کتاب تیمی کارناگاه 1 | پرتقال

درباره کتاب خرابکاری های بی انتها

کتاب جلد اول از مجموعه ی " تیمی کارناگاه " است که برای کودکان بالای ده سال به چاپ رسیده است. " تیمی خرابکار " پسر بچه ی بازیگوشی است که قبلاً نام خانوادگی اش رابکار بوده، اما شخصی آن را عوض کرده و به خرابکار تبدیل کرده است. او علاقه زیادی به کارآگاه بودن و کشف رازها دارد. همچنین او یک خرس قطبی دارد که نامش را " گنده " گذاشته است. گنده همه جا همراه تیمی است و در تحقیقاتش به او کمک می کند. تیمی نام " دفتر کارآگاهی خرابکار و گنده " را برای کارش انتخاب کرده است. او خودش را پسری باهوش می داند که می تواند رازهای بسیاری را کشف کند، اما او عملاً خیلی کودن است و پیش پا افتاده ترین مسائل را که جلوی چشمش در حال اتفاق است نمی بیند. دفتر کارآگاهی او در کمد مادرش و میان لباس های او می باشد. به هر جا که می رود از اسکوتر مادرش استفاده می کند که مادرش قبلاً استفاده از آن را برایش قدقن کرده است. در بین تحقیقاتش اسکوتر مادرش را گم می کند و به همین خاطر به دردسر می افتد. کتاب در واقع دفترچه خاطرات تیمی است که وقایع هر روزش در مدرسه و خانه را در آن ثبت می کند. در این کتاب تیمی بر روی معماهای آبنبات‌های گمشده، همستر مرده، دستمال توالت‌های سرگردان و کفش ربوده شده کار می کند و سعی در کشف این معماها دارد. کتاب به صورت طنز نوشته شده و خواندن آن کودکان را سرگرم می کند.

بخشی از کتاب خرابکاری های بی انتها

فصل13

مدیرعامل کوچولو محاصره شده

وقتی در یک جلسه اولیا و مربیان نشسته ای، سخت که بتوانی روی دزدی از آژانست تمرکز کنی.

من فقط همین اندازه می دانم که یک نفر می خواست جلوی پیشرفت دفتر کارآگاهی خرابکار گنده را بگیرد. حتما بیشتر و بیشتر شدن پرونده هایمان برایشان یک تهدید بزرگ به حساب می آمده، پس برای اینکه جلویمان را بگیرند، وسیله ی نقلیه ام را دزدیدند.

اولین قدم این است که توی محله یک منطقه ی امنیتی درست کنم و برم سروقت بازجویی از شاهدها! اما نمی توانم، چون دوتا آدم غیر حرفه ای که اصلا از کسب و کار سردر نمی آورند، من را وسط خودشان گیر انداخته اند.

سمت چپ مادرم نشسته که وقتی از خانه ی مکس هاجز برگشتم، مجبورم کرد سوار ماشین شوم . سمت راستم هم کروکس پیر نشسته است، همین طور که حرف می زند، فقط به این فکر می کنم که این مرد، خیلی وقت است معلمی می کند.

این را به این خاطر می گویم که توی این 150 سال معلم بودنش، اولین باری است که با شرایطی روبه رو شده که به احتمال زیاد نمی تواند همه ی شاگردانش را به کلاس بالاتر بفرستد.

به گمانم الان وقت خوبی است تا دانش آموزی را که رکورد کروکس پیر را به خطر انداخته، به شما معرفی کنم.

این جور وقت هاست که منتظرم مادرم من را به یک دفاع جانانه تحت تأثیر قرار دهد، مثلا کاغذها را به هم بریزد، صندلی ای را پرت کند یا نیمکتی را آتش بزند. اما او فقط سر تکان می دهد!

به عنوان زنی که قرار است یک روز خواهش کند توی دفترم استخدامش کنم، با این کار از خودش نا امیدم می کند.

برای همین، فعلا مجبورم به دستیارم اعتماد کنم. از او خواسته ام که در نبود من، تحقیقات مخفیانه ای انجام دهد، منظورم این است که با احتیاط و بدون جلب توجه کسی، اطراف صحنه جرم را دید بزند و اطلاعات جمع کند.

اما وقتی به خانه برگشتم، او را مشغول کاری دیدم که قطعا چیزی نیست که من می خواستم.

فصل 14

قبل از نوشیدن تکان دهید

توی اتاق رولو توکاس مثل یک دیوانه بالا و پایین می روم. یک کارآگاه هرگز نباید پرونده ای را حل نشده بگذارد، مثل این می ماند که یک دندان پزشک، خودش دندان نداشته باشد یا مثلا یک باغبان گل هایش پژمرده و مرده باشد. اگر مادرم بفهمد تیمی ران گمشده، من هم باید خودم را مرده فرض کنم.

برای همین نقشه ای می ریزم که نگذارم مادرم بو ببرد؛ روی کاز به نظر نقشه خوبی است.

اما نمی توانم حواسم را جمع کنم. چون کله ی رولو مثل عروسک هایی که جلوی ماشین می گذارند، تکان تکان می خورد. همیشه شب امتحان این طوری می شود.

امشب بیشتر استرس دارد، چون امتحان قبلی اش را خوب نداده، امتحان گروهی مان را می گویم.

کروکس پیر من را با اسمش را نبر هم گروه کرده بود و من هیچ راهی نداشتم به جز اینکه فداکاری کنم و به این وضع تأسف بار پایان بدهم.

طبیعی است که رولو قضیه را جور دیگری می بیند؛ او خیلی کوته بین است؛ درست برعکس من! من با دید بازتری به مسائل نگاه می کنم و می دانم گاهی باید به نفع گروه فداکاری کرد.

یک روز به خاطر این کار از من تشکر می کند. اما فعلا نه. فعلا سر و کله ی این پسر بیچاره، مثل دم یک مار زندگی که قهوه ی تلخ خورده باشد، تکان تکان می خورد.

تصمیم دارم در آینده پاکت آب پرتقال هایی را که هر روز می خورم  به سر رولو ببندم. چون روی آن ها نوشته: قبل از خوردن خوب تکان دهید.

برای همین است که هر وقت در کارآگاهی بدشانسی می آورم، به خودم نگرانی راه نمی دهم، چون می دانم که می توانم به جای آن مخترع شوم. ...

کتاب خرابکاری های بی انتها جلد اول از مجموعه کتاب تیمی کارناگاه نوشته ی استفان پستیس و ترجمه ی زهره خرمی توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

• خرابکاری های بی انتها
• نویسنده: استفان پستیس
• مترجم: زهره خرمی
• انتشارات: پرتقال