loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب ازدواج‌های مرده اثر آزیا سرنچ تودوروویچ

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره کتاب ازدواج‌های مرده

ازدواج‌های مرده، نمایشنامه‌‍‌ای پر رمز و راز و مبهم است که فقط چهار شخصیت دارد. این چهار شخص، پدر، مادر و دختر و داماد یک خانواده هستند؛ دختر و داماد قصه، با یک‌دیگر نامزدند و هنوز مراسم رسمی عروسی خود را به پا نکرده‌اند. در واقع این ازدواج، به دلیل مرگ ناگهانی مادر خانواده، به تاخیر افتاده است.

داستان در یک شب بارانی و غمگین پاییزی آغاز می‌شود. دختر، به دلیل از دست دادن مادر خود، مدام خواب‌های پریشان و آشفته می‌بیند؛ خواب‌هایی که همواره او را شکنجه می‌کند. در مقابل، پدر با ابراز احساسات و بیان جملاتی آرامش‌بخش، دخترش را تسکین می‌دهد. در همین ابتدای داستان، خواننده متوجه امری مرموز و مبهم می‌شود؛ پدر و دختر، کسی را داخل گنجه پنهان کرده‌اند؛ پدر، به طور مکرر، از دخترش می‌خواهد که به گنجه نزدیک نشود و با رعایت سکوت، از بیدار شدن شخص حاضر در گنجه، جلوگیری کند.

طی همین شب داماد خانواده جهت تعیین تاریخ مراسم عروسی، به منزل نامزدش می‌آید. اما دختر، از حضور او و ملاقات این مرد جوان، خوش‌حال نمی‌شود. وی بر خلاف میل خود، و فقط به اصرار پدرش، لباس سفیدی بر تن می‌کند و به استقبال داماد می‌رود.

در این دیدار، موضوع مراسم ازدواج، مطرح می‌شود. داماد مشتاقانه، برای برگزاری هر چه سریع‌تر عروسی، اصرار می‌ورزد. اما در مقابل، پدر و دختر هیچ عجله‌ای از خود نشان نمی‌دهند. آن‌ها از داماد می‌خواهند که منتظر بماند تا مادر خانواده نیز، نظر خود را بیان نماید؛ زنی که مدتی پیش مرده است و برقراری ارتباط با او امری غیرممکن به نظر می‌رسد.

 

بخشی از کتاب ازدواج‌های مرده

پرده‌ی دوم

پدر پشت میز خوابیده است. داماد با دسته‌گلی مصنوعی وارد می‌شود. به پدر نزدیک می‌شود. اشیای زیادی روی میز قرار دارد. بشقاب‌ها، لیوان‌ها، بطری شراب... پدر با صدای بلند نفس می‌کشد. داماد منتظر است. ناگهان در سمت چپ گنجه باز می‌شود. مادر خارج می‌شود و کش و قوسی به بدن خود می‌دهد. داماد فریادی می‌‌کشد.

مادر: (برمی‌گردد.)

عجب، شمایین؟

داماد: (تته‌پته می‌کند.)

مادر عزیز...

مادر: صدای پاهاتون رو شنیدم، برای همین اومدم بیرون. مطمئن بودم که دخترک برگشته خونه.

داماد: ببخشید مزاحم شدم. لای در باز بود. در زدم ولی کسی جواب نداد، منم اومدم تو.

مادر: این دختر هیچ‌وقت در رو نمی‌بنده. اینم که همه‌اش خوابه. عجب ریخت و پاشی! از وقتی من مردم همه چی تو این خونه از بین رفته.

داماد: من گل آوردم.

داماد: از گل مصنوعی متنفرم! یاد قبرستون می‌افتم.

داماد: نمی‌خواستم نارحت‌تون کنم. الان دیگه زمستونه. گل تازه پیدا نمی‌شه.

مادر: آره زمستون ... بچه‌ها تو برفا بازی می‌کنن. صدای ناقوس. صدای خنده.

(سعی می‌کند او را لمس کند.)

موهاتون پر برفه.

(داماد عقب می‌رود.)

بفرمایین بنشینین!

داماد می‌نشیند.

مادر: (در سمت راست گنجه را باز می‌کند و با احتیاط فراوان تاج ازدواجی بیرون می‌آورد.)

من براش یه تاج درست کردم. هنوز باید یه چیزهایی بهش اضافه کنم.

(مادر کنار داماد می‌نشیند. گل‌های او را برمی‌دارد و درون تاج قرار می‌دهد.)

از همون اول که شما رو دیدم فهمیدم دارین یه چیزی رو از ما پنهون می‌کنین.

داماد: ببخشید؟

مادر: من توی گنجه نشسته بودم و زور می‌زدم که خوابم ببره. حوصله‌ام سر رفته بود. همون وقت صدای شما رو شنیدم: راز کوچکم آزارم می‌ده.

داماد: شما اعتراف من رو شنیدین؟

مادر: (سر تکان می‌دهد.)

خیلی تاج خوشگلیه! خوش‌تون می‌آد؟

(داماد ساکت است.)

عروسی نزدیکه.

داماد: اون دیروز مرد.

مادر: شما گریه کردین؟

داماد: یادم نمی‌آد.

مادر: یادمه با دخترم می‌رفتین گردش. از تو پنجره کوچیک نگاتون کردم. من از این گردشا خوشم نمی‌اومد.

داماد: (با صدای آهسته.)

خیلی روزای قشنگی بود. کارامل می‌خوردیم. با هم حرف نمی‌زدیم.

مادر: گریه کردین؟ راستش رو بگین...

داماد شروع به گریه می‌کند...

کتاب ازدواج‌های مرده نوزدهمین جلد از مجموعه‌ی دور تا دور؛ نمایشنامه، به قلم آزیا سرنچ تودوروویچ و ترجمه‌ی احمد پرهیزی در نشر نی به چاپ رسیده است.



  • دور تا دور دنیا؛ نمایشنامه 19
  • نویسنده: آزیا سرنچ تودوروویچ
  • مترجم: احمد پرهیزی
  • انتشارات: نی

آزیا سرنچ تودوروویچ


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ازدواج‌های مرده اثر آزیا سرنچ تودوروویچ" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل