loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب بی خانمان (رمان های جاویدان جهان)

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره‌ی کتاب بی‌خانمان اثر هکتور مالو و ترجمه‌ی حبیب یوسف زاده

کتاب "بی‌خانمان" (رمان های جاویدان جهان) روایتگر سرنوشت پرفرازونشیب پسری کوچک است که داستانی جذاب را در اختیار مخاطب قرار می‌دهد.

شخصیت اصلی قصه و نیز راوی آن، "رمی" نام دارد. او پسری هشت ساله و بسیار مودب و دوست داشتنی است که همراه با مادر خوانده‌اش، خانم "باربرین"، در روستای "شاوانن" زندگی می‌کند؛ روستایی کوچک و خشک که یکی از مناطق محروم و فقیرنشین فرانسه محسوب می‌گردد. اغلب مردان شاوانن جهت تامین هزینه‌های زندگی خود و خانواده‌های‌شان در پاریس فعالیت می‌کنند. "ژروم"، شوهر باربرین نیز، از جمله‌ی همین مردان است. او از سال‌ها پیش، به پاریس سفر کرده و در آنجا به سنگ‌تراشی می‌پردازد. وی در طول این مدت، بدون اینکه حتی یکبار به خانه بازگردد، همواره مبلغ ناچیزی را برای زنش به شاوانن می‌فرستد.

تحت چنین شرایطی، رمی تا کنون، ژروم را ملاقات ننموده است؛ پسر قصه، هم‌چنان نمی‌داند که فرزندخوانده‌ی این زوج فقیر می‌باشد و والدین واقعی‌اش او را در کودکی رها کرده‌اند. زیرا در تمام این سال‌ها، باربرین همچون مادری مهربان و دلسوز او را در بالین خود پرورش داده است. رمی هیچ‌گاه کمبودی در زندگی خود احساس ننموده و در سعادت و خوشبختی کامل به سر برده است.

مشکلات زندگی رمی از جایی آغاز  می‌گردد که مردی غریبه به ملاقات باربرین آمده و خبر ناگواری از شوهرش را به این زن می‌دهد؛ طبق سخنان مرد، ژروم در محل کار خویش، با سانحه‌ای دردناک مواجه گشته و پاهایش به شدت آسیب دیده است. در نتیجه، او به کمک مالی نیاز دارد تا بتواند با تکیه بر آن، از رئیس خود شکایت کرده و خسارتی قابل توجه را از او اخذ نماید. اما پس‌انداز باربرین برای تحقق چنین امری کافی نبوده و این زن به ناچار، تنها گاو موجود در طویله‌اش را نیز به فروش می‌رساند؛ گاوی که او با استفاده از شیر و کره‌اش غذای خود و فرزندخوانده‌اش را تهیه می‌نمود.

پس از فروش گاو و با گذشت زمان، وضعیت اقتصادی و تغذیه‌ی باربرین و پسر قصه با مشکلات زیادی مواجه می‌گردد. اما رمی، صبورانه شکایتی بر لب نیاورده و سختی‌های موجود را با تمام وجود تحمل می‌کند. تا اینکه شب عید فرا رسیده و باربرین جهت بازگرداندن شادی و لبخند به خانه، مقداری مواد غذایی از دوستانش قرض می‌گیرد. سپس با استفاده از آن‌ها برای پسر کوچک خود، کلوچه تهیه می‌کند. درست در همین هنگام، ژروم، خسته و ضعیف با عصایی به دست، وارد خانه‌ی محقرشان می‌شود؛ مردی خشن و بداخلاق که با ورودش به شاوانن، حقایق زندگی رمی را بر ملا ساخته و مسیر زندگی‌ راوی را به کلی تغییر می‌دهد.

 

برشی از متن کتاب بی خانمان

ویتالی بیچاره

مدتی همین‌طور در خیابان‌ها رفتیم. ویتالی ساکت بود و چیزی نمی‌گفت. آخر سر در کوچه‌ی باریکی روی سنگی نشست و چندبار به پیشانی‌اش دست کشید تا عرقش را پاک کند.

مثل کسی که با خودش حرف بزند، گفت: «چقدر خوبه که آدم به ندای وجدانش گوش کنه. اما حالا توی فاضلاب‌های پاریس گیر افتادیم، نه پول داریم، نه یه لقمه نون.» بعد به صورتم خیره شد و گفت: «ببینم، تو گرسنه‌ته؟»

- غیر از یه لقمه‌ی کوچیک که امروز صبح بهم دادین، چیزی نخوردم.

- طفلک بیچاره‌ی من، امشب باید بدون شام بخوابی. از گارفلی هم که ناامید شدیم، حالا کجا باید بخوابیم؟

- یعنی می‌خواستین پیش گارفلی بخوابیم؟

- با خودم حساب کرده بودم که تو پیشش بمونی و من بابت دستمزد زمستونت بیست فرانک ازش بگیرم و یه جوری خودم رو بگردونم. ولی وقتی رفتارش رو با بچه‌ها دیدم، دلم نیومد تو رو دستش بسپارم.

- آه، شما خیلی خوبین!

زیر لب زمزمه کرد: «شاید تو سینه‌ی این ولگرد پیر و سنگ‌دل هنوز اثری از قلب یه جوونمرد مونده باشه. این ولگرد پیر زیرکانه حساب و کتاب می‌کنه، ولی جوونمرد درونش یک دفعه همه چی رو به هم می‌ریزه... خوب، حالا کجا بریم؟»

دیروقت بود و هوا سردتر شده بود. معلوم بود که شب سردی در پیش خواهیم داشت. ویتالی مدت زیادی روی آن سنگ نشست و من و کاپی بالای سرش منتظر ایستاده بودیم تا ببینیم چه تصمیمی می‌گیرد، تا اینکه بالاخره از جایش بلند شد.

پرسیدم: «کجا داریم می‌ریم؟»

- می‌ریم ناحیه‌ی جنتیلی، اونجا یه میدون مسابقه بود که قبلا برای خوابیدن می‌رفتم. سعی می‌کنیم پیداش کنیم. خسته که نیستی؟

- نه، تو خونه‌ی گارفلی استراحت کردم.

- حیف که من استراحت نکردم و استراحت هم نمی‌تونم بکنم. باید با این وضع کنار بیاییم. به پیش! راه می‌افتیم! بچه‌ها!

این نوع حرف زدنش موقع راه افتادن، برای من و سگ‌ها گاهی نشانه‌ی یک جور شوخی بود، اما امشب لحنش عصبانی بود.

آواره و سرگردان در خیابان‌های پاریس می‌رفتیم؛ شب تاریکی بود و با شعله‌های لرزان چراغ‌های گازی در باد، روشنایی کمی در کوچه‌ها پخش می‌کردند. با هر قدم که برمی‌داشتیم، روی پیاده‌روهای یخ‌زده سر می‌خوردیم...

کتاب بی‌خانمان اثر هکتور مالو و ترجمه‌ی حبیب یوسف‌زاده توسط نشر افق به چاپ رسیده است.


برشی از متن کتاب


سفر رویایی ام روی قایق داشت به آخر می رسید. وقت این بود که از رخت خواب راحت و شیرینی مربایی ام خداحافظی کنم، و غروب ها از صدای خانم میلیگان محروم شوم. آه! باید از او و آرتور جدا می‌شدم! روزی تصمیم گرفتم از خانم میلیگان بپرسم چقدر طول میکشد تا به شهر تولز برگردم. باید روزی که اربابم آزاد می‌شد، جلو در زندان منتظرش می شدم. وقتی آرتور شنید حرف از برگشتن میزنم، زد زیر گریه .   هق هق گریه میکرد و میگفت: ((نمیخوام بره! نمی خوام رمی از پیش ما بره. )) به او گفتم که متعلق به ویتالی هستم و او برای خرید من کلی پول داده و هر موقع بخواهد باید پیشش برگردم. در باره ی نامادری و ناپدری ام هم صحبت کرده بودم، اما هیچ وقت نگفته بودم آنها پدر و مادر واقعی ام نیستند. خجالت میکشیدم بگویم یک بچه سر راهی هستم و مرا از گوشه خیابان پیدا کرده اند! می دانستم بچه های سر راهی را که در یتیم خانه بزرگ می‌شدند، چقدر مسخره می‌کردند. در نظرم پست ترین چیز در دنیا این بود که آدم کودک سر راهی باشد. نمی‌خواستم خانم میلیگان و آرتور این موضوع را بدانند. پیش خودم می گفتم اگر بو ببرند، مرا با دلخوری از خودشان طرد می‌کنند! آرتور مرتب می‌گفت: (( مامان باید رمی رو نگه داریم. )) خانم میلیگان در جوابش گفت: ((من از خدا می خوام که رمی با ما بمونه، خیلی بهش علاقه داریم.  اما دوتا نکته هست یکی اینکه اصلاً رومی خودش دوست داره با ما...)) آرتور حرف مادرش را قطع کرد و با صدای بلند داد زد: ((دوست داره! دوست داره! مگه نه رمی؟ تو که نمیخوای برگردی به تولز؟ )) خانم میلیگان ادامه داد: ((نکته بعدی اینه که آیا اربابش حاضر از اون دست بکشه؟ )) آرتور دوباره اصرار کرد: (( رومی با ما میمونه به تولز بر نمی گرده!))...    

نویسنده


هکتور مالو رمان نویس فرانسوی در سال 1830 در نرماندی متولد شد. پس از پایان مدرسه به پاریس رفت و در رشته ی حقوق به تحصیل پرداخت و بعد به روز نامه نگاری مشغول شد.نخستین رما ن او با عنوان دلدادگان درسال1891 انتشار یافت که بسیار موفق بود؛ به دنبال آن دو جلد دیگر با عنوان همسران و فرزندان انتشار داد. او در ظرف ده سال 70 رمان نوشت و به چاپ رساند. از جمله آثار او می توان به دکتر کلود، خواهر کوچولو، نیازمند، عشق سخت، رمان های عاشقانه ی من، بی خانمان، برگزیده ی صفحات و باخانمان اشاره کرد.

  • رمان های جاویدان جهان
  • نویسنده: هکتور مالو
  • مترجم: حبیب یوسف زاده
  • انتشارات: افق


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب بی خانمان (رمان های جاویدان جهان)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل