کتاب آخرین ستاره (موج پنجم 3)

کتاب آخرین ستاره سومین جلد از مجموعه ی موج پنجم نوشته ی ریک یانسی و ترجمه ی مهنام عبادی توسط نشر باژ به چاپ رسیده است.

دشمن به روش های مختلف در حال نابودی بقایای انسان هایی است که از طاعون و حمله ی چهارم جان به در برده اند. آن ها در قالب تنِ انسانی رفته و در همه جا نفوذ کرده اند. آن ها به شکل کشیشان معتقد در کنار پناه جویان در غارها حضور دارند و همه پناه جویان را نابود می کنند. " رینگر " به همراه دوست زخمی اش " تیکاپ " اسیر شده و به اردوگاه منتقل می شود. در آنجا تیکاپ به دست " ریزر " کشته می شود و ریزر کمک می کند تا رینگر فرار کند. هیچ یک از نگهبانان برج مراقبت جلوی او را نمی گیرند. حالا رینگر یک پردازشگر,در مغزش دارد و می تواند همه چیز را محاسبه کند و از موانع عبور کند. او ساعتها می دود و به وقایع گذشته می اندیشد که ناگهان او، " وش " را مقابل خود می بیند و متوجه دلیل تعقیب نکردنش از طرف نگهبانان اردوگاه می شود. او را به اردوگاه بر می گردانند و " وش " او را به " کانستنس " می سپارد. سپس او را به درمانگاه می برند و مورد معاینه قرار می دهند. او متوجه تمام این مدت ...

 

برشی از متن کتاب

  ٥0 باید تدارکاتی چید و به یک سری جزئیات پرداخت. اول از همه، یک یونیفرم نیاز دارم. بن پیش بچه ها می نشیند و من و رینگر جسد ها را بیرون می آوریم. به نظر می رسد یونیفرم کوچک ترین سرباز آن جا اندازه ام باشد اما پشت ژاکتش سوراخ گلوله وجود دارد. توضیحش می تواند سخت شود. رینگر جسد بعدی را بالا می کشد که پارچه اش کثیف اما توسط حفرات ناشی از گلوله آسیب ندیده و تقریبا عاری از قطرات خون است. رینگر توضیح می دهد که جمجه ی این یکی را با قالپاقی فولادی و شصت سانتی خرد کرده است. به من اطمینان می دهد که پسرک چیزی حس نکرده. اصلا نفهمیده ازکجا خورد. اشکالی ندارد. حس می کنم محتویات معده ام بالا می آید. اشکالی ندارد. درست همان جا، کنار جاده و زیر آسمان برهنه لباس عوض می کنم. هاها، آسمان برهنه. و کسیوپا هم بالای سرم است، به صندلی اش زنجیر شده و هم نامش را تماشا می کند که خودش و پسری مرده را لخت می کند. رینگر را می بینم که به پسرک زل زده و صورتش از حالت عادی هم پریده رنگ تر است. نگاه خیره اش را تا ساعد بچه دنبال می کنم که رویش زخم هایی پوسته پوسته و چندش آور وجود دارد و زیر نور ستاره ها می درخشد. آن ها چه هستند؟ حروف الفبا؟ وقتی پاچه های شلوار را بالا می زنم، آخر قشنگ ده سانتی بلند هستند، می پرسم: " اون چیه؟ " جواب می دهد: " به لاتینه. یعنی هر آن که تحمل کند، چیره می شود. " - چرا این جوری روی ساعدش کنده شد؟ سر می جنباند. دستش به شانه ی خودش کشیده می شود. فکر می کند متوجه نشده ام. " تو هم یکی از اینا داری، مگه نه؟ " " نه. " کنار پسر زانو می زند، چاقوی رزمی پسرک را در دست دارد. زخم کوچک پشت گردنش را شکاف می دهد و با احتیاط دستگاه ردیاب را از درونش در می آورد. - بگیر، بذار توی دهانت. - عمرا. آن را کف دست می گذارد و رویش تف می کند. دستگاه ردیاب را در تف خود می چرخاند تا خونش را پاک کند. - بهتر شد؟ - دقیقا چطور ممکنه بهتر شده باشه؟ دستم را می گیرد و شی ء چسبناک را کف آن جای می دهد. " پس خودت تمیزش کن. " بند پوتین ها را می بندم و رینگر سراغ گردن بچه ای دیگر می رود، با نوک چاقویش ردیاب را در می آورد و بعد شی ء تیغه مانند را بین لبانش می گذارد.... . کتاب " سه گانه ی موج پنجم، آخرین ستاره " نوشته ی " ریک یانسی " و ترجمه ی " مهنام عبادی " توسط انتشارات " بهداد " به چاپ رسیده است. این کتاب از مجموعه کتاب های کودک و نوجوان با موضوع رمان کودک و نوجوان فروشگاه اینترنتی کتابانه می باشد.    

نویسنده: ریک یانسی مترجم: مهنام عبادی انتشارات: باژ