loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب برادران شیردل - محراب قلم

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب برادران شیردل اثر آسترید لیندگرن و ترجمه ی جمال اکرمی از سوی انتشارات محراب قلم به چاپ رسیده است.

کارل پسرک بیماری است که در خانواده ای فقیر زندگی می کند. پدرش مدتی قبل برای صید به دریا رفته و دیگر برنگشته، مادر مجبور است برای تامین هزینه های زندگی تمام مدت خیاطی کند. کارل از میان صحبت های مادر با مشتریانش فهمیده که مدت زیادی زنده نخواهد بود. بیماریش تا جایی پیشرفت کرده که دیگر قادر به راه رفتن نیست تنها دل خوشی کارل برادر بزرگ ترش یوناتان است؛ او نوجوان خوش سیما، بلند بالا و شجاعی است که کارل را خیلی دوست دارد و حاضر است جانش را برای او فدا کند. یوناتان هر روز بعد از مدرسه کنار تخت او می نشیند و از دنیایی رویایی برایش می گوید سرزمینی که روزی همه به آن جا خواهند رفت و هیچ خبری از فقر و رنج و بیماری نیست؛ هر چند که او خودش از فکر این که کارل قرار است به زودی آن ها را ترک کند، بسیار ناراحت است اما سعی می کند با وعده ی دیدار دوباره در دنیایی دیگر او را دلداری دهد. یک شب که مثل همیشه یوناتان برادرش را در آغوش گرفته و با حرف های دلگرم کننده تسکینش می دهد، متوجه آتش سوزی در یکی از واحدهای مجتمع شان می شوند، مادر برای کار خیاطی به خانه ی یکی از مشتریان رفته، آتش به سرعت در تمام واحد ها نفوذ می کند یوناتان که می بیند دیگر راهی برای فرار ندارند کارل را در آغوش گرفته و از پنجره به پایین می پرد این سقوط چنان آسیبی به او می رساند که بلافاصله جانش را از دست می دهد؛ اما کارل به خاطر محافظتی که برادر از او کرده هیچ آسیبی نمی بیند. به این ترتیب یوناتان زودتر از برادرش به سرزمین رویایی می رود...

آیا واقعا دیدار دوباره ی کارل و برادرش در دنیایی دیگر همان طور که او همیشه می گفته واقعیت دارد؟

 


برشی از متن کتاب


دیگر نمی خواهم رویدادهای پس از آن را به خاطر بیاورم. حتی شما هم نمی توانید چنین حادثه وحشتناک و دردآوری را فراموش کنید. من این جا روی مبل تختخواب شوی خودم دراز می کشم و به یوناتان فکر می کنم، تا حدی که سرم می خواهد بترکد. هیچ کس نمی‌تواند آن قدری که من به یوناتان علاقه دارم، به کسی علاقه مند باشد. از طرفی من واقعا ترسیده بودم. فکر می کردم نکند حرف های او درباره نانگیالا حقیقت نداشته باشد یا آن که مثل آن حرفای دلگرم کننده ای باشد که یوناتان عادت داشت بزند. من گریه می‌کردم و گریه می‌کردم. بله، فقط گریه می کردم. اما سرانجام یوناتان آمد و من آرام شدم. بله، آمد! واقعا شگفت انگیز بود. بعد از آن، همه چیز دوباره به حالت عادی برگشت. شاید او در نانگیالا به حال و روز من پی برده بود و می‌دانست بدون او به من چه می گذرد. به این فکر کرده بود که باید به سراغ من بیاید و آرامم کند. بنابراین آمد و من دیگر چندان غمگین نبودمف ولی همچنان انتظار می کشیدم. چند وقت پیش بود که یک شب به سراغم آمد. من در خانه تنها بودم و در حالی که روی تخت دراز کشیده بودم، برایش گریه می‌کردم. بیش تر ترسیده بودم تا آن که درد بکشم، بیمارتر ودرمانده تر از آن بودم که بتوانم حرفش را بزنم. پنجره آشپزخانه باز بود. یک روز گرم بهاری، صدای آواز کبوتری را شنیدم. کبوتر های زیادی در حیاط خلوت این جا هستند و روزهای بهاری تمام وقت آواز می خوانند. پس از آن بود که آن اتفاق افتاد. همچنان که سرم روی بالش بود و گریه می‌کردم، صدای آواز کبوتری را نزدیک خودم شنیدم. وقتی سرم را از روی بالش برداشتم، کبوتری روی درگاهی پنجره نشسته بود و با چشمهای مهربانش نگاهم می کرد. مثل کبوترهای توی حیاط خاکستری نبود، بلکه رنگش سفید برفی بود. حواستان هست؟ یک کبوتر سفید برفی! وقتی دیدمش، احساس عجیبی به من دست داد که نمی توانم توصیفش کنم. همان رنگی را داشت که توی شعر مادرم شنیده بودم: «و کبوتر سفید پر کشد» انگار یوناتان بود که داشت برایم می‌خواند: «راسکی کوچولوی عزیزم، من می‌دانم که روح تو اینجاست!» حالا او بود که به سراغ من آمده بود، نه من به سراغ او. می خواستم حرفی بزنم اما نمی‌توانستم. فقط همان‌جا دراز کشیدم و به آواز کبوتر گوش دادم. پس از آن یا بین خواندنش بود که به گمانم صدای یوناتان را شنیدم. صدایش البته لحن همیشگی را نداشت. صدای زمزمه واری بود که در تمام آشپزخانه شنیده می‌شد. شاید این حرف من شبیه داستان اشباح به نظر بیاید یا چیزی که بتواند ترسناک باشد اما من نترسیدم. احساس شادمانی عجیبی به من دست داد، طوری که نزدیک بود تا سقف آشپزخانه بالا بپرم. آن چه می شنیدم به راستی شگفت انگیز بود. بله، حقیقت داشت. همه چیز درباره سرزمین رویایی واقعی بود. یوناتان از من می‌خواست برای رفتن به آن جا شتاب کنم، چرا که می گفت در آنجا همه چیز کاملا مناسب و آماده است. فکرش را بکنید! آن جا خانه ای بود که انتظار آمدن او را می کشید. از وقتی وارد نانگیالا شده بود، خانه ای برای او آماده شده بود؛ خانه ای در مزرعه ای قدیمی که نامش را گذاشته بودند «مزرعه سلحشوران». خانه ای که در دره گیلاس قرار داشت. به نظرتان شگفت انگیز نیست؟ فکرش را بکنید! وقتی وارد مزرعه سلحشوران شد اولین چیزی که دید، تابلویی سبزرنگ کوچکی روی در بزرگ ورودی بود که روی آن نوشته شده بود: «برادران شیردل!» یوناتان می گفت: «این تابلو نشان می‌دهد که ما دو تا با هم در آن زندگی می‌کنیم.» فکرش را بکنید!.من هم وقتی به آنجا بروم نامم شیردل خواهد شد. از این موضوع خوشحالم؛ چرا که ترجیح میدهم هم نام یوناتان باشم، هرچند به اندازه او شجاع نیستم.          

نویسنده: آسترید لیندگرن مترجم: جمال اکرمی انتشارات: محراب قلم  

جمال اکرمی

جمال اکرمی کیست؟

جمال‌الدین اکرمی متولد 1336 سمنان، نویسنده، مترجم و تصویرگر ایرانی در حوزه کتاب های نوجوان است. وی دانش‌آموخته دانشگاه تهران در دو رشته نقشه‌برداری و زبان فرانسه است و سال‌های زیادی در شغل معلمی فعالیت داشته است. اکرمی از سال 1355 تا 1358 در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مدرس هنر به مربیان نقاشی بوده است.

جمال اکرمی
 به گفته خودش حضور اتفاقی او در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، موجب ورود او به حوزه نویسندگی و تصویرگری برای این گروه سنی بوده است. اولین مجموعه شعرهای او به نام‌های آهای آهای بهاره و اسب سفید چوبی با تصویرگری اکبر نیکان‌پور در سال 1368 منتشر شد. از فعالیت‌های مهم او می‌توان به این موارد اشاره کرد:

•    تالیف 3 کتاب در زمینه‌ی پژوهش تصویرگری کتاب کودک در ایران و جهان
•    تصویرگری نزدیک به 8 کتاب برای کودکان
•    تألیف 7 مجموعه شعر برای کودکان
•    تالیف30 قصه برای کودکان
•    تالیف 8 رمان برای نوجوانان
•    تألیف 30 جلد کتاب آموزشی «پیش از دبستان» و 20 جلد کتاب «پیش از آمادگی»  
جمال الدین اکرمی علاوه بر نویسندگی مسئولیت‌های متعدد ادبی و هنری را نیز در کارنامه کاری خود دارد.

خرید کتاب های جمال الدین اکرمی از کتابانه

برای خرید کتاب های جمال الدین اکرمی با بهترین کیفیت و قیمت می‌توانید به وب سایت کتابانه مراجعه نمایید.


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب برادران شیردل - محراب قلم" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل