loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آقا چیک چیکی (ماجراهای مردم شهر عجیب)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب آقا چیک چیکی از مجموعه ی ماجراهای مردم شهر عجیب اثر افسانه موسوی گرمارودی و تصویرگری غزل فتح الهی توسط انتشارات طلایی به چاپ رسیده است.

آقای چیک چیکی عکاس شهر عجیب بود. او عکس های خیلی خوبی می گرفت؛ البته عکاسی آقای چیک چیکی با بقیه عکاسی ها فرق داشت. چرا که بیشتر آن هایی که با هم دعوا می کردند پیش او می رفتند تا عکسشان را بگیرد. آقا چیک چیکی به عکس نگاه می کرد و می فهمید که کدامیک از آن ها در دعوا مقصر است. تصویر مقصر در عکس سیاه و مات می افتاد! یک روز دو نفر با هم دعوایشان شد. آن ها به عکاسی رفتند. اما این بار چیز عجیبی در عکس دیده می شد. تصویر هر دو نفر سیاه و مات افتاده بود! آقای چیک چیکی که تا حالا به چنین موردی برخورد نکرده بود به دروغ به یکی از آن ها گفت که مقصر است. از آن روز به بعد او هر عکسی می انداخت سیاه می شد و دیگر نمی توانست فرد مقصر را تشخیص دهد ولی برای از بین نرفتن اعتبارش هر بار به دروغ، یک نفر را به عنوان مقصر معرفی می کرد. او که دیگر واقعا از این موضوع خسته شده بود و البته از خودش هم به خاطر دروغ هایش خجالت می کشید تصمیم گرفت مغازه را تعطیل کند. اما در همان روز پیرمرد دانایی برای گرفتن عکس به مغازه آمد. او متوجه موضوع عکس ها شد و برای حل مشکل آقا چیک چیکی پیشنهاد جالبی به او داد ...

مجموعه ی "ماجراهای شهر عجیب" داستان مردم یک شهر است. شهری که وجود مردمی خاص، آن جا را به جایی عجیب تبدیل کرده است. "چیک چیکی"، "قچ قچی"، "قاپ قاپی"، "خاش خاشی" و "لوف لوفی" عنوان داستان های مصور منتشر شده از مجموعه ی فوق می باشد. در هر یک از آن ها شخصیتی با یک ویژگی خاص وجود دارد که داستان حول آن شخصیت شکل می گیرد و پیامی آموزنده برای کودکان و نوجوانان در بردارد. "آقای چیک چیکی" از همین مجموعه با بیانی ساده و کودکانه همراه با تصاویری جذاب و مرتبط با متن، صداقت و راستگویی را به مخاطب می آموزد.

 


برشی از متن کتاب


یک روز آقای اولی و آقا دومی با هم دعوایشان شد، آن ها به عکاسی رفتند. آقا چیک چیکی هم از آن ها عکس گرفت. عکس ها را دید. خیلی تعجب کرد. چرا این طوری بود؟ عکس هر دوی آن ها سیاه افتاده بود؛ برای همین گفت: «امروز دوربینم خراب است. بروید و فردا بیایید.» اما خوب که نگاه کرد. دوربینش خراب نبود. فردای آن روز آقا اولی و آقا دومی آمدند، آقا چیک چیکی دوباره از آن ها عکس گرفت، ولی باز هم عکس هر دوی آن ها سیاه و مات بود. آقا چیک چیکی فهمید که هر دوی آن ها مقصرند. خواست راستش را بگوید؛ اما ترسید آن ها فکر کنند او اشتباه می کند. آقا چیک چیکی ساکت بود . به عکس ها نگاه می کرد. آقا اولی گفت: «مطمئنم عکس من سیاه نیست، مگر نه آقا چیک چیکی؟» اولی گفت: «چند بار بگویم؟ کیفت شبیه کیف من بود. من فکر کردم کیف خودم است.» دومی گفت: «پس چرا وقتی فهمیدی، آن قدر کیف را کشیدی که دسته اش پاره شد؟» خلاصه یکی اولی گفت و یکی دومی و دوباره دعوایشان شد. آقای چیک چیکی برای این که دعوا را تمام کند، گفت: «عکس آقای دومی سیاه تر است.» دومی گفت: «مطمئنی آقای چیک چیکی؟» آقا چیک چیکی هم سرش را پایین انداخت و گفت: «بله!» ولی واقعا مطمئن نبود. آقای اولی و دومی هم که فکر می کردند آقای چیک چیکی اشتباه نمی کند و همیشه راست می گوید با هم دست دادند و رفتند. اما از فردای آن روز آقای چیک چیکی هر عکسی می انداخت، سیاه می شد. حالا دیگر نمی توانست بگوید که کی اشتباه کرده است؛ ولی برای این که کسی نفهمد همین طوری می گفت: «تو مقصر هستی.» تا این که یک روز آقای پیری به عکاسی آمد. آقای چیک چیکی هم چند تا عکس از او انداخت و گفت: «پدر جان تقصیر شماست.» آقا پیری خنده اش گرفت و گفت: «ولی من که با کسی دعوا نکرده ام. فقط آمده بودم از خودم عکس بگیرم. فکر کنم وقتش است چند تا عکس از خودت بگیری.» و رفت. آقا چیک چیکی خیلی خجالت کشید. در مغازه را بست و تا چند روز از مغازه بیرون نرفت. تند تند از خودش عکس گرفت؛ اما توی تمام عکس ها صورتش سیاه و تیره می افتاد. آقا چیک چیکی غصه دار شد. می دانست که اشتباه کرده است؛ ولی نمی دانست چه طور باید اشتباهش را جبران کند. بلاخره یک روز آقا پیری به عکاسی آمد. آن قدر در زد که آقا چیک چیکی مجبور شد در را باز کند؛ اما از خجالت به آقا پیری نگاه نکرد. آقا پیری گفت: عکس من آماده است؟» آقا چیک چیکی رفت تا عکی آقا پیری را برایش بیاورد. آقا پیری یکی از عکس های خودش را که آقا چیک چیکی از خودش گرفته بود، زیر شیشه ی میز عکاسی گذاشت. بعد هم در مغازه را باز کرد و گفت: «آقا چیک چیکی مردم می خواهند عکس بگیرند، در مغازه را چرا بستی؟»    

نویسنده: افسانه موسوی گرمارودی تصویرگر: غزل فتح الهی انتشارات: طلایی  

افسانه موسوی گرمارودی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آقا چیک چیکی (ماجراهای مردم شهر عجیب)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل