محصولات مرتبط
دربارهی کتاب تمساح غولپیکر اثر رولد دال
کتاب تمساح غولپیکر، جلد پنجم از مجموعهی "رمان کودک" نشر افق میباشد. در یکی از رودخانههای بزرگ آفریقا دو تمساح زندگی میکنند، یکی از آنها بسیار غولپیکر و بزرگ است و دیگری بر خلاف دوستش جثهی ریزی دارد و خیلی بزرگ نیست. تمساح غولپیکر که خیلی به خودش مغرور است و خود را شجاع میداند، هوس کرده تا برای غذای آن روزش بچهی انسان شکار کند و بخورد، اما برای پیدا کردن بچهها باید از جنگل عبور کرده تا به شهر برسد.
او در راهش به اسب آبی به نام تپل مپل، فیلی به اسم خرطومی، میمونی که شیطونک صدایش می زنند و پرنده ی خپل می رسد و با آن ها از کاری که قصد انجامش را دارد، صحبت می کند. همه ی آن ها سعی می کنند تمساح را از این کار منصرف کنند، اما تمساح خودخواه به همه ی آن ها حمله کرده و سعی می کند این حیوانات جنگل را شکار کند.
تمساح کم کم به محل بازی بچه ها نزدیک می شود و چند شاخه ی درخت نارگیل به همراه میوه های آن را در دست می گیرد و روی پاهایش می ایستد، و منتظر رسیدن بچه ها می شود. در لحظه ای که دو بچه به او نزدیک می شوند به ناگهان ... . تصاویر کتاب را " کوئنتین بلیک " به تصویر کشیده است و این اثر برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.
بخشی از کتاب تمساح غولپیکر؛ نشر افق
در بزرگ ترین و گل آلودترین رودخانه ی آفریقا، دو تمساح سرهای شان را از آب بیرون آورده بودند. یکی از آن دو غول پیکر بود؛ اما آن یکی زیاد بزرگ نبود.
تمساح غول پیکر پرسید: «یم دانی امروز دلم می خواهد ناهار چی بخورم؟»
آن یکی که زیاد بزرگ نبود، گفت: «نه؛ دلت می خواهد چی بخوری؟»
تمساح غول پیکر خندید و با این کار صدها دندان سفید و تیزش را نشان داد و گفت: «برای ناهار امروز، دلم می خواهد یک بچه ی چرب و چیلی و آبدار بخورم.»
آن یکی که زیاد بزرگ نبود، گفت: «من هیچ وقت بچه ها را نمی خورم. من فقط ماهی می خورم.»
تمساح غول پیکر فریاد: «هه هه هه! مطمئنم اگر همین الان یک بچه چاق و چله آن طرف رودخانه شنا می کرد، می پریدی و یک لقمه ی چپش می کردی!»
آن که زیاد بزرگ نبود، گفت: «نه، این کار را نمی کردم. گوشت بچه ها مثل سنگ سفت است. بچه ها تلخ و بدمزه اند.»
تمساح غول پیکر گفت: «مثل سنگ سفت است! تلخ و بدمزه اند! چه قدر چرند می گویی. آن ها خیلی هم چرب و نرم و خوشمزه اند.»
آن یکی که زیاد بزرگ نبود، گفت: «تلخ و بدمزه اند؛ باید رویشان شکر پاشید تا از گلو بروند پایین.»
تمساح غول پیکر گفت: «بچه ها از ماهی ها بزرگ ترند. یک پرس غذای بیشتر گیرت می آید.»
آن یکی که زیاد بزرگ نبود، گفت: «تو خیلی شکمویی. تو شکموترین تمساح این رودخانه ای.»
تمساح غول پیکر گفت: «من شجاع ترین تمساح این رودخانه ام. من تنها تمساحی هستم که جرئت می کند پایش را از رودخانه بیرون بگذارد و از توی جنگل برود به شهر و دنبال بچه ها بگردد و آن ها را بخورد.»
آن یکی که زیاد بزرگ نبود گفت: «یک بار این کار را کردی، اما نتیجه اش چه شد؟ بچه ها با دیدنت پا گذاشتند به فرار.»
تمساح غول پیکر گفت: «آه، اما امروز که بروم، اصلا مرا نمی بینند.»
آن یکی که زیاد بزرگ نبود، گفت: «معلوم است که می بینندت. تو آن قدر بزرگ و زشتی که از چند فرسخی دیده می شوی.»
تمساح غول پیکر، دوباره خندید. با این کار، دندان های تیز و وحشتناکش زیر نور خورشید مثل چاقو برق زد. بعد گفت: «هیچ کس مرا نمی بیند. چون این بار نقشه های محرمانه و کلک های زیرکانه دارم.»
آن یکی که زیاد بزرگ نبود، گفت: «کلک های زیرکانه؟ تو در تمام عمرت هیچ وقت کار زیرکانه نکرده ای! تو احمق ترین تمساح این رودخانه ای.»
تمساح غول پیکر در جواب گفت: «من زیرک ترین تمساح این رودخانه ام. وقتی امروز توی رودخانه از گرسنگی دلت ضعف برود، من مشغول خوردن یک بچه ی چاق و چله ام و دلی از عزا در می آورم. خداحافظ.»
تمساح غول پیکر به طرف ساحل رودخانه شنا کرد و از آب بیرون خزید.
حیوان بسیار بزرگی در ساحل پر از لجن و گل و لای رودخانه، ایستاده بود. این حیوان، یک اسب آبی به اسم «تپل مپل» بود ....
کتاب تمساح غولپیکر اثر رولد دال با ترجمهی محبوبه نجفخانی و تصویرگری کوئنتین بلیک از نشر افق به چاپ رسیده است.
- برندهی جایزهی تصویرگری هانس کریستین آندرسن
- کتابهای فندق
- نویسنده: رولد دال
- مترجم: محبوبه نجفخانی
- تصویرگر: کوئنتین بلیک
- انتشارات: افق
مشخصات
- نویسنده رولد دال
- مترجم محبوبه نجف خانی
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 13
- تعداد صفحه 64
- تصویرگر کوئنتین بلیک
- انتشارات افق
نظرات کاربران درباره کتاب تمساح غولپیکر | رولد دال
دیدگاه کاربران