loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب بردیا و گولاخ ها 1 (شاهزاده ی شنل تشتکی)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب شاهزاده ی شنل تشتکی اولین جلد از مجموعه ی بردیا و گولاخ ها به قلم مهدی رجبی و تصویرگری مریم محمودی مقدم از سوی نشر افق به چاپ رسیده است.

"بردیا" پسر کوچولویی است که در مجتمع بسیار بزرگی همراه پدر و مادرش زندگی می کند. او یک همستر به نام "آلبرت" دارد. پیرزنی به نام "سوری" در همسایگی خانه ی بردیا زندگی می کند؛ که هر بار پسرک می خواهد سوار آسانسور شود پیرزن را هم آنجا می بیند به همین دلیل بردیا اسمش را خانم آسانسوری گذاشته، این خانم همیشه دستکش به دست دارد و بردیا معتقد است که او یک جادوگر می باشد. مادر بردیا، ملاقات او با پیرزن را در آسانسور کاملا اتفاقی می داند و به نظرش، سوری خانم پیرزن مهربان و قابل احترامی است. یک روز بردیا بعد از بازگشت از مدرسه متوجه می شود که آلبرت درون قفسش نیست. او همه جا را دنبال آلبرت می گردد اما هیچ ردی از او نمی یابد. در همان روز مادر بردیا کمی کارش طول کشیده و برای او نامه نوشته است که بعد از مدرسه به خانه ی سوری خانم برود تا تنها نباشد. بردیا با وجود این که از پیرزن می ترسد، مجبور به انجام خواسته ی مادرش می شود. پیرزن حرف های عجیبی به بردیا می زند که باورش خیلی سخت است. او از گم شدن آلبرت خبر دارد و فکر می کند که همستر بردیا را موجوداتی به نام "گولاخ" ها که در زیر زمین زندگی می کنند دزدیده اند. خانم آسانسوری شنلی عجیبی پوشیده که رویش کلی تشتک دوخته شده او به بردیا می گوید که شنلش نیرویی عجیبی دارد و می تواند پسرک را به سرزمین پرخطر گولاخ ها بفرستد تا آلبرت را نجات دهد! بردیا به حرف پیرزن اعتماد کرده و راهی دنیای عجیب و پر خطر گولاخ ها می شود! ...

 


برشی از متن کتاب


همه جای خانه پر از میزهای کوچک و بزرگ بود . روی میزها پر بود از گلدان هایی با گل های قرمز و صورتی و بنفش. حتی کنار اجاق گاز هم چند گلدان قدیمی از سقف آویزان بودند. خانم آسانسوری پای اجاق گاز ایستاده بود و داشت سوپ توی قابلمه را هم می زد. سرش را به قابلمه نزدیک کرد و گفت: «در رو نمی خوای ببندی بچه ی خوشمزه؟» بردیا با احتیاط چند قدم عقب رفت. ولی باز با خودش فکر کرد آدمی که این همه غذای خوشمزه درست کرده امکان ندارد بچه خور باشد. یواش در آپارتمان را بست. دلش می خواست درباره ی دزدیده شدن آلبرت سوال کند، اما حرفش را خورد. گوشه ای ایستاد و زل زد به خانم آسانسوری که دستکش های سیاهش را در آورده بود. دست هایش یک جور عجیبی سفید بودند، تا حدی که می درخشیدند. انگار رویشان نور شدید انداخته باشند. توی گلدان ها گیاه های عجیبی بودند یا برگ های ریز و سبز و بنفش. خانم آسانسوری چند تا برگ تازه ازشان چید و با دقت توی قابلمه سوپ پرپر کرد. هوپ هوپ خندید و گفت: «اووووم ... حالا خوشگل شد، عاشق سوپم می شی بچه جون!» بعد دو تا بشقاب چینی بزرگ و قدیمی را با دقت گذاشت روی میز ناهارخوری. شکم بردیا به قار و قور افتاده بود. دستش را فشار داد روی شکمش تا صدایش را بیندازد اما بی فایده بود. خانم آسانسوری گفت: «بیا دیگه! شکمت داره غر می زنه! عصبانیه!» بردیا خجالت کشید و لبخند کمرنگی زد. نزدیک تر رفت و چشمش افتاد به در باز یکی از اتاق ها. چیزی آبی رنگ، شبیه پالتویی بلند به چشمش خورد که پولک های براق فلزی داشت و از سقف آویزان بود. سرک کشید و خواست برود توی اتاق، اما خانم آسانسوری فوری پرید سر راهش و در اتاق را بست و هوپ هوپ خندید: «آآ! اینجا چی داریم؟ به بچه ی خوشمزه ی فضول! صندلیت اون طرفه!» بردیا سرخ شد. سرش را پایین انداخت و رفت نشست روی صندلی و به بشقاب چینی قدیمی زل زد. توی بشقاب چینی قدیمی زل زد. توی بشقاب نقاشی یک کاخ بزرگ بود در کنار کوهی بلند و یک رودخانه که لاک پشتی گردن دراز کنارش نشسته بود. گوشه ی میز ناهارخوری گلدانی بود با گل های ریز صورتی. بردیا سرش را جلو برد تا هزار پای بدریختی را ببیند که از لبه ی گلدان آویزان بود و تنش کش آمده بود، با دقت به پاهای نازک و چسبناکش زل زد. خانم آسانسوری قابلمه سوپ را آورد و گذاشت روی میز. بعد عینکش را جا به جا کرد و با دیدن هزار پا جیغ بلندی کشید و عقب عقب رفت. وحشت زده گفت: «گوش خزک! خدایا! وحشتناکه!» بردیا اول خودش را نگه داشت. اما بعد خنده اش گرفت. عجب جادوگر ترسویی! دستش را گذاشته بود روی دهانش و چشم هایش از وحشت گرد شده بودند.        

نویسنده: مهدی رجبی تصویرگر: مریم محمودی مقدم انتشارات: افق


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب بردیا و گولاخ ها 1 (شاهزاده ی شنل تشتکی)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل