«ایوان سرگئی یویچ تورگنیف»، نویسنده شهیر روس، در ژانویه 1818 در ولایت آریل حدود دویست مایلی جنوب مسکو بهدنیا آمد. پدر او سرگئی ایوانویچ، از خانوادههای اصیل روسیه محسوب میشد، اما ثروت چندانی نداشت و مادرش زنی سنگدل از خانوادهی متوسط اشرافی و بسیار ثروتمندی بود.
کمی پس از تولد ایوان، پدرش از خدمت نظام، شغل افسری برکنار شد و به قریهای زیبای «سپاسکوی» که متعلق به زنش بود، نقل مکان کردند.
ایوان از همان ابتدای کودکی در محیط دلفریب طبیعت بزرگ شد و با قوانین و مراسم زندگانی اشراف و ملاکان روس و رفتار آنان با رعایا و زیردستان آشنایی پیدا کرد. مادر ایوان، در زندگی زناشویی خوشبخت به نظر نمیرسید، چرا که با تمام علاقهاش به شوهر خوشسیما و بلندقامت خود، از او پاسخی دریافت نمیکرد، در نتیجه مادر ایوان، خشمگینتر از قبل با رعایا و زیردستان رفتار میکرد.
ایوان در این ایام با بیدادگری نظام سرفی آشنا شد. کتکهایی که در خانه از مادرش میخورد، وحشیگری و ظلم چنین نظامی را بر او آشکار کرد و به او آموخت که از هرگونه استبداد، به ویژه استبداد نظام سرفی و استبداد سیاسی زاییدهی آن، یعنی استبداد تزاری بیزار باشد. در سن 16 سالگی در سال 1833 ایوان با علاقهای مفرط به ادبیات وارد دانشگاه مسکو شد.
در دانشگاه بر اثر همنشینی با رفقای جوان دانشکده، خود را در بحثهای علمی و نظری پرورش داد و از طرفداران حکومت جمهوری شد. پس از یک سال به دانشکدهی ادبیات پترزبورگ که از نظر علمی بالاتر بود، انتقال یافت. ایوان تحت تاثیر فلسفهی آلمان که به روسیه رخنه کرده بود، از مریدان گوته و هگل شد. در سال 1834پدر تورگنیف چشم از جهان فروبست. او و برادرش از این پس زیردست مادر مستبد بزرگ شدند. در سال1836 با اتمام دانشکدهی ادبیات، به قصد تحصیل فلسفهی هگل رهسپار برلین شد. در سن 22 سالگی پس از 4 سال به کشور خویش بازگشت. او که زندگانی را در کنار مادر خویش نامطبوع میدید به پترزبورگ رفت. و مدتی در آنجا در مجالس باشکوه پایتخت حضور مییافت و در انجمنهای ادبی شرکت میکرد.
در سال 1843 شعر بلندی با نام "پاراشا" نگاشت، بلینسکی منتقد معروف روسیه، علائم نبوغ او را دریافت و از آثارش غافل نماند و اندکی بعد، دوست نزدیک و راهنمای ادبی تورگنیف شد. تورگنیف با آشنایی نزدیکی که به فرهنگ و زندگانی آلمان داشت از طرفداران فرهنگ مغرب زمین بود و تغییرات اساسی در اجتماع روسیه را الزامی میدانست و به رهایی دهقانان از بردگی اعتقاد داشت.
این علاقه، رابطهاش را با دو نویسندهی بزرگ همزمان خود، لئو تولستوی و داستایفسکی بسیار رسمی کرده بود، چرا که آنان به غرب و تمدن آن اعتقادی نداشتند. به طوری که تولستوی در سال 1861 به تورگنیف پیشنهاد دوئل داد، اما بعدها از او عذر خواست و 17 سال بعد از آن نیز با او سخنی نگفت. همچنین داستایفسکی در رمان شیاطین بر علیه شخصیت تورگنیف نقیضهای نگاشت، اما در مراسم یاد بود پوشکین در سال 1880 با هم آشتی نمودند.
تورگنیف معاصر ژرژساند، فلوبر، گنگور، آلفونس دوده، مریمه، زولا، موپاسان بود و با همهی ایشان آشنایی نزدیک داشت به خصوص با فلوبر که سلیقهی ادبیاش با سلیقهی ادبی او بسیار متجانس بود. تورگنیف یکی از نمایندگان روشنفکران روسیه محسوب میشد، و پاریس و برلین را به اندازهی مسکو میشناخت، او نجیب زادهای با تمایلات آزادی خواهانه، فوق العاده با استعداد و از چنان جاذبهای برخوردار بود که هر جمعی از مصاحبت با او لذت میبرد. گرچه ستایشگر زنان بود، هرگز ازدواج نکرد، هر چند از یکی از خدمهی خانهاش دختری داشت. در سال 1843 اتفاق عاشقانه ای برای تورگنیف رخ داد، پولین ویاردو، خوانندهی پرآوازه همراه همسر خود رئیس اپرای ایتالیایی به پترزبورگ برای اجرای اپرا آمدند. تورگنیف جوان نیز، پس از شنیدن آواز و دیدن بازی پولین برای همیشه دل به او باخت.
از این پس، تورگنیف وابستگی تامی با زندگی و هنر پولین پیدا میکند، به طوری که برای مصاحبت با وی مقر زندگانی خود را به پاریس، که محل اقامت دائمی خانوادهی ویاردو بود، انتقال میدهد و با تمام خانوادهی ویاردو از جمله همسر او طرح رفاقت و الفت میریزد. در نهایت ایوان تورگنیف پس از تحمل سه سال درد و رنج ناشی از مرض قلب در سپتامبر سال 1883 در منزل پولین ویاردو جان سپرد. جسد وی با احترام به روسیه حمل شد. در پترزبورگ چنان استقبالی به عمل آمد که بنابر قول مورخان، کمتر نظیر آن دیده شده و میتوان گفت که پس از تشییع جنازهی پوشکین، تشییع جنازهی تورگنیف در بین نویسندگان قرن نوزدهم روسیه از همه تماشاییتر بوده است.
ایوان تورگنیف از رهبران مکتب ناتورالیسم روسیه است. او با اوضاع سیاسی و اجتماعی روسیهی دورهی خود آشنایی کامل داشت. تورگنیف با قریحهای که در پروراندن موضوعهای بسیار ساده داشته و با مهارتی که در فن مکالمهی اشخاص مختلف از خود ظاهر ساخته است، توانست وضع اجتماع زمان خود را آن طور که میدیده و میفهمیده است به رشتهی تحریر درآورد و قهرمانان داستان خود را مانند اشخاص زنده و حقیقی بهکار و گفتار مخصوص خویش وا دارد.
آسیا، فاوست، عشق نخستین، یادداشتهای یک فرد زیادی، در این آثار، مکاتبه قهرمانان این داستانها نمونهی جوانان اعیان و تحصیلکردهی قرن نوزدهماند که به واسطهی کثرت مطالعه و تعمق در زندگی به عیوب اجتماعی خود واقفاند اما توان تصمیمگیری و قدرت عمل و اجرای اصلاحات را ندارند. افکار تورگنیف در بیست سال آخر عمرش به شدت تحت تاثیر فلسفهی شوپنهاور قرار گرفت.
از سال 1840 تورگنیف دست از غزلیات و افکار رمانتیک برداشت و بیشتر متوجهی حقایق زندگی شد و اولین اثر قابل توجه خود یعنی یادداشتهای یک مرد زیادی را که شامل سلسله حکایاتی بود بین سالهای 1847 تا 1851 نگاشت. در زیر دیگر آثار او آورده شده:
پدران و پسران: این کتاب اثر برجسته ی سرگییویچ تور گینف نویسنده ی بزرگ روس است. نیهیلسم در کانون بهترین اثر توگینف یعنی پدران و پسران قرار دارد. این کتاب حداقل با در نظر گرفتن دو هدف عمده تنظیم شده است. یکی رودررو قرار دادن نمایندگان پیران و جوانان و دیگری نظریه های آرمان گرایانه ی جوانان که در برخورد با واقعیت های زندگی درهم می شکند.
رودین: رمان رودین از شرایط اجتماعی و فرهنگی قرن 19 روسیه می گوید. داستان مردی به نام رودین که روشنفکر و دنیا دیده است. او بسیاری از کشورهای اروپا را گشته و از علم روز دنیا مطلع است و هم چنین در سخنوری بسیار مهارت دارد. حال که فکر میکند سنی ازش گذشته به کشور خود بازگشته و در شهری کوچک به زندگی مجردی خود ادامه می دهد...
آبهای بهاری: داستان روایت مردی است به نام سانین دیمیتری پاولوویچ که شبی بعد از برگشت از ضیافت به خانه، احساس ملال و خستگی شدیدی در خود نمود. کنار شومینه دراز کشید تا شاید خستگی در کند، اما تاثیری نداشت. او به سمت میزش که در اتاق بود رفت و شروع کرد به باز کردن کشوهای میز که ناگهان در یکی از کشوها جعبه ی هشت ضلعی دید که خیلی قدیمی بود، نظرش را جلب کرد... سایر رمانها: آشیانهی نجبا، در شرف وقوع، دود، زمین دست نخورده
عشق نخستین: شخصیت های این داستان ها از عشق های اولیه شان میگویند. عشق های دوران نوجوانی که تا بزرگسالی در خاطرشان باقی مانده و ردی از خود در زندگی آن ها به جا گذاشته اند. سه داستان عاشقانه که تحت تأثیر شرایط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی روسیه شکل می گیرند. شکارچی در سایه روشن: این کتاب مجموعه ای از داستان های کوتاه نویسنده برجسته روس می باشد. توصیف آغازین این اثر به قدری جذاب است که جادوی خاص آن در تک به تک کلمات مشهود می باشد و خواننده را تا انتهای کتاب به دنبال خود می کشاند. تورگینف در همه داستان ها که به غیر از راوی ثابت، هیچ گونه پیوند ظاهری دیگری با هم ندارند، تنوع بی پایان جهان روستایی را به تصویر می کشد. سایر داستانهای کوتاه: فاوست، آسیا، یادداشتهای یک مرد زیادی، کاروان سرا، شاه لیر استپها، ترانه عشق پیروز، در آستانهی فردا، دن کیشوت روسی
در دههی پنجم قرن نوزدهم تورگنیف به نوشتن نمایشنامههای خود روی آورد، که سبک جدیدی در نمایشنامه نویسی روسی پدید آورد: یک کار شتابزده، گفتگو در بزرگراه، بزدنژ، ابله سرنوشت، یک ماه در روستا، شامگاهی در سورنتو
پدران و پسران، زمین دست نخورده، در شرف وقوع، شاه لیر استپها
امروزه خرید کردن راحتتر و دسترسی به محصولاتی که به آنها نیاز دارید همچون کتابها امری آسانتر میباشد. شما هر جایی که باشید میتوانید به راحتی جهت خرید اینترنتی کتابهایتان اقدام کنید. فروشگاه اینترنتی خرید کتاب کتابانه یکی از راههای خرید اینترنتی انواع کتابهای عمومی رمان، نمایشنامه و... میباشد.