loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب بی کرانگی اثر مهدی ابراهیمی لامع

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب بی کرانگی اثر مهدی ابراهیمی لامع

"بی کرانگی"، رمانی در رابطه با سرنوشت خواندنی و پر فراز و نشیب دو خانواده ی "کیانی ها" و "سالاری ها" می باشد؛ دو خانواده ای که سال های زیادی ست، خانه های شان، در کنار هم قرار دارد. خانه هایی به هم چسبیده و دقیقا هم شکل. بین این ساختمان ها هیچ دیواری ساخته نشده است و مرز میان شان، تنها به وسیله ی شمشادهای سرسبز از یک دیگر جدا می شوند. قابل ذکر است که این رمان، از زاویه ی دید سوم شخص دانای کل برای مخاطب روایت می شود.

در ابتدای کتاب، با یکی از شخصیت های داستان، به نام "نوید"، آشنا می شویم. فرزند شانزده ساله ی خانواده ی سالاری ها؛ پسری آرام و متین که توسط پدر و مادرش، تیمسار و نسترن، به خوبی تربیت شده و زندگی آرام و به دور از دغدغه ای را پشت سر گذاشته است. اما هم زمان با قدم گذاشتن در دوره ی بزرگ سالی و رسیدن به بلوغ، و شکل گیری احساسات عاشقانه، زندگی نوید نیز، با مشکلات بزرگی مواجه می شود.

مشکلات نوید از زمانی آغاز می گردد که وی، دل به "سارا"، دختر آقای کیانی، می بندد. دختری زیبا و هم سن و سال خودش، که روزگاری، همبازی او نیز بوده است. نوید به دنبال این دلدادگی، همواره، با پنهان شدن زیر شمشادهای مشترک میان حیاط شان با کیانی ها، مخفیانه سارا را تحت کنترل قرار می دهد. عملی که خود نوید نیز، همواره آن را نکوهش می کند و ناپسند و غیراخلاقی می شمارد. همین احساس عاشقانه، رابطه ی دوستانه ی میان سالاری ها و کیانی ها را تحت تاثیر قرار می دهد و داستانی خواندنی را در اختیار مخاطب قرار می دهد.

 

بخشی از کتاب بی کرانگی اثر مهدی ابراهیمی لامع

تیمسار نقشه را از توی کیف چرمی و کهنه اش درآورد و آن را روی زمین باز کرد. نقشه را نیمه شب از توی گاوصندوقی خاک گرفته بیرون کشیده بود. سی چهل سالی می شد که توی انباری زیرزمین خاک می خورد. نخستین بار آن را توی صندوق چوبی مادربزرگش دیده بود. به گمانش نقشه ی گنج! بچه بود هنوز؛ شش هفت سال بیش تر نداشت. دومین بار که در صندوقچه را باز دید، سپیده دمی بود که مادربزرگش را توی پتو پیچیده بودند. پدرش او را که تازه از سر و صدای زاری بیدار شده بود، به اتاق کنار برده و در را بسته بود. تیمسار ولی بچگی هاش هم سر تا پا چشم بود و گوش، گرگی بود برای خودش! میان خواب و بیداری چشم هاش را مالانده و از شکاف در مادرش را دیده بود که به سرش می کوفت. آن گاه، سر بزنگاه، زمانی که همه از اتاق بیرون رفته بودند، توی اتاق خزیده بود و کنار تشکچه ی مادربزرگش که حالا لای پتو به خواب رفته بود، چشمش به صندوقچه ای افتاده بود که درش مثل دهان اسب آبی باز مانده بود. تیمسار یواشکی نقشه را از توی صندوقچه برداشته و دویده بود توی اتاق کناری. می توانست چیزهای بیش تری بردارد؛ ولی از میان آن همه خرت و پرت، تنها نقشه را برداشته بود؛ شاید از ترس این که مبادا مادربزرگش را بیدار کند! همان جا هم نقشه را تا زده بود و میان رخت خواب ها پنهان کرده بود... فردا روز که خانه پر از آدم های سوگوار شده بود، نقشه را چپانده بود توی کوزه ای بزرگ، از آن جا هم لابه لای کاه ها و یونجه های توی آغل. سرانجام توی کیسه ای گذاشته بود و کمی دورتر از خانه زیر درختی چالش کرده بود تا چند روز دیگر، در اوج آرامش، آن را از زیر خاک بیرون بکشد...

نقشه کهنه و چروکیده بود. جابه جاش رگه های تاخورده و قهوه ای رنگ داشت و در گذر سال ها رفته رفته رنگ کاغذش زرد شده بود، جوری که تیمسار برای باز کردنش، ناچار بود آن را روی زمین بگذارد تا پاره نشود... تیمسار پس از باز کردن نقشه، سری جنباند و گفت:

«ببین ازش سر درمی آوری؟»

آقابیگ دو زانو خودش را جلو کشید و کمی گردن کج کرد؛ بعد دمادمی روی نقشه چشم دواند و چیزی نگذشته سرش را بالا آورد؛ ولی هر چه کوشید نگاهش را از تیمسار بدزدد، راه به جایی نبرد.

«نقشه خونی بلد نیستم آقا.»

تیمسار لب پایینش را به دندان گرفت و به آقای بیگ خیره ماند. این بار با تکان دادن سر و چانه اش، گوشه ای از نقشه را نشانش داد و گفت:

«این همون کوه جلوی دهه. می بینی؟»

آقا بیگ چشم به نقشه، من منی کرد و گفت: «بله آقا.»

جوری بله گفت که ناگفته پیدا بود چیزی از نقشه سر در نیاورده.

تیمسار پوفی کرد و گفت: «ببینم آقابیگ، می خوای کمکم کنی یا نه؟»

«چی بگم آقا!»

«پس می ترسی!»

آقا بیگ نگاهش را به چپ و راست دواند و گفت:

«ترس کدومه آقا. من تو دل همین کوه وکمر بزرگ شده م. ولی دل نگرانم کاری ...

کتاب بی کرانگی به قلم مهدی ابراهیمی لامع توسط نشر نیماژ به چاپ رسیده است.



نویسنده: مهدی ابراهیمی لامع انتشارات: نیماژ  

مهدی ابراهیمی لامع


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب بی کرانگی اثر مهدی ابراهیمی لامع" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل