کتاب آخرین راز شاد زیستن - اندرو متیوس

کتاب آخرین راز شاد زیستن نوشته اندرو متیوس و ترجمه وحید افضلی راد توسط نشر نیریز به چاپ رسیده است.

کتاب حاضر، مطالب آموزنده و تامل برانگیزی را در حوزه ی روان شناسی، با هدف ایجاد و حفظ خوش بختی و آرامش در زندگی به مخاطب ارائه می کند. مولفه ی مهم شادی، به معنای بهره مندی از احساس رضایت مندی همه جانبه، همراه با آرامش در زندگی و حالتی ذهنی و روانی می باشد؛ همه ی انسان ها همواره در حال جست و جوی راه کارهایی هستند تا با متوسل شدن به آن ها، زندگی خود را به سوی سعادت و شادی جاودان هدایت کرده و با ایجاد لذت در همه ی لحظه های زندگی خویش، خوش بختی را با تمام وجود لمس کنند. در این میان، "اندرو متیوس" معتقد است که اغلب افراد، جهت دست یابی به این هدف، سعی بر این دارند تا محیط و اطرافیان خویش را تغییر داده و  با دگرگون سازی آن ها، به مقصود و رضایت مندی مورد نظر خود دست یابند. غافل از این که، تحقق این امر، امکان پذیر نبوده و فرد باید از طریق ایجاد تحول و انعطاف پذیری در خویشتن و الگوهای رفتاری اش، خوش بختی واقعی در زندگی را تجربه نماید . در همین راستا، مولف به نگارش کتاب حاضر پرداخته و ابراز می نماید که هر اتفاقی در زندگی ما، دلیل محکمی داشته و درس هایی عبرت آموز را به ما عرضه می کند و آدمی همواره باید مطیع خواسته ها و علایق درونی و قلبی خود بوده و مسیر زندگی اش را بر مبنای اهداف و تمایلات شخصی اش جهت دهد. وی با بیان مباحثی مفصل و خواندنی، به خواننده، آموزش های لازم و گیرایی را در جهت رویارویی با امور مختلف و پیچیده ی دنیوی ارائه کرده و او را برای برقراری یک زندگی سرشار از شادی و نشاط یاری می رساند.

فهرست

فصل اول: ما برای یادگیری به دنیا آمده ایم و جهان، معلم ماست چرا به مصیبت نیاز دارم؟ درس ‌های زندگی زیستن و آموختن فصل دوم: در جهان هستی، تبعیض وجود ندارد قانون کاشت و برداشت علت و معلول هرچه شما بهتر می ‌شوید، بازی هم بزرگ ‌تر می ‌شود. انضباط انعطاف‌ پذیر باشید. فصل سوم: زندگی شما، بازتاب کامل اعتقادات شماست. باورها و اعتقادات مشکل من، شغل من است. پول درآوردن برای خود، ارزش بسیار قائل باشید. مهم نیست که چه اتفاقی رخ می‌ دهد، مهم این است که آن ‌را چگونه می ‌بینیم. فصل چهارم: درست از همان لحظه ‌ای که بیش از حد وابسته می ‌شوید، همه چیز را به نابودی می ‌کشید. وابستگی به پول بخشندگی وابستگی به معشوق فصل پنجم: به هر چه بیندیشید، وسعتش می ‌دهید... چرا مثبت بیندیشیم؟ تفکر مثبت چگونه ضمیر ناهشیار شما را شکل می‌ دهد؟ محصول اندیشه، کسب نتیجه است. فصل ششم: پیرو قلب خود باشید. کاری را که دوست دارید، انجام دهید. زندگی شغلی شما جهت خود را تغییر دهید. بهانه‌ ی شما چیست؟ فصل هفتم: کسی که باید مجوز را صادر کند، خود شما هستید. از جایی شروع کنید. شهامت روش ‌های جدید را امتحان کنید. راز قدرت چرا شما نه؟ فصل هشتم: اگر با زندگی بجنگید، همیشه بازنده می ‌شوید. شانس و اقبال اندیشه ‌ها آرامش خیال تصویر کامل فصل نهم: دیگران را همان ‌گونه که هستند، بپذیرید. چرا به دنیا آمده ‌ایم؟ بخشش خانواده عشق و ترس فصل دهم: ماموریت تو در زندگی، تغییر دادن جهان نیست، تو مامور تغییر خویشتنی. وقتی تو تغییر کنی تو تنها نیستی

برشی از متن کتاب

• چرا به مصیبت نیاز داریم؟
• درس های زندگی
• زیستن و آموختن

ممکن است آشکارترین چیزها را نبینیم؟ وقتی ده ساله بودم با ارزش ترین دارایی من توپ فوتبالم بود. با آن غذا می خوردم، می خوابیدم و حتی هفته ای یک بار واکسش می زدم ... به جای کفش هایم! اطلاعات من درباره ی فوتبال نقص نداشت اما در سایر موارد ان قدرها روشن نبودم مثلا چیزی درباره ی تولد نوزادان، نمی دانستم. یک روز بعد از ظهر در خیابان بازی می کردم که توپ نازنینم گم شد. همه جا دنبال آن گشتم و سرانجام به این نتیجه رسیدم که حتما کسی آن را دزدیده است. پس از جست جوی فراوان رد خانمی را گرفتم که به نظر می رسید توپم را زیر لباسش مخفی کرده است. با عجله به طرفش دویدم و گفتم: «آهای خانم! برای چی توپ من و زیر لباست قایم کردی؟» و بعد معلوم شد که توپی در کار نیست اما دست کم در آن بعد از ظهر من فهمیدم که بچه ها چطور به دنیا می آیند و خانم های باردار چه شکلی اند؟ و البته چند دقیقه بعد هم توپ گمشده هم پیدا شد. اما برای من جالب تر از همه این بودکه چطور تا آن روز، هرگز به زنان باردار توجه نکرده بودم و چرا از آن روز به بعد، خود را در محاصره ی خانم های باردار می دیدم؟ خلاصه ی کلام اطلاعات جدید هنگامی در اختیار ما قرار می گیرند که آمادگی لازم را برای کسب آن ها داشته باشیم و تا آن زمان حتی آشکارترین چیزها از چشم های مان پنهان می مانند. چرا به مصیبت نیاز داریم؟ چرا اکثریت ما انسان ها تا زمانی که زور بالای سرمان نباشد چیزی را یاد نمی گیریم؟ به خاطر آن که تغییری در رفتار خود نمی دهیم. به عنوان مثال، مساله ی تندرستی را در نظر بگیرید. ما از چه موقع رژیم غذایی خود را تغییر می دهیم و ورزش را آغاز می کنیم؟ از وقتی که دکتر می گوید: «اگر روش زندگی ات را عوض نکنی خودت را به کشتن می دهی!» و آن وقت است که ناگهان به خود می آییم! در روابط زناشویی: ما معمولا از چه موقع به همسرمان می گوییم که دوستش داریم؟ از وقتی که زندگی را در حال پاشیده شدن می بینیم! در مدرسه: ما سرانجام کی تسلیم می شویم و به درس می چسبیم؟ وقتی که خود را در آستانه ی مردود شدن می بینیم. در کسب و کار: از چه زمانی به فکر ایده های جدید می افتیم و تصمیمات دشوار اتخاذ می کنیم؟ از وقتی که چک های مان برمی گردد. کی سرویس دادن به مشتری را یاد می گیریم؟ پس از آن که آن ها را از دست داده ایم! ...

• پیرو قلب خود باشید
• مولف: اندرو متیوس
• مترجم: وحید افضلی راد
• انتشارات: نیریز