کتاب غزلیات شیرین شمس تبریزی
- انتشارات : پیدایش
- مترجم : مسعود علیا
- تگ : کتاب غزلیات شمس
محصولات مرتبط
کتاب غزلیات شیرین شمس تبریزی بازنویس مسعود علیا توسط انتشارات پیدایش به چاپ رسیده است.
هر اثر هنری و ادبی، جهان خاص خود را خلق می کند که قوانین، حد و مرزها و آفریده های خودش را دارد و ممکن است با جهان و دنیایی که ما درونش زندگی می کنیم بسیار متفاوت باشد. در جهان هنر و ادبیات همه ی کار های ناشدنی به سادگی امکان می یابد و وجود همین جهان خیالی رنگ به رنگ زندگی در جهان واقعی را قابل تحمل می کند و هر وقت که دلمان گرفت می توانیم مسافر آن جهان شویم. جهانِ غزلیات ”شمس تبریزی ” یکی از این سرزمین های غرق در تخیلات، محبت ها، عشق های جنونی، خیال، احساسات و موسیقی است و بدون شک یکی از برترین و مهم ترین کتاب هاییست که ادبیات فارسی ایران تا کنون به خود دیده است. شمس روشنگر چراغ راه ” مولانا ( جلال الدین محمد بلخی ) ” بوده است و اکثر دوست داران شعر و غزل این دو شاعر را با هم می شناسند. دوستانی جدا ناشدنی که روحشان به هم گره خورده است. برای شناخت شمس و غزلیاتش باید ابتدا به غزلیات مولانا سر زد تا عمق و ژرفای غزلیات شیرین شمس را به خوبی درک کرد. حال این کتاب با در نظر گرفتن پنج اصل مهم در زندگی مولانا و شمس که به احساس، اندیشه و دنیا بینی، زبان، تخیل و... تقسیم می شود، غزلیات آن ها را دسته بندی کرده و در اختیار ما قرار داده است تا ذره ذره ی وجودمان را پر از عشق و اندرز کنیم و به جهان رنگارنگ شمس پای بگذاریم. از جمله غزلیات موجود در این کتاب ” آمد بهار جان ها، ای شاخ تر، به رقص آ ” ” بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید ” ” بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی شود ” و... می باشد.
برشی از متن کتاب
عالم خیال، سرزمین محبوب شاعران است. در آنجا، برخلاف جهان واقعی، شاعران هر فرمانی بدهند بی چون و چرا اجرا می شود. آن ها در عالم خیال بدون این که به کسی حساب پس بدهند، بین چیز هایی که در ظاهر با هم ارتباطی ندارند پل می زنند و آسمان را به زمین می دوزند. مولانا از آن شاهرانی است که تخیل پهناورش حد و مرز و انتها نمی شناسد. او خود را به تصاویر شعری پیشینیان محدود نکرده، و رهاوردش از عالم خیال تصاویر بکر و زیبایی است که بسیاری از آنها نظیر ندارد. در غزل های او چیز های زمینی و آسمانی، این جهانی و آن جهانی، روزمره و جاودانی دست آشتی به هم می دهند. اگر با دیوان شمس انس بگیریم، تصاویری از این دست دیگر برایمان ناآشنا نخواهد بود: شاعری که نور می خورد، تنوری که بیت مستانه می سراید، سلامی که دم درازی از جنس نور دارد، باغی که در سینه ی باغبانی روییده، دلی که دوزخ را می سوزاند، شیرگیری که بر سر شیر مست نشسته است، و... در غزل های نمونه ی زیر به خوبی می توان دید که خیال مولانا تا کجاها رفته است: امروز دیدم یار را، آن رونق هر کار را می شد روان بر آسمان، همچون روان مصطفی خورشید از رویش خجل، گردون مشبّک همچو دل از تابش او آب و گل افزون از آتش در ضیا گفتم که: بنما نردبان تا بررَوَم بر آسمان گفتت: سر تو نردبان، سر را درآور زیر پا چون پای خود بر سر نهی، پا بر سر اختر نهی چون تو هوی را بشکنی، پا بر هوا نِه، هین! بیا بر آسمان و بر هوا صد ره پدید آید تو را بر آسمان پرّان شوی هر صبحدم همچون دعا . باز آمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم وین چرخ مردمخوار را چنگال و دندان بشکنم هفت اختر بی آب را کاین خاکیان را می خورند هم آب بر آنش زنم، هم باد هاشان بشکنم از شاه بی آغاز من پرّان شدم چون باز من تا جغد طوطی خوار را در دیر ویران بشکنم ز آغاز عهدی کرده ام کاین جان فدای شه کنم بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم امروز همچون آصفم، شمشیر و فرمان در کفم تا گردن گردنکشان در پیش سلطان بشکنم روزی دو، باغ طاغیان گر سبزبینی، غم مخور چون اصل های بیخشان از راه پنهان بشکنم گشتم مقیم بزم او، چون لطف دیدم عزم او گشتم حقیر راه او، تا ساق شیطان بشکنم چون من خراب و مست را در خانه ی خود ره دهی پس تو ندانی این قدر کاین بشکنم، آن بشکنم؟ گر پاسبان گوید که: هی! بر وی بریزم جام می دربان اگر دستم کشد، من دست دربان بشکنم چرخ اَر نگردد گرد دل، از بیخ و اصلش برکنم گردون اگر دونی کند، گردون گردان بشکنم خوان کرم گسترده ای، مهمان خویش برده ای گوشم چرا مالی اگر من گوشه ی نان بشکنم؟ نی نی، منم سر خوان تو، سرخیل مهمانان تو جامی دو بر مهمان کنم، تا شرم مهمان بشکنم ای که میان جان من تلقین شعرم می کنی گر تن زنم، خامش کنم، ترسم که فرمان بشکنم از شمس تبریزی اگر باده رسد، مستم کند من لااُبالی وار خود اُستون کیوان بشکنم . با رخ چون مشعله بر در ما کیست آن؟ هر طرفی موج خون، نیمشبان چیست آن؟ در کفن خویشتن رقص کنان مردگان نفخه ی صور است یا عیسی ثانی است آن؟ سینه ی خود باز کن، روزن دل درنگر کآتش تو شعله زد، نی خبر دی است آن آتش نو را ببین، زود درآ چون خلیل گرچه به شکل آتش است، باده ی صافی است آن یونس قدسی تویی در تن چون ماهی ای باز شکاف و ببین کاین تن ماهی است آن دَلقِ تن خویش را بر گرو می بِنِه پاک شو ای پاک باز، نوبت پاکی است آن باده کشیدی ولیک در قدمت باقی است حمله ی دیگر، که اصل جرعه ی باقی است آن دشنه ی تیز ار خلیل بنهد بر گردنن رو بمگردان که آن شیوه ی شاهی است آن حکم به هم درشکست، هست قضا در خطر فتنه ی حکم است این، آفت قاضی است آن نفس تو امروز اگر وعده ی فردا دهد بر دهنش زن، از آنک مردک لافی است آن ما ز زمستان نفس برف تو آورده ایم بهر تقاضای لطف نکته کاجی است آن
فهرست
به جای مقدمه چشم انداز اول: اندیشه و جهان بینی چشم انداز دوم: احساس چشم انداز سوم: خیال چشم انداز چهارم: زبان چشم انداز پنجم: موسیقی چشم انداز ششم: درنگی در میانه ی راه
تازه هایی از ادبیات کهن بازنویسی: مسعو علیا نقاشی: محمدمهدی طباطبایی انتشارات: پیدایش
مولانا
درباره مولانا کیست؟
جلالالدین محمد بلخی، شاعر پارسیگوی ایرانی است که در قرن هفتم هجری میزیست. از او با نامهای مولوی، مولانا، رومی، ملای رومی، مولوی رومی و... نیز یاد میشود. مولانا شاعر ملل بود و شعر او فراتر از مرزها رفته و به طور گستردهای در جهان گسترشیافته است. در این مطلب قصد داریم تا کمی بیشتر با زندگینامه مولانا آشنا شویم. اگر قصد خرید آثار مولانا را دارید، با ما همراه باشید.
زندگینامه مولوی
جلالالدین محمد بلخی یا به طور کامل، محمد بن محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی، در ششم ربیعالاول سال 604 هجری قمری در بلخ و در خانوادهای از بزرگان صوفیه دیده به جهان گشود. پدرش، بهاءالدین ولد، عارف بود و مریدان زیادی داشت.
در زندگینامه مولانا آمده که آنها احتمالاً یا با هجوم مغول و یا بر اثر رنجشی که پدر مولانا با سلطان محمد خوارزمشاه پیدا کرده، در حدود شش یا هفت سالگی مولانا، از بلخ کوچ کرده، در چندین شهر ساکن شدند تا آنکه در نهایت قونیه مقصد نهایی این کوچ گشت و جلالالدین سیزدهساله، ساکن قونیه شد. پس از مرگ پدر، زمانی که بیست و چهار سال داشت، با تعلیماتی که از برهانالدین محقق ترمذی گرفت، جانشین پدر شد و مجالس وعظ و تدریس برگزار مینمود، تا آنکه در سال 642، شمس تبریزی را ملاقات کرد، انقلابی در وی رخ داد و ترک مسند نمود تا به تذهیب نفس بپردازد.
میتوان این دیدار را نقطه عطف زندگی مولانا دانست. از دیگر ملاقاتهای موردتوجه در زندگی مولانا میتوان به ملاقات او با صلاحالدین زرکوب نیز اشاره نمود. مولانا در زندگی خود دو بار ازدواج کرد، همسر اول او گوهر خاتون، فرزند خواجه لالای سمرقندی بود که حاصل این ازدواج دو پسر با نامهای سلطان ولد و علاءالدین محمد شد؛ همچنین او با خاتون قونوق نیز ازدواج کرد که حاصل این ازدواج نیز یک پسر به نام مظفرالدین امیر عالم و یک دختر به نام ملک خاتون بود. او تمام عمر خود را به تذهیب نفس، کتابت و سرودن اشعارش گذراند و سرانجام در پنجم جمادیالثانی سال 672 هجری قمری، در قونیه، پس از درگیری با بیماری، دیده از جهان بست. آرامگاه او در همین شهر قرار دارد.
ماجرای آشنایی مولانا با شمس
گفته میشود که در روز بیست و ششم جمادیالثانی سال 642 قمری، زمانی که مولانا در راه خانه بوده، به عابری ناشناس، شمس تبریزی، برخورد میکند. طی سؤال و جوابی گستاخانه از سمت شمس و پرخاشجویانه از سمت مولانا، مولانا، شیفته شمس شد. مولانای سی و هفت سالهای که شاعر، عارف و دانشمند زبانزد زمانه خود بود، از شمس درخواست میکند تا او را ترک نکند و در راه رسیدن به الله یاریرسان او باشد.
مولانا آنچنان شیدای شمس بود که مجالس درس و وعظ خشک و سختگیرانه خود را کنار گذاشت و به سماع با شعر و ترانه مشغول شد. در حقیقت کسی نمیداند که آن روز در آن بازار، چه گفتگویی بین شمس و مولانا رخ داد که مولانا اینگونه شیفته شمس تبریزی شد.
مطالعه بیشتر: آثار و زندگینامه سعدی شیرازی
دگرگونی مولوی پس از دیدار با شمس
شمس همچون خورشید به زندگی مولانا تابید و به زندگیاش روشنی بخشید. مولانا پس از دیدار با شمس، چنان دگرگون شد که در سیسال باقیمانده از عمرش، آثاری شگرف برجای نهاد که تأثیر آن در ابعاد جهانی کمسابقه بوده است. دیدار شمس و مولانا نقطه عطفی در زندگی مولانا بوده و او را از یک عالم دینی با عقاید خشک مذهبی، تبدیل به یک عاشق دل سوختهای کرد که وارد دنیای شناخت شد.
زندگی مولانا پس از غیبت شمس
از زمانی که مولانا شیفته شمس شد، مریدان حسادت میورزیدند، به دنبال فتنه بودند و شمس را تحقیر میکردند که سرانجام در بیست و یکم شوال سال 643، شمس از کردار مریدان به ستوه آمد و به ناگهان از قونیه به دمشق کوچ کرد. مولانا از غیبت او بهشدت ناراحت و ناآرام شد. پس از مدتی، مریدانی که باعث این دوری شمس شده بودند، متوجه رنجش مولانا شده و بابت کاری که کردند از او عذرخواهی نمودند. مولانا سلطان ولد را به همراه جمعی از مریدان راهی دمشق کرد تا او را به قونیه بازگرداند. شمس پس از بیش از یک سال به قونیه بازگشت و مولانا از غم و اندوه نجات پیدا کرد. اما پس از مدتی دوباره با همان ماجرای آزار و حسادت مریدان، شمس از قونیه رفت و برای همیشه ناپدید شد. این بار نیز مولانا واله و شیدا به دنبال شمس گشت، روز و شب در سماع بود و به دنبال شمس، در دو سال، چهار بار راهی شهرهایی همچون شام و دمشق شد. او شمس تبریزی را هرگز نیافت اما تبلور او در خود را دریافت، به قونیه بازگشت و رقص و سماع را از سر گرفت.
صلاحالدین زرکوب و مولوی
صلاحالدین زرکوب، مردی درس نخوانده بود که به پیشه زرکوبی اشتغال داشت. گفته میشود روزی که او مشغول زرکوبی بود، مولانا نیز از آن راسته عبور میکرد، از نوای زرکوبی او به سماع درآمد و شیخ صلاحالدین زرکوب نیز با او همراه شد. اینگونه بود که مولانا شیفته صلاحالدین زرکوب شد و بهگونهای صلاحالدین، جای خالی شمس را برای مولانا پر کرد. مولانا او را بهعنوان جانشین خود انتخاب نمود. او و صلاحالدین زرکوب، به مدت ده سال با هم همنشین بودند تا اینکه زرکوب بیمار شد و درگذشت. مزار صلاحالدین زرکوب نیز در قونیه قرار دارد. [caption id="attachment_307531" align="aligncenter" width="440"] تابلوی شمس و مولانا، اثر استاد فرشچیان[/caption]
حسامالدین چلبی؛ کاتب و شاگرد آثار مولوی
حسامالدین چلبی، از عارفان قرن هفتم قمری است که بین سالهای 662 تا 672 از صحابه و همنشینان مولانا بود و در مقدمه و متن مثنوی معنوی نیز بارها از او یاد شده است. مثنوی معنوی نیز از همین دوره برجایمانده است. گفته میشود که این حسامالدین چلبی بوده که از مولانا درخواست کرده تا مثنوی را بسراید. مولوی میگفت و چلبی مینوشت و برای او مجدداً میخواند. مولانا، حسامالدین چلبی را با برترین صفات و القاب تحسین کرده است و پس از مولانا نیز جانشین وی شد.
تأثیر شگرف مولانا بر پسرش سلطان ولد
از میان فرزندان مولانا، پسرش، سلطان ولد، دانشآموخته برتر مکتب پدر بود و لیاقت و شایستگی جانشینی او را داشت. او در سال 623 چشم به جهان گشود، در هنگام مرگ پدر پنجاه سال داشت و سی سال بر مسند پدر نشست. او دانشی موروثی از پدر و جد خود در صوفیه داشت و همچنین مردی تحصیلکرده در مکتب پدر، برهانالدین محقق ترمذی، شمس و صلاحالدین زرکوب، پدر همسرش، بود و با حسامالدین چلبی دوستی دیرینه داشت. پس از مرگ مولانا، حسامالدین و پس از آن، سلطان ولد جانشین مولانا شدند. او طریقه مولویه را بنا نهاد و به مدت سی سال شیخ این طریقت بود. از او آثاری همچون ولدنامه، مناقبالعارفین، دیوان اشعار و... برجایمانده است.
تبدیل رقص سماع به یک سنت، توسط مولوی
رقص سماع، از رقصهای صوفیه است که با چرخش بدن همراه بوده و برای رسیدن به حالت خلسه با اهداف معنوی برگزار میشود. این رقص سابقهای دیرین دارد و بیانکننده داستان تعالی روح انسان است. از نظر مولانا، سماع نشاندهنده شور و حال روحانی بود که در آن فرد تحتتأثیر شعر و موسیقی به وجد آمده، بیطاقت شده و بیخود ساعتها چرخ میزدند. با این کار وانهاده شده و با چرخیدن حول محور پا و دامن فشاندن، با شور و شوق، عروج به ماورا را تداعی میکند. این کار نشانهای از شوقوذوق وصال است و سماع گر این ذوق را با حرکات پرشور خود نشان میدهد. پس از مولانا نیز، سماع بهصورت یک سنت باقی ماند و برای بزرگداشت راه، نام و یاد مولانا و شاگردانش برگزار میشود. [caption id="attachment_307533" align="aligncenter" width="400"] رقص سماع[/caption]
آرامگاه مولانا از جاذبههای توریستی مهم ترکیه
شهر قونیه، به لحاظ قرارگیری آرامگاه مولانا در آن، به یکی از مهمترین جاذبههای توریستی ترکیه تبدیل شده است. قونیه بیش از هفت هزار سال قدمت دارد، در زمان حیات مولانا میزبان او بوده و در شعرهای او از آن بهعنوان شهر محبوب وی یاد شده است. آرامگاه مولانا، پدر، پسر و شاگردانش، موزه مولانا و تربت و مسجد شمس تبریزی، در کنار سایر جاذبههای دیدنی این شهر، باعث میشوند که قونیه همهساله، میزبان گردشگران زیادی از سراسر جهان و ایران باشد.
ترجمه اشعار مولانا به سایر زبانهای دنیا
اشعار مولانا، در سراسر جهان، موردتوجه قرار گرفته و شیفتگان زیادی دارد. مثنوی معنوی، تابهحال به زبانهای مختلفی همچون انگلیسی، ترکی، فرانسوی، اردو، اسپانیایی، عربی، ایتالیایی، سوئدی، آلمانی، ژاپنی، چینی، یونانی، روسی، ازبکی، تاجیکی، هلندی، آلبانیایی، بوسنیایی و... ترجمه شده است و ترجمه این آثار به سایر زبانها همچنان ادامه دارد تا مردم همه جهان بتوانند از گنجینه مثنوی معنوی برخوردار باشند.
معرفی کتابهایی درباره مولانا
همانطور که پیشازاین نیز گفته شد، شهرت مولانا محدود به مرزها نیست و در جهان گسترده است. ازاینرو، کتب تفسیری اشعار وی و همچنین پژوهشهای زیادی حول شخصیت، اعتقادات و تفکرات او تألیف شده است. کتابهای «پلهپله تا ملاقات با خدا»، اثر عبدالحسین زرینکوب، «در جستجوی مولانا» و «عارف جان سوخته»، آثاری از نهال تجدد به فرانسه، «به دنبال مولانا» اثر ماهرخ دبیری، «زندگینامه مولانا جلالالدین مولوی»، اثر فریدون بن احمد سپهسالار، «چون کشتی بی لنگر»، اثر منیژه پلنگ پوش، «معنی عشق نزد مولانا»، اثر هادی روان فر، «مکاشفات رضوی شرح مثنوی مولانا جلالالدین محمد بلخی»، اثر محمدرضا لاهوری، «زندگی و آثار مولانا جلالالدین رومی»، اثر افضل اقبال، «مثنوی، زبان معرفت»، اثر پیمان آزاد، «نگاهی به انسانشناسی در مکتب مولانا»، اثر محمد برادر ثانی، «سودای حقیقت»، اثر مجتبی بشردوست، «در سایه آفتاب»، اثر تقی پورنامداریان، «مولانا از بلخ تا قونیه»، اثر عبدالرفیع حقیقت، «نی نامه»، اثر خلیلالله خلیلی، «سخن قطره از دریا»، اثر بتول درزی، «تحفههای آن جهانی»، اثر علی دهباشی، «از شهر محمد تا سرزمین مولانا»، اثر مهدی زرقانی، «عشق نوازیهای مولانا»، اثر جلال ستاری، «کتابشناسی مولوی»، اثر ماندانا صدیق بهزادی، «عجبا نماز مستان»، اثر فتحالله عباسی، «معجزات و کرامات مولانا و شمس تبریزی»، اثر ابوالفتح عرب، «عشق، عشق... باز هم عشق»، اثر عباس عطاری کرمانی، «اندیشههای کوانتومی مولانا»، اثر محسن فرشاد، «ژرفای دریا جستوجوی مروارید ناسفته در دریای گفتههای مولانا»، اثر منیژه قربانی، «بانگ آب»، اثر سودابه کریمی، «گوهر گمشده»، اثر ابراهیم کلانتری، «مقدمهای بر شناخت مولانا»، اثر محمدامین مروتی، «مولانا در فراق شمس»، اثر کریم میرزالو و... تنها تعداد کمی از این کتابها هستند.
معروفترین مولوی پژوهان
مولانا، در سراسر جهان، توجه ادیبان زیادی را به خود جلب کرده است و از همین رو، برای شناخت او و آثارش، تا به امروز، پژوهشهای فراوانی انجام شده است. از جمله مولانا پژوهان برجسته میتوان به عبدالحسین زرینکوب، سید جعفر شهیدی، بدیعالزمان فروزانفر، محمدرضا شفیعی کدکنی، محمدعلی موحد، حسن لاهوتی، فریدون بدرهای، جلالالدین همایی، محمدتقی جعفری، سید صادق گوهرین، کریم زمانی، عصمت ستارزاده، تقیپور نامداریان، عبدالباقی گولپینارلی، آنه ماری شیمل، کبیر هلمینسکی و... اشاره کرد.
آثار مولوی
آثار منظوم مولوی؛ در دسته کتاب شعر کهن فارسی:
- کتاب مثنوی معنوی
- کتاب دیوان شمس
آثار منثور مولوی؛ در دسته کتاب متون نثر کهن فارسی:
- کتاب فیه ما فیه
- کتاب مجالس سبعه
- کتاب مکتوبات
بهترین کتاب مولوی
کتاب مثنوی معنوی کتاب مثنوی معنوی که از آن بهعنوان مهمترین و بهترین کتاب مولوی یاد میشود، مجموعهای است با بیست و هفت هزار بیت شعر که در شش دفتر ارائه شده است. این کتاب که در دوران طلایی زندگی مولانا نگارش شده، بر عرفان جامع و اصول دین تأکید دارد و پیام رستگاری و وارستگی را به انسانها ابلاغ میکند. در کل در این منظومه، روح توجه به پروردگار و الزام نیایش وی تنیده شده است.
خرید کتابهای مولوی از کتابانه
در کتابخانه هر ایرانی، آثار مولانا، زینتبخش است. اگر شما نیز میخواهید این گنجینه را داشته باشید، میتوانید برای خرید آن، همانند سایر کتابها، به کتابفروشیهای معتبر مراجعه کنید. اما برای خرید آثار مولانا بهصورت آنلاین و با ویرایشی خاص و یا خواندن مختصری از بیوگرافی مولوی، میتوانید به کتابانه مراجعه کنید. برای یافتن بهترین کتاب مولوی برای خودتان، تنها کافی است نام اثر و یا نام مولانا را در این وبسایت جستجو کرده و خرید خود را نهایی کنید.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران