loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آواز اجساد بی گور - جزمین وارد

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب آواز اجساد بی گور اثر جزمین وارد با ترجمه ی سعید کلاتی در نشر کتاب کوچه به چاپ رسیده است.

جوجو، پسری سیزده ساله، شجاع و مهربان است که در کنار مادرش، لئونی، زنی سیاه پوست، خواهر کوچکترش، کیلا، دختری دو و نیم ساله، با چشمانی سبز و موهایی مجعد، و مادربزرگ و پدربزرگ مادری اش روزگار می گذراند. در واقع، مخاطب، بخش های ابتدایی رمان را از زبان همین پسر می خواند. مایکل، مردی سفید پوست، با چشمانی به زنگ سبز، و بدنی پوشیده از خالکوبی، پدر کیلا و جوجو می باشد و هنگامی که لئونی، کیلا را باردار بوده، پس از یک مشاجره ی بزرگ، زن و فرزندانش را با ناراحتی ترک می کند و بعد از مدت کوتاهی، توسط ماموران پلیس دستگیر می شود و در زندان به سر می برد. جوزف، پیرمردی سفید پوست، چاق و درشت اندام، پدر مایکل است که از همان ابتدا، به شدت با ازدواج فرزندش مخالف بوده و هم چنان نیز، عروس و نوه هایش را اصلا دوست ندارد. جوجو با تمام وجود، این موضوع را حس کرده و از همین روی، او هم، هیچ احساسی نسبت به این پیرمرد ندارد. اما در سویی دیگر، از صمیم قلب، به بابا، پدربزرگ مادری اش علاقه مند بوده و با الگو قرار دادن او برای زندگی اش، تمامی اعمال بابا را ستایش می کند. جوجو همواره از محبت مادرانه ی لئونی نیز، محروم مانده و با مادرش ارتباط نزدیکی برقرار نمی کند. اصل ماجرای این داستان از روز پایانی دوره ی محکومیت مایکل آغاز می گردد؛ روزی که لئونی تصمیم می گیرد جهت بازگرداندن شوهرش به منزل، همراه با دو فرزند و دوست صمیمی اش، میستی، زنی سفید پوست، به سوی زندان برود و از مایکل استقبال کند.


برشی از متن کتاب


صبحانه ی امروز گوشت سرد بز با آبگوشت و برنج بود. گرچه چند روز از روز تولدم گذشته، هنوز قابلمه تا نیمه پر است. وقتی که بیدار شدم، دیدم لئونی پاورچین پاورچین، بهم نزدیک می شود. کیفی را به روی شانه اش انداخته بود و کیلا را به بغل گرفته بود. لئونی بدون این که به من نگاه کند گفت: «بیدار شو.» و وقتی صدای ناله ی بیدار شدن کیلا بلند شد، اخمی کرد. از روی تخت خوابم بلند شدم، دندان هایم را مسواک کردم، سریع شورت و تی شرت بسکتبال را پوشیدم و ساکم را توی ماشین بردم. لئونی یک ساک واقعی داشت. ساکی از جنس کتان و کرباس، هر چند کمی کهنه به نظر می رسید و لبه هایش نخ کش شده بود. ساک من یک کیسه ی خرید پلاستیکی بود. هیچ وقت به ساک مسافرتی نیاز نداشتم، برای همین هم لئونی هیچ وقت برایم نخرید. این اولین باری است که من و کیلا را همراه با خود به زندان می برد. دلم می خواست گوشت بز را داغ داغ بخورم، دلم می خواست آن را توی مایکروویو قهوه ای کوچک گرم کنم که بابا می گوید سرطان توی غذای مان می ریزد، چون لعاب داخلش مثل رنگ کنده می شود و می ریزد روی غذاها. بابا هیچ چیزی توی آن گرم نمی کند. لئونی هم بهش فرصت نمی دهد که عوضش کند. وقتی می خواستم گوشت را توی مایکروویو بگذارم، لئونی آمد کنارم و گفت: «ما وقت نداریم.» برای همین باقی مانده ی شام شب تولدم را توی یک کاسه ی فومی گذاشتم. به نرمی توی اتاق خزیدم تا مامان خوابیده را، که توی خواب مثل بچه ها حرف می زد و به خود می پیچید، ببوسم و بعد، رفتم و سوار ماشین شدم. بابا منتطرمان بود. انگار، دیشب، موقع خواب، لباس هایش را در نیاورده بود و با همان شلوار خاکی چسبان و پیراهن دکمه دار آستین کوتاه خاکستری و قهوه ای همیشگی خوابیده بود. انگار لباسش را با آسمان شبیه یک آبکش نقره ای تا خرخره پر و نزدیک به زمین، جور کرده بود. باران داشت نم نم می بارید، لئونی کیفش را روی صندلی عقب پرت کرد و به سرعت داخل خانه برگشت. میستی داشت با کنترل رادیو ور می رفت و ماشین روشن بود. بابا بهم اخم کرد. بی قرار، جلویش ایستادم. سرم را پایین انداختم و به پاهایم خیره شدم. کفش های بسکتبال مایکل را به پا کرده بودم، یک جفت کفش قدیمی که به اندازه ی یک اینچ برای پاهایم بزرگ بود. آن ها را زیر تخت لئونی پیدا کرده بودم، یک جفت کفش نایکی مدل جوردن. برایم مهم نبود مال کیست. به هر حال، آن ها را پوشیده بودم. «ممکنه بارون توی جاده شدید بباره.» سرم را به علامت تایید تکان دادم. «یادته چطوری تایرو عوض کنی؟ یادته چطور روغن ترمز و روغن موتور رو چک کنی؟» دوباره سر تکان دادم. وقتی ده سالم بود، بابا همه ی این ها را یادم داده بود. «خوبه.» دلم می خواست به بابا بگویم که نمی خواهم بروم، که دلم می خواد من و کیلا توی خانه بمانیم، و شاید اگر او آن قدر عصبانی نبود، اگر اخمش را آن طور دهان و ابرویش را دو نیمه نکرده بود ...

مولف: جزمین وارد مترجم: سعید کلاتی انتشارات: کتاب کوچه

مشخصات

  • نوع جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 1
  • تعداد صفحه 311

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آواز اجساد بی گور - جزمین وارد" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل