loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آتش خوارها - هوپا

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب آتش خوارها نوشته ی دیوید آلموند و ترجمه ی رویا زنده بودی توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.

آتش خوارها کتابی است در نکوهش جنگ و تبعات آن است. داستان از جایی آغاز می شود که بابی برنز نوجوان به همراه مادرش به نیوکسل می روند. در آن جا مردی به نام مک نالتی را می بینند که معرکه گرفته است و کارهای عجیب مانند پاره کردن زنجیر، عبور دادن سیخ از بدن و خوردن آتش را انجام می دهد. بعد از برگشت به خانه و تعریف کردن ماجراهای آن مرد برای پدرش متوجه می شود که او هم رزم پدرش در جنگ جهانی دوم در برمه بوده است. آسیب های وارد آمده از جنگ باعث شده تا مک نالتی هیچ چیزی را به خاطر نیاورد و تنها نام خودش را می داند. اوضاع پدر بابی نیز وخیم است او دچار افسردگی پس از جنگ شده است. بابی و خانواده اش در در دهکده ای ساحلی به نام کیلی در نزدیکی نیوکسل انگلستان زندگی می کنند. ساحل این دهکده از سنگ های زغال سنگ انباشته است و عده ای از مردم برای امرار معاش به جمع آوری زغال سنگ از آب دریا می پردازند. مردم این دهکده هنوز د روحشت جنگ هستند و منتظر برای شروع جنگ جهانی دیگری هستند. در این بین بابی با پسری به نام دنیل آشنا می شود که به همراه خانواده اش به آنجا آمده اند. پدر و مادر او استاد دانشگاه و معلم هستند. دوستی با بابی سرآغاز تغییراتی در زندگی بابی است و ...

نویسنده مباحث پیچیده ی فلسفی را در قالب کتابی برای نوجوانان آورده است.

 


برشی از متن کتاب


فصل هفت آتش می خروشید. تلویزیون و رادیو خاموش بودند. مامان آستین های ژاکت من را کوک می زد و ای قلب مقدس را زیر لب می خواند. بابا با انبر زغال برافروخته ای از شومینه بلند کرد تا سیگارش را روشن کند. شعله ها روی لب هایش می لرزیدند. دود را عمیق داد تو، بیرونش داد، سرفه کرد، نفسش گرفت، به خودش خندید. مامان گفت: «امان از این لعنتی! کی میخوای بذاری اش کنار؟» بابا به من چشمک زد: «از فردا.» موضوع بحث را به مک ناتلی عوض کرد. -شاید همیشه صبح یکشنبه ها کار می کنه. باید باهاش حرف بزنم، نه؟ گفتم: «آره» -یکشنبه ی دیگه می ریم. یک عالمه سکه می بریم. نان داغ با کره خوردیم و لبخند زدیم. چشم هایم سنگین شد. صدای دریا را شنیدم که می خروشید. احتمالا خوابم برده بود. سیخ و خون دیدم. صدایش را شنیدم: پول بدید! پول ندید عمرا چیزی ببینید! مامان به من دست زد. گفت: «خروپف می کنی. مثل خیلی وقت ها پیش. بروبالا.» بالا که می رفتم، صدای خنده شان را شنیدم. پشت میز رو به پنجره ام نشستم. چراغ لوردس را روشن کردم. غار کوچک پلاستیکی ای که سنت برنادت در آن روی زانوهایش نشسته بود و مریم مقدس آرام رو به پایین لبخند می زد. مامان آن را از سفر کلیسای سال پیشش برایم آورده بود. گفته بود: «هدیه ای از شهر معجزه ها» دفتری پیدا کردم و در آن نوشتم. مردی کوچک، ماهیچه ای، با سینه ی برهنه، مک ناتلی. جوزف. بچه ی جدید. ایلسا. ملاح های غرق شده، ناله کنان، دوم سپتامبر 1962. آفتاب پس از باران. بعد تاریکی. پاییز در راه است. از چه می ترسم؟ بعد روی تخت دراز کشیدم و دوباره خواب دیدم و پتو و لحافم زنجیر شدند و خوابم تلاش و تقلایی طولانی برای رهایی از زنجیرها بود. فصل هشت با جوزف بودم. بالاتر از دماغه میان تپه ها. دست هایش را زیر سرش گذاشته و دراز کشیده بود. شلوار جین آبی آسمانی پوشیده بود. با بلوز مشکی و چکمه های نوک تیز مشکی. نزدیکش دراز کشیده بودم و مدام خودم را در مقایسه با او اندازه می گرفتم. چطور قرار بود این همه بزرگ شوم؟ درباره ی آینده و شغلی که خواهد داشت، حرف می زد. می گفت: «احتمالا می رم تو کار ساخت وساز. مثل بابام . میگه راحت کارم رو راه می اندازه.تو شهر یک عالمه ساخت و ساز لازم دارن. دفتر و رستوران و هتل و راه ماشین رو. این کارها سال ها زمان می بره. پسر، نمی تونم صبر کنم. پول تو جیبم. آب جو تو دستم. دور و برم هم شلوغ و پلوغ. هی! این رو ببین» بلوزش را بالا کشید، چرخید و پشتش را نشانم داد. -هفته پیش خیلی خوب بود. صد پنس به همون داد. منم سرش رو کامل کردم. خال کوبی اش بود. اژدهایش، آرواره هایش با دندان های بزرگ و زبانی شبیه چنگال که میان شانه هایش باز شده بود. بدنش با فلس ها و شاخ هایی که تا پایین کمرش پیچ و تاب خورده بودند. پاهایی که با ناخن های عظیمشان در دو طرف بدنش کش آمده بودند و دمی که پایین شلوارش پنهان شده ود. بیشترش طراحی بود، ولی هر وقت که پولی دستش می رسید می داد ذره ذره پرش کنند....

نویسنده


" دیوید آلموند " نویسنده انگلیسی در سال 1951 میلادی در فلینگ آن تاین متولد و بزرگ شد. او از همان دوران کودکی به نوشتن علاقه داشت و داستان هایی می نوشت و آن ها به یکدیگر می دوخت و کتاب های کوچکی درست می کرد. او در دانشگاه ادبیات انگلیسی و آمریکایی خواند و بعد از فارغ التحصیلی به معلمی پرداخت. اولین رمان او که به صورت کتاب در آمد " اسکلیگ " نام داشت. " بیابان کیت "  و " گِل " از دیگر آثار اوست. او تا کنون موفق به کسب جوایز متعددی برای کتاب هایش شده است

نویسنده: دیوید آلموند مترجم: رویا زنده بودی انتشارات: هوپا


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آتش خوارها - هوپا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل