loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب النور و پارک - رینبو راول

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
229,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

کتاب النور و پارک نوشته رینبو راول و ترجمه ی سمانه پرهیزکاری توسط نشر میلکان به چاپ رسیده است.

در این کتاب،‌داستان عاشقانه دو جوان را می خوانیم که با خواندن کتاب نمی توان آن را زمین گذاشت و خواندن را متوقف نمود. این اولین رمان نویسنده برای جوانان است. النور و پارک،‌یک رمان اجتماعی است و داستان دو جوان با اختلافات خانوادگی، فرهنگی و طبقاتی است. پارک، پسر دو رگه کره ای- آمریکایی، از خانواده ای آرام و ثروتمند است که والدینش عاشق هم هستند و این خانواده چهار نفره زندگی خوشبختی را دارند. اما النور، دختر آمریکایی،‌بر خلاف پارک، در خانواده با جوی نا آرام و متشنج بزرگ شده است. او ناپدری بدخلقی دارد و خانواده اش فقیر و پر جمعیت اند. آشنایی این دو ابتدا در اتوبوس مدرسه اتفاق می افتد و آنها بعد متوجه می شوند که هم کلاسی هستند. آن دو در  اتوبوس مدرسه و در مسیر رفت و آمد همدیگر را ملاقات می کنند؛ ولی هر دو از طرف مقابل گریزان اند و ازهم خوششان نمی آید. شنیدن آهنگ های قدیمی و خواندن کتاب های کمدی آغاز گرم شدن روابط النور و پارک است. در ضمن این دو، با جامعه خود، خیلی جور نیستند. این ارتباط یک سال به طول می انجامد و عشقی که آغاز می شود. داستان النور و پارک، مانند دیگر آثار نویسنده، در منطقه نبراسکا اتفاق می افتد. نویسنده می گوید که دوست دارد اتفاقات و موضوعات مختلف را در مکان های واقعی تعریف کند تا برای خوانندگان نیز هیجان انگیز بوده و جذابیت بیشتری به ارمغان آورد.


برشی از متن کتاب


" پارک النور گفت:" نمی دونم چطور ازت خداحافظی کنم." پارک موهای النور را از روی صورتش کنار زد. تا به حال او را این قدر زیبا ندیده بود." پس نکن." " ولی باید برم..." پارک گفت:" پس برو، خداحافظی نکن. ما قرار نیست خداحافظی کنیم." النور بالا را نگاه کرد و سرش را تکان داد." خیلی ضایع بود." " جدی؟ میشه واسه پنج دقیقه به من گیر ندی؟" " این چیزیه که آدما می گن... (ما قرار نیست خداحافظی کنیم)... اونم وقتی که می ترسن با واقعیت مواجه بشن. من فردا دیگه تو رو نمی بینم پارک. نمی دونم دوباره کی می بینمت. این استحقاق بیشتر از" ما قرار نیست خداحافظی کنیم" رو داره." پارک گفت:" من از این که با واقعیت مواجه شوم ترسی ندارم." النور در حالی که صدایش می شکست گفت:" تو نه! من." پارک در حالی که بازو هایش را دور النور می انداخت و به خودش قول می داد که این آخرین بار نخواهد بود، گفت:" تو... تو شجاع ترین کسی هستی که می شناسم." النور دوباره سرش را تکان داد؛ داشت سعی می کرد جلوی اشک‌هایش را بگیرد. او آرام گفت:" فقط می‌خواهم خداحافظی کرده باشیم.!" پارک گفت:" فقط برای امروز، نه برای همیشه." النور آدم فکر می کند که کسی را محکم نگه دارد، به او نزدیک تر می شود. فکر می کند می تواند او را چنان محکم نگه دارد که وقتی رهایش می کنند، همچنان او را حفظ کند؛ انگار او را روی بدنش حک کرده باشد. هربارکه النور، پارک را از خودش جدا می کرد، خفه گی فقدان او را حس می کرد. وقتی به لحظه از کامیون پیاده شد، به خاطر این بود که دیگر تمام طاقت لمس کردن و رها کردن پارک را نداشت. پارک میخواست همراه النور پیاده شود، ولی النور جلویش را گرفت. " نه همینجا بمون." و با نگرانی به خانه دایی اش نگاه انداخت. پارک گفت:" همه چی درست میشه." النور سرش را به نشانه تایید تکان داد." درسته." " چون من عاشقتم." النور خندید.! فقط واسه این؟" " آره. واقعا." النور گفت:" خداحافظ. خداحافظ پارک." " خداحافظ النور. یعنی... تا شب. تا وقتی بهم زنگ میزنی.“ “اگر خونه نباشن چی؟ چقدر پایان کسل کننده ای میشه."“

(بهترین رمان عاشقانه ی سال 2013 به انتخاب آمازون و کاربران گودریدز) نویسنده: رینبو راول مترجم: سمانه پرهیزکاری انتشارات: میلکان  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب النور و پارک - رینبو راول" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل