کتاب چگونه سر پدر و مادر خود را گول بمالیم - هوپا
68,000 تومان
بیل روی دوش آقا گرداله بود، دل ای دل ای آواز می خواند و می رفت. گفتم:«آقا گرداله کجا می روی؟»
ایستاد. با چشم های درشت و لپ های سرخ و موهای وزوزی مثل بچه ای بود که انگار دنبال آتش بازی می رفت.
قد او کوتاه، تا کمر من بود.
به چشم هایم زل زد و گفت:«می روم برای باغ و گندم زارها آب بیاورم.»
راست می گفت، باغ و گندم زارها خشک و تشنه بودند و ...
(برشی از متن کتاب)
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران