loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آقای هاویشام - رامبد خانلری

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب آقای هاویشام نوشته ی رامبد خانلری توسط نشر بان به چاپ رسیده است.

داستان آقای هاویشام گفت و گوی مرد عاشقی را با معشوق خود روایت می کند. دراین مکالمه مرد عاشق از عشق بی ثمره ی خویش و از سختی های این مسیر پر پیچ و خم می گوید. اما قصه به شکلی ادامه می یابد که گویی این ماجرا برگرفته از رمان آرزو های بزرگ و عشق بی سرانجام خانم هاویشام است. از آلبوم تمبری می گوید که به رقیب عشقی  همراه زندگی او تبدیل شده، رقیبی که پیروز این جدال است، و اوست که حریف خود را از میدان به در می کند. آقای هاویشام قصه ی عشق است.

این کتاب که با عنوان بهترین اثر جناب آقای خانلری شناخته شده است، متشکل از داستان هایی کوتاه با دیدگاهی کاملا متفاوت می باشد که  با اسامی گوناگونی از جمله : بیماری های پوستی اسب، دوازده به علاوه ی یک، آقای هاویشام و... عنوان بندی شده اند. این داستان ها، قصه ی انسان هایی را در دل خود جای داده اند که افکارشان تنها برای خودشان است، تصمیماتی می گیرند که شاید از دید شما و خیلی های دیگر عجیب و ناممکن به نظر برسند. روزمرگی و عادت هایی رابازگو می کنند که در کنه زندگی هایمان فرورفته اند و تبدیل به جزء لاینفک آن شده اند . اما در برخی از این داستان ها می بینیم که رامبد خانلری شخصیت های قصه را از این همراهان همیشگی  زندگی هایشان جدا می کند و اینگونه است که زندگی شان شکل جدیدی به خود می گیرد.

با خواندن این کتاب، خیلی از ما می توانیم همزادهای خودمان، کسانی که مثل ما فکر می کنند، مثل ما تصمیم می گیرند و در نهایت زندگی را مثل ما می بینند، بیابیم؛ افکاری که شاید کمترکسی درِ ذهنش را به روی آن می گشاید، تصمیماتی که کمتر در این دنیای خاکی گرفته می شوند.

از نقاط قوت این کتاب می توان به عناوین داستان ها اشاره کرد که ذهن انسان را درگیر کرده و کششی ایجاد می کند که خواننده را به ادامه دادن کتاب وا می دارد. و کلام آخر: خانلری که آقای هاویشام را دردانه ی آثار خود می داند، می گوید: « این مجموعه مخصوص دردانه هاست؛ کسانی که دردانه فکر می کنند، دردانه می بینند و دردانه تصمیم می گیرند.»

شما را به خواندن دردانه ی آقای خانلری دعوت می کنیم.


فهرست


بیماری های پوستی اسب بعضی حرف ها برای گفتن نیستند فقط برای شنیدن هستند دوازده به علاوه ی یک آقای هاویشام خاله سوسن هیچوقت خاله ام نبود یک عاشقانه ی ترسناک در سه پرده من دو زن دارم از یکی، دوتا مثل قدم زدن در شانزلیزه یاسمن غربی خواب بازی خانواده ی قدسی روباه نقره آبی سرطان انس

برشی از متن کتاب


یک عاشقانه ی ترسناک در سه پرده : در بعضی داستان ها شروع درست و درمانی ندارند. به خودت که می آیی، می بینی توی دل ماجرا هستی. شبیه داستان من و او که نمی دانم شروعش از کجا بود؟ به خودم که آمدم، دیدم که هردو توی این خانه هستیم. حالا پیش تر از آن او کجا بود؟ نمی دانم. من کجا بودم؟ نمی دانم . یعنی دوست دارم که ندانم . صفحه ی 65       یک عاشقانه ی ترسناک در سه پرده : وقتی اهمیت یک نفراز جمع جبری اهمیت آدم های دیگری که می شناسی بیشتر می شود، کار سخت تر می شود، آن وقت هر کاری که او می کند یا معنی خیلی بدی می دهد و یا معنی خیلی خوبی،حد وسط ندارد و هیچ وقت تکلیف تو با نیت کارش معلوم نیست. کسی که بیشتر از همه خوشحالت می کند می تواند بیشتر از بقیه هم ناراحت ات کند، تازه این کار را راحت تر انجام می دهد چون برای شاد کردنت تنهاست اما برای ناراحت کردنت تو بیشترین کمک را به او می کنی. کاش تکلیفم با او روشن بود، نه، کاش تکلیف ام با خودم روشن بود. کاش می توانستم این چند پله را بالا بروم و دست اش را بگیرم و از او بخواهم همراه من پله های رفته را باز گردد یا اگر دوست دارد من پیش او بمانم، کاش این پله ها را بالا بروم و دستم را سوی او دراز کنم، حتی اگر بگوید نه، حتی اگر دستم را پس بزند. آنوقت این پله ها را برمی گردم و پله های پشت سرم یکی یکی خراب می شود. مثل پل هایی که پشت سر سربازهای ویتنامی آتش می گرفتند و می سوختند. صفحه ی72   مثل قدم زدن در شانزه لیزه : جز صدای قدم هایش ، صدای تق تق پاشنه ی کفش هایش روی پارکت کف خانه چیزی نمی شنوم. نرخ قدم هایش به صدای چکه های لوله ی آب شبیه است، منظم و با فاصله پشت سر همدیگر. انگار که لوله ای در سکوت چغر نیمه شب چکه می کند و چکه هایش صدای پاشنه ی کفش می دهند. پس سرش را می بینم، سیاهی موج دار جلوی چشمانم را می گیرد. صورتش پیدا نیست. فکرم سوار شده روی این موج ها با آن ها بلند می شود و روی این دریای سیاه فرود می آید. حتم دارم که توی چشمانش برق شوق دارد . صفحه ی 93           اینکه اگر بدانم فقط چند ماه دیگر زنده هستم در این چند ماه چه کار می کنم؟ شبیه موضوع انشایی است که فکر می کنم تا کنون هزار بار آن را نوشته باشم در حالی که مطمئنم آن را ننوشته ام. موضوعی شبیه علم بهتر است یا ثروت که توی تمام دوران تحصیل هیچ معلمی از من نخواست درباره ی آن بنویسم اما بارها و بار اا گمان کرده ام که این کار را کرده ام چند ماه که هیچی اگر بدانم تا صبح فردا بیشتر زنده نیستمباز هم همین کار را می کنم که قرار بود تا صبح فردا بکنم. صفحه ی 133      

نویسنده: رامبد خانلری ناشر: بان


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آقای هاویشام - رامبد خانلری" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل