کتاب آخرین انار دنیا نوشته ی بختیار علی با ترجمه ی مریوان حلبچه ای توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است.
شخصیت اصلی قصه، و هم چنین راوی آن، “مظفر صبحدم”، مردی چهل و سه ساله است که در گذشته های بسیار دور، همراه با دوست و یار همیشگی دوران کودکی اش، “یعقوب صنوبر”، به عضویت حزبی سیاسی در می آید؛ حزبی که به مخالفت با دولت در راس حکومت برخاسته، به دشمنی با آن می پردازد. در طی یکی از همین روزها، مظفر و یعقوب توسط نیروهای دولتی محاصره می شوند؛ تحت چنین شرایطی مظفر از خود گذشتگی کرده، یعقوب را فراری می دهد و سپس خودش اسیر شده، راهی زندان می شود. وی در این مقطع زمانی، مردی بیست و دو ساله است و صاحب نوزاد پسری به نام “سریاس صبحدم” می باشد؛ نوزادی که مادرش را از دست داده و به غیر از پدرش کسی را ندارد.
مظفر، پس از دستگیری درون زندانی واقع در بیابانی بی نام و نشان اسیر می گردد. در طی این مدت، یعقوب تنها کسی است که به مظفر نامه نوشته و جویای احوالش می شود. هم اکنون پس از گذشت بیست و یک سال، راوی از زندان آزاد گشته، توسط یعقوب به قصری بزرگ انتقال می یابد. قصری زیبا و مجلل، که نه تنها حس آزادی و رفاه را در قلب و روح راوی پدیدار می سازد بلکه او را آشفته تر از دوران اسارتش می کند. یعقوب از مظفر می خواهد که به هیچ عنوان از این قصر بیرون نرود اما علی رغم این خواسته، مظفر تصمیم می گیرد جهت یافتن تنها فرزند خود، عازم سفری پرماجرا گشته، سریاس را بیابد؛ سفر و جست و جویی پرفراز و نشیب و خواندنی که مخاطب را نیز با خود همراه می سازد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.