loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب استینک هی آب می رود! (استینک دمدمی 1)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب استینک هی آب می رود اولین جلد از مجموعه ی استینک دمدمی اثر مگان مک دونالد با ترجمه ی ریحانه جعفری و تصویرگری پیتر اچ. رینولدز توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

جیمز دمدمی که همه او را استینک صدا می زنند، برادر کوچک تر جودی دمدمی است و همیشه با او بر سر اینکه کدامشان در انجام کارها بهترند در حال رقابت است. استینک دوست دارد هرچه زودتر بزرگ شود و بتواند در همه چیز از جودی جلو بزند. قد استینک یک سر و گردن از جودی کوتاه تر است برای همین خواهرش همیشه سر به سرش می گذارد و بزرگ تر بودن خودش را به رخ او می کشد. جودی هر روز صبح به خواست استینک قد او را اندازه می گیرد تا ببیند چقدر بلندتر شده اما مدت زیادی است که قد استینک از صد و دوازده سانت بالاتر نرفته و این مسئله او را نگران کرده است. یک روز صبح استینک تصمیم می گیرد هر کاری که برای رشد قد لازم است انجام دهد؛ بنابراین صبح همه‌ی صبحانه اش را کامل می خورد و سر ناهار هم تمام سبزیجات و نخودهای توی بشقابش را تمام می کند. او شب قبل از خواب، از جودی می خواهد که دوباره قدش را اندازه بگیرد و جودی بعد از اندازه گیری با تعجب تمام اعلام می کند که قد استینک صد ویازده و نیم سانت است یعنی نیم سانت کوتاهتر شده! استینک  با کارهایی که آن روز انجام داده بود، انتظار بلندتر شدن قدش را داشت و خیلی از این اتفاق تعجب کرده و جا خورده بود. او از جودی می پرسد که چرا چنین اتفاقی برایش افتاده است؟ جودی هم به او می گوید که قدش دارد آب می رود و اگر این طور پیش برود هر روز کوتاه و کوتاهتر می شود اما استینک دلش نمی خواست این اتفاق بیفتد و...

 


فهرست


درباره‌ی نویسنده درباره‌ی تصویرگر کوتاه، کوتاه، کوتاه ترین آب می رود، آب رفت، آب رفته بود بالا، بالا، بالاتر استینک آب رفته، حسابی آب رفته جیمزهای مشهور بچرخان، خشک کن، کوچولو کن قد بلند، قد بلندتر، قدبلندترین

برشی از متن کتاب


استینک دوید طبقه ی بالا تا توی آینه نگاه کند. -وااااای موهایم! نارنجی شده اند! جودی گفت: "نگران نباش . بشویی اش پاک می شود... حدود یک هفته ی دیگر." استینک گفت: "شکل هویج شده ام!" جودی گفت: "هویج ها درازند." و تا برسد به سرویس مدرسه، خندید. توی کلاس، دوست استینک، الیزابت، کنارش نشست. آن ها قد کوتاه ترین بچه های کلاس دوم د بودند، برای همین ردیف اول می نشستند. استینک گفت: "سلام الیزابت." -من دیگر الیزابت نیستم. بعد از این سوفیِ سرزمین پری کوچولوها صدایم کن. -باشه. راستش من هم یک اسم تازه دارم: استینکِ آب رونده ی شگفت انگیز. الیزابت گفت: "ولی استینک، انگار امروز قدت بلندتر شده!" استینک گفت: "موهایم این طور نشان می دهد، وگرنه هنوز هم کوتاهم." -نسبت به یک پری کوچولو، نه! برای یک پری کوچولو، تو غولی! برای یک پری، تو شاه پریانی! -ممنون سوفی سرزمین پریان. زنگ خورد. خانم دمپستر دیکته اش را تمام کرد. بعد، سه جمله ی تازه ی "آب می رود، آب رفت، آب رفته بود" را درس داد. دسرِ بعد از ناهار، کیک کوچولوی توت فرنگی بود. زنگ روخوانی، خانم دمپستر برای همه کتاب "تریهورن آب می رود" را خواند. این کتاب درباره ی پسری بود که بازی می کند، نوشته های روی جعبه ی برشتوک را می خوانَد و قدش هی کوتاه و کوتاه تر می شود. او بالاخره جلوی آب رفتنش را می گیرد. بعداً وقتی دوباره قد می کشد، رنگش برمی گردد، سبز می شود! داستان که تمام شد، خانم دمپستر پرسید: "کسی نظری ندارد؟" استینک دستش را برد بالا: "این یک داستان واقعی بود؟" خانم د. خندید: "فکر نکنم. خیالی بود." سوفی پری گفت: "من عاشق داستان های تخیلی ام، به خصوص قصه ی پری ها و آدم کوتوله ها." استینک گفت: "مطمئنید که خیالی بوده؟ آخر آن بچه خیلی شبیه من است. آخر من هم ... من هم..." زبانش نچرخید که بگوید آب می روم! sweetty: وبستر پرسید: "آخر تو هم مثل او رنگ عوض کردی؟" استینک گفت: "خب، آخر من هم دوست دارم نوشته های روی جعبه برشتوک را بخوانم." خانم دمپستر گفت: "بسیار خب، بگذارید ببینم امروز چه کسی باید شیر را از ناهار خوری بیاورد؟" استینک اصلاً توجهی نکرد. تا حالا از او نخواسته بودند شیر را بیاورد. خانم دمپستر ادامه داد: "چطوره آقای جیمز دمدمی این کار را بکند؟" استینک پرسید: "من" و راست نشست. -من باید شیر را بیاورم؟ استینک از راهروی کلاس دومی ها گذشت، از همیشه طولانی تر و پهن تر به نظر می‌رسید. از پله ها به طرف ناهارخوری رفت مایین. اینجا همیشه این همه پله داشت؟ فکر می کرد پاهایش کوتاه تر شدند. انگار پاهایش آب می رود. آب رفت. آب رفته بود. استینک جعبه ی شیر را برداشت. آن را از پله ها برد بالا. از جلوی دفتر گذشت. از جلوی اتاق معلم ها هم گذشت.حالا دست هایش کوتاه تر شده بودند. باید استراحت می کرد. جعبه ی شیر را گذاشت پشت در اتاق بهداشت. خانم بل گفت: "سلام استینک! می بینم که مدل موهایت را عوض کرده ای."  

(کتاب های فندق) نویسنده: مگان مک دونالد مترجم: ریحانه جعفری تصویرگری: پیتر اچ. رینولدز انتشارات: افق

پیتر اچ. رینولدز


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب استینک هی آب می رود! (استینک دمدمی 1)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل