کتاب تلی تلویزیونی (فسقلی ها 17)
۱۵,۰۰۰ تومان
- برای پیش دبستانی ها و سال های اول و دوم
- از سری کتاب های بنفشه
- نویسنده: تونی گراس
- مترجم: سارا قدیانی
- انتشارات: قدیانی
توضیحات
کتاب تلی تلوزیونی جلد 17 از مجموعه ی فسقلی ها نوشته ی تونی گراس و ترجمه ی سارا قدیانی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.
” تلی ” پسر کوچولویی است که تمام طول شبانه روز را به تماشای تلوزیون مشغول است. او دوست دارد همیشه در نقش قهرمانان برنامه های تلوزیونی باشد و هر روز با یک نقش و لباس جدید از خواب بیدار می شود. این رفتار او گاهی برای دیگران هم مشکلاتی را بوجود می آورد. تلی آن قدر غرق در برنامه های تلوزیونی و قهرمانان آن ها است که کم کم فراموش کرد خودش باشد. این موضوع پدر و مادر او را خیلی نگران کرده تا این که یک روز اتفاقی افتاد و باعث شد که تلی برای همیشه در نقش خود به عنوان تلی قهرمان بماند…
داستان های این مجموعه با زبانی ساده و قابل فهم، اشاره به مسائل تربیتی و اجتماعی کودکان دارد. شخصیت اصلی هر یک از داستان های این کتاب دختر یا پسر کوچولویی است که یک رفتار زشت و یا عادت منفی در خود دارد که در پایان داستان متوجه رفتار اشتباه خود می شود. چهار جلد از این مجموعه داستان ها در پایان کتاب فارسی دوره ی دبستان به عنوان کتاب مناسب برای کودکان معرفی شده است. مجموعه ی 30 جلدی فسقلی ها برگزیده ی کتاب برتر ششمین، هشتمین، دهمین و یازدهمین دوره ی جشنواره ی کتاب آموزشی رشد می باشد.
ویژگیها
توضیحات تکمیلی
وزن | 50 گرم |
---|---|
ابعاد | 220 × 220 میلیمتر |
موضوع | داستان های تربیتی |
تعداد صفحه | 12 |
قطع | خشتی |
نوع جلد | نرم |
نوبت چاپ | 20 |
برشی از متن کتاب
برشی از متن کتاب
” تلی ” از صبح تا شب، تلوزیون تماشا می کرد. وای اگر از برنامه ای خوشش می آمد! خودش را به شکل قهرمان آن برنامه در می آورد. مثل او لباس می پوشید و مثل او رفتار می کرد. این بار او به فیلم ” سگ قهرمان ” علاقه مند شده بود. بنابراین شب را توی سبدی گوشه ی اتاقش خوابید. مادر تلی، پسرش را خوب می شناخت. بنابراین صبح روز بعد غذای او را توی ظرف کوچکی ریخت و صدا زد: پسرم، بیا صبحانه ات را بخور! و ناگهان دید که یک آدم فضایی کوچولو پا به آشپزخانه گذاشت و گفت: صبح بخیر مامان! من از فضا آمده ام و فقط غذاهای مقوی و پر انرژی می خورم. مادر آهی کشید و گفت: من از دست تو چه کار کنم، تلی؟ آن روز تلی در مدرسه هم یک آدم فضایی بود. می دوید و می پرید و دوستانش را از خطر نجات می داد. اما زنگ ریاضی، آدم فضایی کوچولوی ما مجبور شد که گوشه ی کلاس بایستد. چرا؟ چون کم ترین نمره ی ریاضی را گرفته بود! صبح روز بعد، مادر تلی برای صبحانه ی او چند دانه شکلات مغزدار گذاشت و گفت: این هم یک صبحانه ی خوب و مناسب برای پسر کوچولوی فضایی ما! اما درست در همین موقع، صدای زوزه ی بلندی شنیده شد. بعد هم گرگ کوچولویی به آشپزخانه پرید و گفت: صبح بخیر! من گوشت می خواهم. بله، این تلی بود که شب پیش، فیلم ” گرگ ها ” را از تلوزیون دیده بود! تمام روز تلی نقش یک گرگ را بازی کرد. او در مدرسه بچه های کوچک تر از خودش را ترساند، به قفس خرگوش مدرسه چنگ انداخت و گفت که می خواهد خرگوش را بخورد. آن شب، تلی به حیاط رفت، سرش را مثل یک گرگ رو به ماه گرفت و با صدای بلندی زوزه کشید. پدر و مادر تلی با نگرانی به هم نگاه می کردند. آن ها نمی دانستند چه کار باید بکنند تا تلی دست از این کارها بردارد…
نظرات
هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است