کتاب تام گیتس 15 (کدام هیولا؟) هوپا

درباره کتاب تام گیتس 15 (کدام هیولا؟)

کتاب "کدام هیولا؟" جلد پانزدهم از "مجموعه کتاب های تام گیتس" می‌باشد که برای مخاطب کودک و نوجوان به رشته‌ی تحریر درآمده است.
تام و بهترین دوستش، "درک"، خوشحال و خندان به سوی مدرسه حرکت می‌کنند. آن‌ها در میانه‌های راه، با یک تابلوی تبلیغات جالب مربوط به یک روزنامه‌ی محلی روبه‌رو می‌شوند؛ تابلویی که با جملاتی درشت بر روی آن نوشته شده است: "سنجاب خشمگین آجیل پرت می کند"؛ این جمله به طرز عجیبی تام و درک را به خنده وا می‌دارد. آن‌ها بلافاصله شروع به فلسفه‌بافی درباره‌ی این عبارات می‌کنند و مدام می‌خندند. تا اینکه تصمیم می‌گیرند وارد مغازه روزنامه‌فروشی شده و به دور از چشم فروشنده، مطلب مربوط به آن را مطالعه کنند.

درست در همین هنگام سگی دوست داشتنی به نام "راهزن"، به سمت تام و درک می‌رود. پسران قصه، با دیدن این سگ، تبلیغ موردنظر را فراموش کرده و با شور و شوقی وصف ناشدنی به بازی با راهزن می‌پردازند. لحظاتی بعد، صاحب سگ نیز به تام و درک ملحق می‌گردد. او زنی جوان و ناآشنا است که پس از دقایقی کوتاه، از تام و دوستش، درباره‌ی مدرسه و تاخیرشان برای رفتن به کلاس درس، سوالاتی می‌پرسد. تام نیز در مقابل، جهت وقت گذراندن بیشتر با راهزن، از راه‌های مخفی خود، برای ورود به مدرسه سخن می‌گوید. سپس درک نیز در ادامه‌ی سخنان او، از انواع شیطنت‌های خود و تام در کلاس درس صحبت می‌کند. زن نیز با دقت فراوان به تمامی سخنان آن‌ها گوش فرا می‌دهد.

پس از گذشت چند دقیقه، تام و درک به ناچار از راهزن و صاحبش خداحافظی کرده و با عجله، به سوی مدرسه می‌دوند. تام، به محض ورود به کلاس، از موضوع مهمی مطلع می‌شود. آقای "فولرمن"، معلم کلاس، به زودی، در مراسم مفصلی مخصوص معلم‌ها شرکت خواهد کرد. او تکالیف زیادی را نیز برای دانش‌آموزان تعیین کرده است.. در طول غیبت آقای فولرمن، معلمی کمکی، مسئولیت کلاس را برعهده خواهد گرفت. همه‌ی دانش‌آموزان از شنیدن این اخبار ناراحت هستند.

تام بر خلاف دیگر هم‌کلاسی‌هایش، نگاه خوش‌بینانه‌ای به این ماجرا دارد. غافل از اینکه با حقیقتی بزرگ و غیرقابل‌پیش‌بینی مواجه خواهد گشت؛ موضوعی که او و درک را با دردسری بزرگ روبه‌رو خواهد ساخت.

شخصیت اصلی قصه "تام" نام دارد. او پسری نوجوان است که در کنار پدر و مادرش و خواهر بزرگ‌ترش، "دلیا" زندگی می‌کند. تام، همواره با ماجراهایی پرکشش روبه‌رو می‌گردد؛ ماجراهایی خواندنی که او را درگیر دردسرهایی بزرگ می‌کند. تام، به عنوان راوی، از تمامی این اتفاقات، برای مخاطب سخن می‌گوید و او را همراه و هم‌قدم زندگی خود می‌سازد.

بخشی از کتاب تام گیتس 15 (کدام هیولا؟)

بعد امی دستش را برد بالا.
«آقا اسم معلم تازه‌مون چیه؟»
داشتم توی ذهن خودم می‌گفتم ...
«خانم گریول نه، خانم گریول نه، خانم گریول نه.»
که آقای فولرمن شروع کرد به صحبت...
«هوممم، اسمش خانمِ... خانمِ... خانمِ... نه، ببخشید، اسمش یادم رفته.»
برد گلوی از ته کلاس داد زد: «اسمش همینه آقا؟»
حرفش کلاس را به خنده انداخت. برد برای اینکه نکند شوخی‌اش را نگرفته باشیم، اضافه کرد: «خانم یادم رفت!»
«خیلی بامزه بود برد. گمونم معلم تازه‌تون امروز قراره بیاد مدرسه، برای همین هم بعدا اسمش رو نگاه می‌کنم، بهتون می‌گم.»
(من از همین که او نگفت خانم گریول، خوش‌حال بودم.)
به امی گفتم: «فکر کن معلمی داشتیم که اسمش منگنه بود.»
پنج دقیه‌ی بعدش را به فکر کردن درباره‌ی اسم‌های دیگری گذراندیم که برای معلم‌ها بامزه بودند.
«خانم بفهم.»
«خانم بیرون، خانم شنیدم.»
«خانم جزیره، خانم خسته.»
«خانم خوابالو.»
«خانم هیکلی.»
«خانم رئیس.»
«خانم سخت‌گیر.»
این را مارکوس اضافه کرد، شوخی‌مان را خراب کرد.

آقای فولرمن یادمان انداخت که:
«آزمون بازیگری برای نمایش تازه‌ی مدرسه رو هم یادتون نره. مطمئنم نمایشمون حسابی گل می‌کنه، چون شماها همه‌تون خیلی بااستعدادین!»
زیر لب گفتم: «همه‌مون نه»، چون بیشتر نمایش‌های مدرسه را دیده‌ام.
مارکوس خیلی از خودش مطمئن بود و بهم گفت: «من که می‌رم آزمون بدم برای نقش اول.»
گفتم: «تو که هنوز نمی‌دونی نمایش چیه، ممکنه موزیکال باشه و بعد مجبور بشی سر آزمون ورجه وورجه کنی یا آواز بخونی.»
مارکوس با اعتماد به نفس زیاد گفت: «می‌دونی، ولی این قضیه نگرانم نمی‌کنه، چون من همونی‌ام که بهش می‌گن... آدم سه استعداده»
امی جوری ابرو بالا داد، انگار شگفت‌زده شده. از مارکوس پرسیدم: «آدم سه استعداده دیگه چیه؟»
«منظورم اینه که من می‌تونم بخونم، ورجه وورجه کنم، بازی هم بکنم، متوجهی؟ سه استعداده، من این جور آدمی‌ام.»
بهش گفتم: «بیشتر به نظر می‌آد اسم یک جور بستنی باشه‌ها. من یه بستنی سه استعداده می‌خوام لطفا، با خرده شکلات‌های اضافه.»
امی از حرفم خنده‌اش گرفت.
«خیلی بامزه بود. من تو آخرین نمایش مدرسه اون‌قدر خوب بودم که مطمئنم این‌دفعه نقش مهم‌تری بهم می‌دن.» بعد هم اضافه کرد: «تو باز چه نقشی داشتی تام؟»
گفتم: «اِه، یادم نمی‌آد...»

کتاب تام گیتس 15: کدام هیولا؟ اثر لیز پیشون و ترجمه‌ی بهرنگ رجبی توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.

• نویسنده و تصویرگر: لیز پیشون
• مترجم: بهرنگ رجبی
• انتشارات: هوپا