنوان نویسنده ای موفق مطرح نموده است. مجله ی تایم مارتین را برای فهرسیت 100 فرد تاثیر گذار سال 2011 برگزید.از دیگر آثار این نویسنده می توان به فیلم های چندگانه ی ارباب حلقه ها و همچنین رمان رویای تب آلود که به زبان فارسی در ایران منتشر شده اشاره کرد.

جلد چهارم نغمه آتش و یخ نویسنده: جرج آر. آر. مارتین مترجم: رویا خادم الرضا انتشارات: ویدا

 


جی آر. آر. مارتین


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب جشنی برای کلاغ ها 2 (نغمه آتش و یخ 4)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل