loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب تو بی نظیری - مهرسا

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
49,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب تو بی نظیری نوشته ی مکس لوکیدو با تصویرگری سرجیو مارتینز و ترجمه ی لیلا کاشانی وحید توسط انتشارات مهرسا به چاپ رسیده است.

این اثر داستانی کوتاه و زیباست که در عین سادگی ارتباط خالق و مخلوق را به تصویر می کشد. این داستان سعی دارد در جهت ارتقای عزت نفس در انسان ها و تفکری عمیق نقشی موثر برعهده داشته باشد. ومی کی ها نام اهالی دهکده ای است که تمام اعضای آن با چوب توسط نجاری به نام ایلای ساخته شده اند، ایلای بالای دهکده در کلبه ی چوبی خود زندگی می کند. ومی کی ها هر روز در خیابان ها می چرخند و یکدیگر را قضاوت می کنند. روی بدن هر کدام از آن ها نشان های به شکل ستاره یا دایره دیده می شود که هرکدام معنی و مفهوم مربوط به خود را دارد مثلاً اگر یکی از آن ها از نظر دیگر افراد خوب باشد به او برچسب ستاره ی طلایی اعطا می شود و اگر کارهایش مورد پسند دیگر ومی کی ها قرار نگیرد دایره ی خاکستری به او می دهند. پانچلو یکی از افراد دهکده است و همیشه سعی می کند از دیگران ستاره دریافت کند، اما تلاش هایش برای این منظور کافی نیست و دست به هر کاری که می زند در نهایت باعث نارضایتی اطرافیان می شود و دایره ی خاکستری دریافت می کند. روزی پانچلو یکی از افراد دهکده را به نام لوسیا  می بیند که با همه ی آدم چوبی ها فرق دارد. بر روی بدن لوسیا هیچ برچسب و نشانی دیده نمی شد. پانچلو از دیدن لوسیا و بدن بدون نشان او تعجب می کند و علت را از لوسیا می پرسد. لوسیا نداشتن برچسب و این که نشان های اهالی دهکده بر روی بدنش نمی چسبد را دیدار هر روزه اش با ایلای می داند. لوسیا هر روز به بالای تپه ای که خانه ی ایلای در آن واقع شده می رود و ساعتی را با او گفتگو می کند. بودن در کنار ایلای آرامشی را به لوسیا داده است که دیگر قضاوت های دیگران برایش اهمیتی ندارد و هیچ برچسبی به او تعلق نمی گیرد. پانچلو هم تصمیم می گیرد به دیدار ایلای رود و ... . این اثر برای گروه سنی 7+ سال مناسب می باشد.

 


برشی از متن کتاب


اهالی دهکده «ومی کی ها» آدم کوچولوهای چوبی بودند. همه ی آدم چوبی های این دهکده را نجاری به نام «ایلای» ساخته بود. کارگاه او بالای تپه، رو به دهکده قرار داشت. «پانچلو» هم یکی از این آدم چوبی ها بود که در دهکده ی ومی کی ها زندگی می کرد. هرکدام از ومی کی ها با دیگری متفاوت بود و ویژگی های مخصوص خودش را داشت. برخی از آن ها بینی های بزرگ داشتند، بعضی چشم های درشت، برخی از آن ها قد بلند و بعضی قد کوتاه بودند. برخی از آن ها کلاه روی سرشان می گذاشتند و بعضی دیگر کت می پوشیدند. اما همه ی آن ها را نجار بالای تپه ساخته بود و همه کنار هم در یک دهکده زندگی می کردند. کار ومی کی ها این بود که تمام روز به یکدیگر برچسب بدهند. هر کدام از ومی کی ها جعبه ای داشت که پر از ستاره های طلایی و دایره های خاکستری بود. ومی کی ها روز خود را در خیابان های شهر، صرف چسباندن ستاره های طلایی و دایره های خاکستری به یکدیگر می کردند. آدم چوبی هایی که زیباتر بودند و چوبی نرم و صاف داشتند و یا رنگشان یکدست و شفاف بود، همیشه ستاره می گرفتند. اما ومی کی هایی که چوبشان زبر بود و رنگشان پوسته پوسته شده بود، دایره می گرفتند. آن هایی که توانایی ها و مهارت هایی خاص داشتند نیز ستاره می گرفتند. بعضی از آن ها می توانستند وزنه های سنگین را بلند کنند و بالای سرشان ببرند یا می توانستند از روی جعبه های بلند بپرند. عده ای کلمات و واژه های خیلی بزرگ و مهم را بلد بودند یا می توانستند شعرهای قشنگ و آوازهای زیبا بخوانند. همه به این افراد ستاره می دادند. بعضی از ومی کی ها سرتاپا ستاره های طلایی شده بودند. هر بار که یک ستاره ی جدید می گرفتند، احساس خوبی پیدا می کردند و این باعث می شد باز هم سعی کنند کارهای خوب بیشتری انجام دهند تا ستاره ی دیگری بگیرند. اما گروه دیگر، که کم تر می توانستند کارهای جالب انجام دهند، هر کاری می کردند باز هم دایره می گرفتند. پانچلو یکی از آدم چوبی هایی بود که همیشه دایره می گرفت. او هم سعی می کرد مانند دیگران خیلی بالا بپرد، اما همیشه به زمین می افتاد. وقتی زمین می خورد، دیگران دورش جمع می شدند و به او دایره می دادند. هربار که می افتاد چوب دست و پایش خراشیده می شد و مردم دایره های بیشتر به او می دادند. وقتی سعی می کرد برای دیگران توضیح دهد که چرا به زمین افتاده است، حرف های نامناسبی می زد که باز هم باعث می شد ومی کی ها دایره های بیشتری به او بدهند. آدم چوبی ها درباره ی پانچلو نظری یکسان داشتند؛ آن ها تصور می کردند «لیاقت او این است که دایره های بسیاری بگیرد، چون آدم چوبی خوبی نیست.» بعد از مدتی، پانچلو هم این موضوع را باور کرده بود. او با خودش فکر می کرد که ومی کی خوبی نیست. او تنها وقتی احساس خوبی داشت که با دیگر ومی کی هایی بود که مثل خودش دایره های بسیاری گرفته بودند. ...    

(مورد تایید سامانه ی رشد وزارت آموزش و پرورش) نویسنده: مکس لوکیدو تصویرگر: سرجیو مارتینز مترجم: لیلا کاشانی وحید ناشر: مهرسا

مکس لوکیدو


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب تو بی نظیری - مهرسا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل