loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب استاد اژدها 5 (اژدهای زهر)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب اژدهای زهر پنجمین جلد از مجموعه استاد اژدها نوشته ی تریسی وست و ترجمه ی رویا زنده بودی از سوی انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

"مالدرا" جادوگر بدجنس، سوار بر اژدهای چهار سر، به نام "هایدرا" به شهر برکن حمله می کند. هایدرا از دهانش زهری بیرون می پاشید که قدرت آب کردن سنگ را نیز داشت. مردم شهر به کمک اژدهابان ها موفق به دستگیری مالدر شده و او را به زندان انجمن جادوگران می فرستند. آن ها تصمیم می گیرند تا با کمک سنگ اژدها، اژدهابانی را برای تعلیم هایدرا انتخاب کنند. سنگ اژدها "پترا" را که ساکن جنوب می باشد به عنوان اژدهابان انتخاب می کند. او دختری هشت ساله است که باید در قلعه کنار چهار اژدهابان دیگر زندگی کند و آموزش های لازم برای کنترل کردن هایدرا را ببیند. البته کار به همین سادگی هم نیست. پترا اصلا نمی تواند ارتباط خوبی با دیگر اژدهابان ها برقرار کند. او دختر مغروری است که فکر می کند همه چیز را می داند. سرانجام گریفیت مامور آموزش، پترا را متوجه اشتباهاتش کرده و سعی می کند تا ارتباط خوبی بین او و بقیه برقرار کند. روزی پادشاه از همه ی اژدهابان ها می خواهد تا همراه اژدهایشان به قصر بروند و برای ملکه برنامه اجرا کنند.  به محض ورود، پادشاه نزدیک هایدرا می شود تا دمش را نوازش کند که ناگهان غباری از دهان اژدها در هوا پخش می شود. پادشاه روی زمین می افتد و از حال می رود... پترا و بقیه استادان اژدها باید با کمک هم جان پادشاه را نجات دهند...

سنگ اژدها، سنگ جادویی است که چهار بچه ی هشت ساله را از نقاط مختلف دنیا انتخاب کرده تا برای تعلیم به قلعه ای در شهر برکن بیایند. هر یک از آن ها بعد از گذراندن دوره ی آموزشی صاحب اژدهایی می شوند. آن ها باید قدرت اژدهایشان را در جهت کمک به مردم شهر کنترل کنند. این بار نوبت پترا است تا از اژدهایی سرکش و خطرناک محافظت کند. کتاب اژدهای زهر پنجمین جلد از مجموعه ی استاد اژدها برای کودکان و نوجوانان تالیف شده است.

 


برشی از متن کتاب


دریک از راه پله های پیچ در پیچ بالا رفت تا به برجی که اژدهابان ها در آن می خوابیدن، رسید. در اتاق پترا باز بود. سرش را برد تو. گفت: «پترا؟» پترا لبه ی تخت نشسته بود و به پایین، به پاهایش نگاه می کرد. دریک گفت: «اتفاقی که واسه شاه رونالد افتاد تقصیر تو نبود.» پترا داد زد: «چرا بود! من باید سرهای هایدرا رو نوازش می کردم تا آروم بشه، همون جوری که تو گفتی. ولی دروغکی گفتم باید دمش را نوازش کرد من ... من... من ترسیده بودم.» دریک پیش او نسیت: «از چی ترسیدی؟» پترا اعتراف کرد: «من خیلی از اژدهام می ترسم. آخه چهارتا سر د اره، زهر هم می پاشه!» دریک گفت: «ولی تو اژدهابانی! تو می تونی باهاش ارتباط برقرار کنی.» پترا سرش را به چپ و راست تکان داد. پرسید: «چطوری می تونم باهاش ارتباط برقرار کنم، وقتی حتی نمی تونم بهش دست بزنم؟!» همه توی خونواده ام انتظار دارند من خیلی با اژدهاها خوب باشم، مثل کازمو. ولی نیستم!» دریک گفت: «منم دفعه ی اول که اومدم این جا ترسیده بودم. والکن آتش پرت کرد سمتم! اژدهاها همشون بزرگ و ترسناک بودن. ولی اونا خیلی مهربونن. حالا می بینی. بیا برگردیم پیش هایدرا.» پترا پرسید: «مطمئنی بلایی سرم نمیاره؟» دریک گفت: «هایدرا فقط واسه این به شاه زهر پاشید که ترسیده بود. ما کارمون رو آروم و مهربون باهاش شروع می کنیم. تازه سنگ اژدهات رو هم فراموش نکن. کمکت می کنه با اژدهات ارتباط برقرار کنی.» پترا نفس عمیقی کشید. «باشه، سعی ام رو می کنم.» برگشتن به غار هایدرا. دریک در غار را باز کرد. گفت: «بهش بگو بیاد بیرون.» پترا رو به اژدهایش کرد. «می شه لطفا بیای بیرون؟» هایدرا آرام آرام از غارش بیرون آمد. دریک گفت: «حالا ازش بخواه دنبالمون بیاد.» پترا گفت: «لطفا دنبالمون بیا، هایدرا.» اژدهای بزرگ سبز رنگ دنبال دریک و پترا رفت تا اتاق آموزش. بقیه اژدهابان ها از توی کتاب هایشان سر بلند کردند. دریک دستش را دراز کرد و یکی از سرهای هایدرا را یواش نوازش کرد. گفت: «می بینی؟ کاریت نداره.» دست دیگرش را دراز کرد سمت پترا. «بیا، می تونیم با هم این کار رو بکنیم.» پترا دستش را گذاشت توی دست دریک. دریک حس کرد که او دارد می لرزد. با هم هایدرا را نوازش کردند. هایدرا صدای بلندی از خودش درآورد. پترا پرسید: «اژدهای من داره خرخر می کنه؟ عین بچه گربه ام که توی خونمون داشتم!» دریک با لبخند گفت: «مثل این که خوشحاله.» پترا سرش را بالا آورد و به هایدرا نگاه کرد. پرسید: «می تونی به شاه رونالد کمک کنی؟» سنگ اژدهای دور گردنش شروع کرد به درخشیدن ... ولی یک ثانیه بیش تر طول نکشید. بعد خاموش شد. پترا داد زد: «بازم نشد!» بقیه از کلاس آمدند بیرون. بو گفت: «ارتباط برقرار کردن زمان می بره.» آنا اضافه کرد: «شروع خوبی داشتی.» حتی روری هم حرف امید بخشی زد: «حالا تسلیم نشو.» پترا سر تکان داد. «راست می گید. دریک، ازت ممنونم که کمکم کردی انقدر ترسو نباشم.» گردن هایدرا را نوازش کرد.    

فهرست


فصل 1- اژدهابان جدید فصل 2- پترای همه چیز دان فصل 3- چهارسر فصل 4- پیامی از طرف شاه فصل 5- هایدرای عصبی فصل 6- زهر! فصل 7- خبرهایی از دهکده فصل 8- حقیقت آشکار می شود فصل 9- اژدهابان اشتباه فصل 10- اژدهاها را بفرستید بروند! فصل 11- خداحافظی پترا فصل 12- آواز هایدرا فصل 13- کار از گکار گذشت؟ فصل 14- زیرا فصل 15- سنگ اژدهای اصلی

نویسنده: تریسی وست تصویرگر: دیمین جونز مترجم: رویا زنده بودی انتشارات: پرتقال  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب استاد اژدها 5 (اژدهای زهر)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل