کتاب توفانی پنهان شده در نسیم - لنگرودی

کتاب توفانی پنهان شده در نسیم، گزیده ی هشت دفتر شعر شمس لنگرودی می باشد که به انتخاب بهاءالدین مرشدی در نشر چشمه به چاپ رسیده است.

بعد از گذشت سه دهه از چاپ نخستین دفتر شعر شمس لنگرودی، در سال 1384 او هشت دفتر شعر در کارنامه اش دارد. اشعاری که یکی از دیگری دلنوازتر و تاثیرگذارتر، موجب شده اند تا شمس لنگرودی به یکی از بزرگان شعر و ادب معاصر ایران تبدیل شود. شمس لنگرودی در اشعار خود شرایط اجتماعی ایران را به خوبی به تصویر می کشد. شاید بزرگان ادب و سالخوردگان با اشعار وی آَشنایی بیشتری داشته باشند، اما نیاز است تا یاد چنین نخبگانی در شعر و ادب همواره زنده بماند تا نسل های جدید نیز بتوانند با اندیشه ی آن ها آشنا شوند و از وجودشان بهره ببرند. خود شمس لنگرودی نه کتابی خاص، بلکه گزیده ای از آثارش را بسیار دوست دارد، به همین دلیل انتخاب این گزیده توسط بهاءالدین مرشدی کاری نیکو است که موجب شده بهترین های بهترین های شمس لنگرودی از نو زنده شوند و در تاریخ ایران زنده بمانند. کتاب «توفانی پنهان شده در نسیم» گزیده ای است از اشعار این شاعر بزرگ ایرانی که از سال 1355 تا 1383 به چاپ رسیده اند. آنچه در شعرهای شمس لنگرودی می بینیم، علاوه بر عوامل اجتماعی، زندگی روزمره، تاریخ و سنن و آداب هستند. علاوه بر این فلسفه و تخیل نیز در اشعار وی موج می زنند. رفتار تشنگی، در مهتابی دنیا و جشن ناپیدا از جمله اشعار شناخته شده ی وی هستند که در این مجموعه گزیده شده اند.

برشی از متن کتاب

می خواستم ترانه ای باشم   می خواستم ترانه یی باشم که بچه های دبستانی از بر کنند دریا که می شنود توفان اش را پشت اش پنهان کن و برگ های علف نت های به هم خوردن شان را از روی صدای من بنویسند .   می خواستم ترانه یی باشم که چشمه زمزمه ام کند آبشار با سنج و دهل بخواند .   اما ترانه ی غمگینم و دریا ، غروب بچه هایش را جمع می کند که صدایم را نشنوند .   نت هایم را تمام نکرده چرا رهایم کردی.

فهرست

مقدمه رفتار تشنگی زیان باری کلامی نه رهایش (اگر عشقت با من نبود) چون به جانب تان روی می گردانم در مهتابی دنیا بیداری پیدا اشعار تاریکی و برف (8) در مهتای دنیا ظهر چمخاله تاریکی انتها خاکستر و بانو خاکستر و بانو جادو سه شعر برای یک دختر گنگ جشن ناپیدا پسرم می بینم دریا کوچک می شود دریاچه های نخین سربازان در سوگ مرتضی ماه، لیمویی در سایه ی چاقو از سوراخ کلید قصیده ی لبخند چاک چاک فریاد را شنیدیم پس آن چه که می ماند در آفتاب تفته شوریده در هوای تیره مچاله در انبوه خارها مانده ام تو دیگر نیستی همچون پرندگان پراکنده نت هایی برای بلبل چوبی دلم به بوی تو آغشته است حکایت بارانی سخنی مگو خورشید شامگاه سخن از آزادی مارمولک ترسان زمستان در راه گلابی این پرنده ی بی قرار دستچین  بنویس پنجاه و سه ترانه ی عاشقانه می آیی و چون چاقویی از من مپرس چه می گذرد در دلم برای ستایش تو الفبا هدیه باران عصر استعاره ها به سرش زده باد می خواستم ترانه ای باشم .... باغبان جهنم نه ساعت پنج بود بازگشته ام از سفر و قبایلی هم هستند شعر، سیب در آمدی موسا چه اندوه بار است درست است شرمسار جلاد درون خویشیم دم می جنباند پیامبری معزولم به این همه پنجه

(گزینه ی هشت دفتر شعر شمس لنگرودی) (به انتخاب بهاءالدین مرشدی) نویسنده: شمس لنگرودی انتشارات: چشمه