کتاب بارباپاپا

کتاب بارباپاپا از مجموعه ی بارباپاپا اثر آنت تیزون و تصویرگری تالوس تیلور با ترجمه ی تارا سالک از سوی نشر کلام به چاپ رسیده است.

یک روز فرانسوا مشغول آب دادن گلهاب باغچه ی خانه شان بود، که ناگهان دید چیزی از زمین بیرون می آید. آن چیز عجیب، موجودی بزرگ با ظاهری خاص بود. فرانسوا از موجود جدید خیلی خوشش آمد و اسمش را "بارباپاپا" گذاشت. بارباپاپا به خاطر جثه ی بزرگش نمی توانست در خانه فرانسوا بماند، از این رو به پیشنهاد پدر و مادر فرانسوا او را به باغ وحش بردند و در قفسی بزرگ گذاشتند. بارباپاپا ویژگی بسیار جالب و خاصی داشت. او می توانست مثل خمیر به هر شکلی در بیابد. بنابراین به راحتی از پشت میله های تنگ و باریک قفس بیرون می آمد، به بقیه قفس ها سرک می کشید و سر به سر حیوانات می گذاشت. این کار او باعث عصبانیت مسئول باغ وحش و نهایتا بیرون انداختن بارباپاپا از باغ وحش شد. بارباپاپا که در شهر جایی برای رفتن نداشت سرگردان و ناراحت به این طرف و آن طرف می رفت. تا این که اتفاقی در شهر می افتد. عکس العمل به موقع بارباپاپا و نجات جان عده ای زیادی از مردم سبب محبوبیت او و تغییر سرنوشتش می شود ...

مجموعه ی "بارباپاپا" شامل داستان های کودکانه ای با عناوین: "بارباپاپا"، "سفر بارباپاپا"، "خانه ی بارباپاپا"، "کشتی فضایی بارباپاپا"، "مدرسه ی بارباپاپا"، "درخت بارباپاپا"، "تعطیلات بارباپاپا"، "تئاتر بارباپاپا"، "زمستان بارباپاپا"، "بارباپاپا در مریخ" می باشد. "بارباپاپا، بارباماما، باربازو، بارباخوان، باربا زیبا" شخصیت های اصلی این مجموعه هستند. این داستان ها به قدری مورد توجه کودکان قرار گرفته که، انیمیشن آن نیز ساخته شده است. کتاب "بارباپاپا" اولین جلد از مجموعه ی فوق درباره ی شکل گیری شخصیت اصلی داستان یعنی "بارباپاپا" است.

 

برشی از متن کتاب

بارباپاپا چاره ای به جز رفتن به باغ وحش ندارد. ولی بارباپاپا درون قفس ناراحت و غمگین است. نگاه کنید! ... چه جالب! ... بارباپاپا ناگهان متوجه می شود که می تواند تغییر شکل دهد و به راحتی از سوراخ توری قفس بیرون بیاید. حالا او آزاد است و در میان حیوانات باغ وحش دنبال دوست می گردد ... فلامینگوهای صورتی از این کار بارباپاپا خوششان نمی آید ... شتر هم علاقه ای به دوستی بارباپاپا نشان نمی دهد و می خواهد تنها باشد. رئیس باغ وحش فریاد می زند: در باغ وحش هر حیوانی باید در جای خودش باقی بماند! او از کار بارباپاپا عصبانی است و تصمیم می گیرد بارباپاپا را از باغ وحش بیرون کند. بارباپاپا نمی داند در این شهر شلوغ و پر رفت و آمد باید به کجا برود. در سینما برای او جای مناسبی وجود ندارد. در هتل هم اتاقی که مناسب او باشد ندارند. بارباپاپا تنها و غمگین است و گریه می کند ... ولی آن بالا را نگاه کنید ... خوشبختانه بارباپاپا این جاست و می تواند به مردم کمک کند تا از ساختمان خارج شوند! وقتی افراد آتش نشانی از راه می رسند، بارباپاپا همه را نجات داده است. آن ها به بارباپاپا تبریک می گویند و او را به باغ وحش یرمی گردانند و برایش جشن می گیرند. در همان زمان، ناگهان پلنگ وحشی از باغ وحش فرار می کند. خوشبختانه باز هم بارباپاپا این جاست و می تواند این حیوان خطرناک را گیر بیندازد. نگهبانان، پلنگ را داخل قفس باز می گردانند؛ جایی که غذایش حاضر و آماده است. حالا بارباپاپا به خاطر کارهای خوب و کمک هایش، محبوب و مشهور شده است. همه او را یک قهرمان می دانند، چون جان افراد زیادی را نجات داده است. بارباپاپا دلش می خواهد به خانه ی دوستش فرانسوا باز گردد. پدر و مادر فرانسوا هم از آمدن او استقبال می کنند. آن ها در قسمتی از باغچه برای بارباپاپا خانه ای به اندازه ی خودش می سازند.      

نویسنده: آنت تیزون تصویرگر: تالوس تیلور مترجم: تارا سالک انتشارات: کلام