loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب میراث شاهزاده خانم | دانیل استیل

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

بخشی از کتاب میراث شاهزاده خانم اثر دانیل استیل

فیلیپ به محض ورود به اداره خود را برای حراج ظهر آماده کرد. فقط نیم‌ساعت وقت داشت، حراج شامل لیست کوچکی می‌شد با عنوان "جواهرات مرغوب" . که با آنچه صبح آن روز دیده بود قابل مقایسه نبود. او قصد داشت بعد از حراج عکس‌ها را به رئیسش نشان دهد و نظرش را بپرسد.

حراج بیشتر از آنچه فکر می کرد طول کشید. فیلیپ ساعت چهار و نیم وارد دفتر رئیس قسمت جواهرات شد. اِد بارلو داشت به قیمت‌هایی که از حراج به دستش رسیده بود با رضایت نگاه می کرد و به نظر خوشحال می آمد. به محض دیدن فیلیپ گفت: " حراج خوبی بود" ، در حالی که لیست را روی میز می گذاشت پرسید: "چه خبر؟" و با دست به صندلی رو به رو اشاره کرد.

"من اموالی را که در صندوق امانات بانک بود با نماینده‌ی دادگاه دیدم." یک مجموعه‌ی بی نظیر از جواهرات و عکس‌ها را به دست اِد داد و به صورتش خیره شد، اِد با دقت عکس‌ها را یکی پس از دیگری نگاه کرد، معلوم بود تعجب کرده و بعد سرش را بلند کرد و پرسید: " واقعا به همین زیبایی هستند؟"

"بهتر از این‌ها هستند. عکس‌ها نمی‌تونن تمام درخشش سنگ‌ها رو نشون بدن." این اولین باری بود که فیلیپ از کارش لذت می برد مثل این بود که یک چاه نفت یا یک معدن طلا کشف کرده. با این که جواهرات به او تعلق نداشتند، اما از این نقشی در این حراج داشت خوش حال بود.

"صاحب جواهرات را می شناسی؟"

"ما اسم صاحب جواهرات را می دونیم، فقط چند عکس از او داریم. او یک دختر آمریکایی بوده که با یک کنت ایتالیایی از سال 1942 تا 1965 زندگی کرده، و در صندوق امانات بانک این جواهرات را به امانت سپرده بود."

"تمام مراحل اداری انجام شده؟ "

"بله با دقت تمام سه سال از وقتی که صندوق رها شده گذشته. بانک صندوق رو باز می کند ( بعد سیزده ماه) و دو سال دیگه هم صبر می کنن و بعد به دادگاه اطلاع میدن و دادگاه هم برای یافتن ورثه احتمالی آگهی میده. من خودم مدارک را دیدم."

"بسیار خوب" اِد خوش حال به نظر می رسید، از پشت میز کارش که میزی آنتیک و گران بها بود و کریستی سال‌ها قبل آن را خریده بود گفت: " چرا خودت به نماینده دادگاه زنگ نمی زنی و روی قیمت توافق نمی کنی من نمی‌خوام او نارو از دست بدم، دوست دارم در حراج ماه مه اونا رو داشته باشم. به فکر یک کاتالوگ درست و حسابی هم باش" فیلیپ با لحن مطمئنی گفت: "فردا صبح اول وقت تماس می گیرم." ساعت حدودا پنج بود که فیلیپ دفتر اِد را ترک کرد و پرونده همچنان در دستش بود.

با خودش فکر کرد دیگه برای تماس با دادگاه خیلی دیر شده ولی می تواند با جین صحبت کند اما تا قبل از صحبت با هریت این کار هم بی فایده بود به هر حال ترجیح می داد در این کار همراهی مثل جین داشته باشد.

کتاب میراث شاهزاده خانم اثر دانیل استیل با ترجمه‌ی ناهید شیروی (بدیعی) توسط انتشارات شباهنگ به چاپ رسیده است.



  • نویسنده: دانیل استیل
  • مترجم: ناهید شیروی (بدیعی)
  • انتشارات: شباهنگ

دانیل استیل


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب میراث شاهزاده خانم | دانیل استیل" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل