loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب استینک و آب نبات گنده ی فک از کار انداز (استینک دمدمی 2)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب استینک و آب نبات گنده ی فک از کار برانداز دومین جلد از مجموعه ی استینک دمدمی اثر مگان مک دونالد با ترجمه ی ریحانه جعفری و تصویرگری پیتر اچ. رینولدز توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

استینک چند روز پیش همراه پدرش به دانشگاه رفته بود تا در تحقیقاتی که در مورد آدم های قد کوتاه انجام می شد شرکت کند. او بعد از جواب دادن به کلی سوال، یک کارت هدیه‌ی پنج دلاری جایزه گرفت و روز بعد با خواهرش جودی به مغازه‌ی آب نبات فروشی رفت تا برای خودش هر قدر دلش می خواهد خوراکی های خوشمزه بخرد. مغازه پر بود از شکلات و پاستیل های جورواجور، آبنبات های رنگی با شکل های عجیب و غریب، و کلی شیرینی های خوشمزه‌ی دیگر. استینک همین طور با لذت و شادی توی مغازه می گشت و از دیدن خوراکی های مورد علاقه اش سیر نمی شد تا اینکه چشمش به یک آبنبات بزرگ و گرد شبیه یک کره‌ی بزرگ افتاد که رویش نوشته بود آب‌نبات گنده‌ی فَک از کارانداز! استینک با کلی ذوق آن آبنبات را برای خودش و چند آبنبات سکه ای هم برای جودی خرید و بعد به اتفاق هم به خانه برگشتند. استینک به محض رسیدن به خانه پوشش دور آبنباتش را باز کرد و خواست آن را بخورد، اما آبنبات آنقدر بزرگ بود که توی دهانش جا نمی شد برای همین شروع کرد به لیس زدن آبنبات خوشمزه‌ی لایه لایه اش که هر لایه‌ی آن مزه‌ و رنگ متفاوتی داشت. او همین طور که کارهای روزانه اش را انجام می داد، هر چند دقیقه یک بار لیسی به آبنباتش می زد؛ او حتی سر میز ناهار هم در حال خوردن آبنبات فک از کاراندازش بود و پدر مجبور شد به او در مورد خوردن غذا تذکر بدهد. استینک یک هفته‌ی تمام مشغول خوردن آبنباتش بود تا اینکه ...

استینک دمدمی پسرک کوچک و ریزنقشی است که در کلاس دوم درس می خواند و با هم کلاسی هایش "وبستر" و "سوفی" دوستان صمیمی هستند. او خواهر بزرگتری به نام جودی دارد (ماجراهای او را می توانید در مجموعه‌ی جودی دمدمی دنبال کنید) که همیشه می خواهد ریاست کند و بزرگتر بودن خودش را به رخ استینک بکشد. استینک برای اثبات توانایی های خودش از هیچ ‌تلاشی فروگذار نمی کند و هر بار ماجرای جدیدی را خلق می کند. این مجموعه علاوه بر اینکه در جلد های مجزا به چاپ رسیده است به صورت کلی و یکجا در یک پک نیز ارائه گردیده است.

 


فهرست


درباره ی نویسنده درباره ی تصویرگر بچه ی ندید بدید توی آب نبات فروشی انگشت هایت را هم با آن می خوری ترک عادت موجب مرض است باران می خواستیم، سیل آمد! خیالت تخت، برو بخواب! انگار زنبور نیشش زده مشکل دو تا شد وقتی عقل آدم کف پایش باشد ترک عادت موجب مرض نیست

برشی از متن کتاب


استینک که شروع کرد به نامه نوشتن، دیگر ول کن نبود. نامه ای برای وبستر نوشت (برای دوستش، نه برای فرهنگ لغت و بستر!). برای آن یکی بهترین دوستش یعنی الیزابت که دوست داشت سوفی سرزمین پریان صدایش کنند هم نامه نوشت. یک نامه هم برای معلمش نوشت تا نشانش دهد چقدر خوب نامه می نویسد. وقتی توی مدرسه، خانم دمپستر نامه ای پر از غلط غلوط روی تخته سیاه نوشت، استینک تک تک غلط ها را پیدا کرد، حتی آقای عزیذ و عرادتمند شما را. خانم د. گفت: "آفرین استینک، امروز سنگ تمام گذاشتی!" بعد پرسید: "حالا کی می تواند بگوید که بهترین بخش نامه نوشتن کدام است؟" و بستر پرسید: "وقتی تمامش می کنی؟" سوفی پری پرسید: "تمبرش را که می چسبانی؟" خانم د. گفت: "وقتی جواب نامه ات را می دهند!" استینک گفت: "به خصوص وقتی یک آب نبات فک از کارانداز هم با آن بفرستند." خانم د. گفت: "گفتی میلیون، نوبت درس ریاضیات شد." انتظار واقعاً خسته کننده بود. هیچ جالب نبود. استینک هر روز که می رسید خانه، اول می رفت سراغ صندوق پستی. یک نامه ی کوچولو هم برایش نیامد، حتی یک کارت پستال! حتی از شرکتی که خوشمزه را غلط نوشته بود، حتی از کارخانه ی سازنده ی ادم آهنی کوچولوی حرف گوش نکن، حتی از پارکی که میمون نداشت. هیچی. اصلاً و ابداً استینک گفت: "شاید نامه هایم گم شده اند." حودی گفت: "شاید فهمیده اند که می خواهی چیزهای مجانی ازشان بگیری." -نمی خواهم. -معلوم است که می خواهی. -شاید یادم رفته تمبرهاشان را بچسبانم. جودی گفت: "شاید آدم آهنی های کوچولوی فضایی نامه هایت را دزدیده اند." -هر هر هر. مردم از خنده. تا اینکه یک روز ناگهان اتفاق افتاد. مامان گفت: "باران می خواستیم، سیل آمد!" استینک هیچ بارانی ندید، یعنی منظور مامان را نفهمید ولی یک بسته دید. مال کارخانه ی ساخت اسباب بازی بود. جعبه را سریع باز کرد. یک عالم آدم آهنی کوچولو! هیولا، سگ خاردار، گربه ی راه راه. شیر آبی رنگ، موش صورتی و حتی کوالا. استینک کارت همراه بسته را خواند: "نوشته حالا که آدم آهنی مان کار نکرده، این‌ها را امتحان کن!" جودی گفت: "انصاف نیست! تو آخر شانسی." استینک گفت: "بزن به تخته." درست همان موقع ضربه ای به در خورد. جودی دوید تا در را باز کند. پستچی گفت: "یک بسته برای آقای استینک دمدمی دارم." جودی گفت: "کسی با این اسم اینجا زندگی نمی کند." استینک گفت: "چرا، می کند!" آن وقت آدم آهنی اش را انداخت و دوید سمت در. پستچی گفت: "اینجا را امضا کن." جودی گفت: "او حتی بلد نیست با خط تحریری بنویسد!" استینک گفت: "خوب هم می توانم!" آن وقت اسمش را با خطوط منحنی نوشت تا تحریری به نظر بیاید. بعد جعبه را تکان داد: "یعنی چی می تواند باشد؟" جودی گفت: "من هم دلم می خواهد بدانم توی آن چیست. شاید یک میلیون شکلات گربه ای خوشمذه باشد؟" استینک گفت: "اینجا نوشته که خوشمزه را از قصد نوشته اند خوشمذه تا جلب توجه کند. ولی برای اینکه زحمت کشیدم و نامه نوشتم، برایم این ها را فرستاده اند...

(کتاب های فندق) نویسنده: مگان مک دونالد مترجم: ریحانه جعفری تصویرگری: پیتر اچ. رینولدز انتشارات: افق

پیتر اچ. رینولدز


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب استینک و آب نبات گنده ی فک از کار انداز (استینک دمدمی 2)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل