محصولات مرتبط
کتاب زنان تروا و توئستس اثر سنکا و ترجمهی عبدالله کوثری توسط نشر نی به چاپ رسیده است.
این کتاب، مجموعهی از دو نمایشنامه اثر نمایشنامهنویس بزرگ رم باستان، سنکا، میباشد. مؤلف در این اثر، از آثار پیشینی که با همین موضوع نگاشته شدهاند؛ تا حدّ زیادی بهره برده است اما به دلیل در دسترس نبودن آنها، میزان تأثیر پذیری از آنها نامشخص و مبهم است؛ با این همه اما این اثر را (زنان تراوا) که به نوبهی خود تراژدی و داستانی غمانگیز را در خود جای داده، اغلب بهترین اثر سنکا خواندهاند؛ چراکه او توانسته نگرشی که در آثارش برای شخصیتها و موضوعاتش برگزیده را به صورت طبیعیتر در داستان گنجانده و متن را به متون یونانی با شباهت هرچه بیشتر، بنگارد. غمباری و قدرت تراژیک این کتاب آمیختهای از قساوتها و بیرحمیها با شجاعتها و وقار بوده که روح و احساس مخاطب را به شدت به خود مشغول میدارد. این رخداد که در واقع حکایتگر اتفاقاتی است که بعد از شکست تروا و ویرانیهای آن، نصیب زنان تروا شد؛ گفتگوها و دیالوگهایی را در خود جای داده که هنر نویسندگی مؤلف را به خوبی بیان میکند. این نمایشنامه از یازده شخصیت و یک گروه همسرایان (گروهی از زنان تروا)، تشکیل شده که در طی پنج پرده، نگاشته شده است. دومین نمایشنامه با عنوان «توئستس»، روایت و پردههایی از فرزندکشی و قومکشی فرزندان تانتالوس بوده که ماجراهایی دردناک و هولآور را در پی دارد. مفاهیمی چون تبهکاری، ریا، نفرین، رقابت، قدرتطلبی و... در این اثر به خوبی نشان داده میشوند. این اثر هنری با این مضمون غیرانسانی اما اولین نمونه نمایشنامهای است که چنین مفاهیمی، موضوع محوری آن را شکل میدهند که آمیخته با زبان شاعرانه و نگرش رواقی مؤلف، اثری درخور و شایسته را به خوانندگان عرضه داشته است. این اثر با دارا بودن هفت شخصیت و گروه همسرایان، پنج پرده را در بر دارد و منبع الهامی برای نگارش تیتوس آدرونیکوس، مکبث و هملت شکسپیر و تراژدی اسپانیایی اثر تامس کید محسوب میشود.
برشی از متن کتاب
پردهی اول - صحنهی اول
ساحل دریا، ویرانههای دودخیز تروا در پشت سر.
(هکوبه با همسرایان که گروهی از زنان تروا هستند؛ وارد میشود)
هکوبه: از آدمیان هر آن کس که دل به شوکت شاهی گرم میدارد و در تالارهای شاهوار خود سرمست از قدرت میخرامد، آنکس که از بادهای هوسکار تقدیر بیمش نیست و دل به شادی اکنون خوش کرده است؛ گو بیاید و بر تقدیر من و تو، ای تروا بنگرد؛ که آینهدار تقدیر، هرگز بدین هوشیاری، ناپایداری تکیهگاه شاهان را آشکار نکرده است. که اینک، بنگر دست همان تقدیر، تختگاه سرفراز آسیا را که ساختهی دستهایی ایزدی بود، چنین ویران و وانهاده رها کردهاست.
پادشاهان جنگاور از بسیار سرزمینها به یاریاش شتافتند. از آنجا که تانائیس امواج فسردهاش را بر آبراه هفتگانه میریزد و از آن سرزمین دور که روز نوخاسته را درود میفرستد، آنجا که دجله خیزابهای نیمگرمش را با دریای سرخگون درهم میآمیزد و آنجا که آمازونها رو در روی سکاهای بیابانگرد باکرگان خود را صف در صف بر کرانهی پونتوس آرایش میدهند.
با این همه، اینک بنگر شهر باستانی ما را چنین اوفتاده ویران نشسته بر سر ویرانه.
دیوارهای سرفرازش توده خاکی دودخیز است و خاکسترش با غبار خانههای ما درآمیخته. ز آن کاخ سرفراز زبانههای آتش سر میکشد و دور و نزدیک شهر پر شوکت آساراکوس پیچیده در دودی سیاه است.
اما شگفتا که حتی این زبانههای آتش، دست آزمند فاتح را از یغما باز نمیدارد و تروا که اکنون مرداری شعلهور شده است؛ باز دستخوش غارت است.
چهرهی آسمان را دودی انبوه و پیچان فرو پوشیده و روز درخشان چنان در پس طوفان خاکستر روی دژم کرده که گویی ابری پرپشت هر دم فروتر میافتد و پرده بر رخسارش میکشد.
دشمن پیروزکام با خشمی فرو نانشسته ایستاده و بر شهر سرسخت ایلیوم نظر دوخته، شاید سرانجام ده سال پایداری و نبرد خونین را بر این شهر بخشوده است.
زودا، زودا که چون بر این شهر پر شوکت که بر ویرانههای خود خفته، نظر کند، هراسی سخت بر جانش افتد.
و اگر چند آشکارا دشمن خود را از پا درافتاده بیند، چیرگی بر این شهر را باور نکند.
پشتههایی بلند از غنیمتهای داردانوس بر هم گرد کردهاند، تاراجی چندان کلان که حتی هزار کشتی یونانیان بسندهاش نیست. اکنون شاهد باشید شما ای خدایانی که روی از ملک ما برگرداندید، اینک میهن من خفته در خاک و خاکستر و تو ای پادشاه سرفراز تروا که در ویرانههای این شهر گوری سزاوار خود یافتی، و تو ای روح هکتور نامآور که در سایهی قدرت پر غرورت ایلیوم بر جای ایستاده بود، و شما ای انبوه ارواح برخاسته، ای همهی کودکان من که روحی خُردتر دارید؛ چه سیهروزی است این، چه شوربختی است اینکه عروس فویبوس با گفتاری دیوانهوار پیشاپیش از آن خبر داد؛ اگرچه ناپذیرفته آمد گفتارش...
فهرست
دربارهی سنکادربارهی زنان تروازنان ترواتوئستس
نویسنده
لوکیوس آنائیوس سنکا، متولد چهار سال قبل از میلاد در اسپانیا، با آموختن آداب سخنوری در نزد اساتیدی چند، به وکالت هم مشغول شد. او همچنین معلم «نرون» که بعدها امپراطور رم شد، بوده است. ده تراژدی به نام وی ثبت شده که نه تای آن در مورد اساطیر یونانی است. از جمله تأثیراتی که او داشته، اثرگذاریش بر نمایشنامه نویسی دوران رنسانس و بعد از آن است.
نویسنده: سِنِکا
ترجمه: عبدالله کوثری
انتشارات: نی
مشخصات
- مترجم عبدالله کوثری
- نوع جلد جلد سخت (گالینگور)
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 4
- سال انتشار 1397
- تعداد صفحه 200
- انتشارات نشر نی
نظرات کاربران درباره کتاب زنان تروا و توئستس - سنکا
دیدگاه کاربران